مفهوم و ماهیت امنیت ملی
مفهوم امنيت ملي داراي وجوه چندگانه ميباشد. به همين خاطر تعاريف گوناگوني از آن داده شده است. مقوله كلي امنيت را ميتوان به احساس آزادي و رهايي از ترس يا \"احساس ايمني\" كه ناظر بر امنيت مادي و رواني است اطلاق كرد كه در آن صورت موجب استقلال رأي يك ملت و دولت گشته و توانايي مقابله با دخالت بيگانگان و نيروهاي خارجي را در امور داخلي خواهد داشت.
دو نوع رهيافت از امنيت ملي وجود دارد. الف) رهيافت سنتي، ب) رهيافت جديد
ا) تعريف سنتي و كلاسيك امنيت ملي؛ اين رهيافت از منظري تك بعدي امنيت ملي را مطالعه تهديد، استفاده و كنترل نيروي نظامي ميداند كه در اين صورت عواقب و راههاي برخورد با جنگ و مطالعه اينكه چگونه حكومتهاي ملي از نيروهاي نظامي به صورتي موثر براي رويارويي با تهديدات نظامي خارجي استفاده نمايند ميباشد.
آرنولد ولفرز در تحليل كلاسيك خود از مفهوم امنيت ملي ميگويد كه امنيت ملي مشتق از ايده منافع ملي است و در اصل نشاندهنده تغيير توجه از رفاه به امنيت در حوزه منافع ملي است وي ميگويد: \"يك ملت تا به آن حد داراي امنيت است كه اگر بخواهد از جنگ اجتناب كند، اين خواست به قيمت پايمال كردن ارزشهاي بنيادينش تمام نشود و اگر درگير جنگي شود بتواند با پيروزي در آن جنگ ارزشهاي مذكور را حفظ كند\".
از اين ديدگاه با تعبيري سختافزاري از امنيت ملي، اولاً تهديدات خارجي را با درجه اهميت و اولويت بيشتري نسبت به تهديدات داخلي ميبينند. ثانياً، نظام بينالمللي در اين ديدگاه نسبت به محيط داخلي قدرت بيشتري بر امنيت كشور داراست. ثالثاً اين رهيافت با ديدي تقليلگرا و جزئينگر، امنيت را در چارچوب مرزهاي ملي تعريف مينمايد.
تعريف جديد امنيت ملي؛ اين رهيافت با لحاظ كردن تغيير و تحولات ايجاد شده در محيط داخلي و بينالمللي و چالشهاي ناشي از جهاني شدن، محلي شدن و بينالمللي شدن مسائلي نظير ايدز، مواد مخدر، محيط زيست، ركود اقتصادي، ظهور بمب اتم، و... مفهوم امنيت ملي را جرح و تعديل كرده و آن را اساساً از جنبه نرمافزاري بررسي مينمايد. درنتيجه آن امنيتملي علاوه بر بررسي تهديد، استفاده و كنترل نيروي نظامي شامل اولويت بخشي به تهديدات محيطي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي است كه برخي از اين تهديدات، نه تنها برخلاف گذشته، شكل و ماهيت ابهامآميزي پيدا ميكنند، بلكه در شرايط ظهور وابستگي متقابل، ارتباط و نزديكي روزافزون كشورها با يكديگر، تهديدات امنيتي شكل و ماهيت جهاني پيدا ميكنند. درنتيجه مطابق اين رهيافت، اولاً تهديدات نظامي اولويت و اهميت خود را از دست ميدهند، ثانياً تأثير محيط داخلي نسبت به محيط بينالمللي اگر نگوييم بيشتر ميگردد حداقل هم تراز ميگردد. ثالثاً اين رهيافت از منظري كلينگر و جامعنگر، عرصه و قلمرو را مدنظر قرار داده به نحوي كه تهديدات هم در قالب داخلي و هم در قالب بينالمللي مطرح ميگردند.
از زمان پايان جنگ سرد، تغييراتي در الگوهاي امنيتي دولتها مشاهده مي شود و تحت تاًثير جهاني شدن، تاًکيد بر امنيت نظامي دولت، به سمت \"امنيت بين المللي\" سوق يافته است. در اين چارچوب معناي بين المللي شدن، جهاني شدن يا چند جانبه گرايي است. به اين دليل امنيت جهاني در مقابل امنيت ملي مطرح مي شود که به سطوح بالاي وابستگي متقابل توجه مي کند و اينکه چرا امنيت، ديگر از طريق شيوه هاي يک جانبه به دست نمي آيد. در نتيجه، شاهد کاهش نگرش انفرادي به امنيت ملي هستيم.
البته دلايلي چون پيچيدگي تکنولوژي نظامي و پيامدهاي آن از حيث هزينه ها، تجديد ساختار بنياني صنايع دفاعي، ناتواني اغلب دولتها براي به کارگيري ظرفيتهاي نظامي کامل و تمايل به مشروعيت جمعي اقدامات نظامي عواملي هستند که براي علت کاهش نقش دولت به عنوان توليد کننده مستقل امنيت، ذکر مي شوند.
