انگلیسیها در خلیج فارس چه میخواهند؟
کریم جعفری
چهار دهه پیش وقتی انگلیسیها شرق کانال سوئز را به دلیل آنچه که تعدیل سیاستها در خاورمیانه میخواندند، ترک کردند، ایران به عنوان ژاندارم منطقه وظیفه تامین امنیت را در خلیج فارس و شمال اقیانوس هند برعهده گرفت و این وظیفه تا پیروزی انقلاب اسلامی بر عهده تهران بود و پس از آن بود که قدرتهای غربی بار دیگر بر آن شدند با حضور مستقیم در این منطقه، از یک سو قدرت ایران را به چالش کشیده و از سوی دیگر نیز به زعم خود ترتیبات امنیتی جدیدی را تعریف و به زعم خود به حمایت از کشورهای کوچک و ضعیف عربی خلیج فارس بپردازند. این مهم را البته آمریکا بر عهده گرفت و انگلیسیها بر اساس سیاستهای تعیین شده برای خود تا دههها حاضر به حضور در منطقه نشدند.
اما آنچه که هفته گذشته روزنامه «دیلیتلگراف» انگلیس به آن پرداخت نشان از بازسازی سیاست خارجی لندن در حوزه خاورمیانه به خصوص خلیجفارس دارد. در این تعریف جدید که باید ابعاد آن روشن و برای مقابله با آن ـ که به نظر تهدیدی جدی و همه جانبه تلقی میشود ـ برنامهریزی شود. نظامیان انگلیسی در سیاست جدید به بهانه حمایت از شهروندان خود در امارات متحده عربی، در هر جنگ احتمالی وارد عمل میشوند.
با تورقی گذرا در تاریخ دو سده پیش به خوبی نقش و جایگاه خلیج فارس در سیاست خارجی انگلیس را مشاهده میکنیم. در روزگاری که آفتاب در امپراتوری ملکه ویکتوریا غروب نمیکرد و غارت سرزمینهای غنی آسیایی و آفریقایی توسط لباس قرمزهای انگلیسی امری عادی شده بود، خلیج فارس برای آنها جایگاه ویژهای داشت. سران لندن که خلیج فارس را از مستعمره شیرده خود ـ هندوستان ـ اداره میکردند، در طول قرن نوزدهم به بهانههای مختلف اقدام به اشغال بنادر، سواحل و جزایر ایرانی نمودند و با حضوری سنگین، نظم