استراتژي امنيت ملي بر بالاترين سطح، تمرکز نموده و حسي از کل به دست مي دهد. استراتژي امنيت ملي با هدف حراست از وطن و پيشبرد منافع ملي در خارج و در عين حال پاسخگويي به چالش ها و فرصت ها، ديدگاهها و آمال هر کشور در سرتاسر جهان را بيان مي کند. اين استراتژي تلاش دارد تا تضمين نمايد که اقدامات پر شمار کشورها در خارج، به يک هدف مشترک خدمت کرده و يک ابتکار جمعي را شکل مي دهد. استراتژي هاي امنيت ملي نه فقط بواسطه ارزيابي اهداف جهاني مورد پيگيري، بلکه کارکردهاي استراتژيي که کشور بايد در سرتاسر جهان انجام دهد و ابزارهاي چندگانه قدرتِ در اختيار آن، ايجاد مي گردند. کارکردهاي استراتژي، فعاليت هايي هستند که کشور در راستاي پيگيري اهداف خود در خارج انجام مي دهد و نيز فعاليت هايي که قصد دارند تا بر نحوه سر بر آوردن سيستم بين المللي تاثير بگذارند. ابزارهاي قدرت نيز منابعي هستند که براي انجام اين کارکردها و فعاليت هاي مرتبط با آن، در دسترس مي باشند.
به محض اينکه استراتژي امنيت ملي ايجاد شود، چارچوبي براي طراحي مجموعه اي وسيع از استراتژي ها و خط مشي هاي هاي تبعي فراهم مي کند که هر يک از اينها نيز بايد ويژگي هاي خاص خود را داشته باشند. تدوين يک استراتژي امنيت ملي کارآمد، مستلزم تلفيق کارکردها و ابزارها در راستاي دستيابي به اهداف متعدد مورد پيگيري، هست. انجام اين تلفيق، يکي از مسئوليت هاي مستمر ارزيابي استراتژي مي باشد. اين ارزيابي از يک دولت تا دولت بعدي، خود را به گونه هاي مختلف تکرار مي کند. طراحي استراتژي هاي امنيت ملي همانقدر که اهميت دارد، طاقت فرسا نيز خواهد بود، و مستلزم تعقل عاليرتبه دورانديشانه و آينده نگرانه اي هست.
يک استراتژي امنيت ملي صرفا بواسطه سر هم بندي مجموعه اي از استراتژي هاي فرعي به اميد رسيدن به انسجام، قابل تدوين نمي باشد. ارزيابي استراتژي هاي امنيت ملي با شناخت اوضاع جهان و اهداف جهاني مورد نظر نظام هاي سياسي، آغاز مي گردد. پس اين ارزيابي، مستلزم برآورد چگونگي پيگيري اين اهداف توسط فعاليت هاي کارکردي کليدي است که هريک از اين فعاليت ها توسط مجموعه اي از ابزار ها اجرا مي شوند. چنين برآوردي به طيفي از استراتژي هاي امنيت ملي منتهي مي گردد که به منظور شناخت بهترين گزينه، با بهره گيري از فنون ارزيابي قابل مقايسه مي باشند. در نهايت، عمل تصميم گرفتن راجع به استراتژي امنيت ملي، داوري سياسي در مقياس کلان را نيز ايجاب مي کند. هيچگونه ارزيابي استراتژيکي چه با ضوابط قراردادي يا رياضي، نمي تواند انتظار داشته باشد تا اثبات کند که يک استراتژي، بهتر از ديگري است. ولي ارزيابي استراتژيکي مي تواند به دقيق تر نمودن تعميم ها، پيشنهادات و برآوردهايي که استراتژي هاي بديل را شکل مي دهند، اميدوار باشد. به اين منظور، ارزيابي استراتژيکي مي تواند به تضمين اين مسئله کمک نمايند که استراتژي هاي بديل از نظر دروني، منسجم بوده - و تفاوت هاي بين آنها از جمله بديل هايشان- براي قابل انجام بودن گزينه هاي درست، به روشني توضيح داده شده باشند. ارزيابي اينکه ابزارها و فعاليت هاي کارکردي جهاني در راستاي دستيابي به اهداف کشور چگونه در کنار هم عمل مي کنند، براي برآورد استراتژي هاي امنيت ملي، کليدي مي باشد. ارزيابي استراتژيکي مي تواند گونه هاي مختلف استراتژي امنيت ملي را به منظور پاسخگويي به طيف گسترده اي از شرايط جهاني، شکل دهد، و هر استراتژي نيز مي تواند در راستاي هدايت فعاليت هاي کارکردي و بهره گيري از ابزارها، به مفاهيم استراتژيکي و نظريات خاص خود، مجهز گردد.
اگر يک کشور با يک استراتژي امنيت ملي متشکل از نظريات استراتژيکي منسجم در هر عرصه از فعاليت هاي کارکردهاي مهم پديدار شود، در اين صورت براي شکل دهي به خط مشي ها و استراتژي هاي فرعي در تمامي عرصه هاي کوشش، در موقعيت خوبي قرار خواهد گرفته و همچنين براي بکارگيري خردمندانه ابزارها و منابعش در راستاي پاسخگويي به چالش ها و فرصت هاي جهاني، در موقعيت مناسبي خواهد بود.
فيليپ - استوكز / مصطفي - حسين زاده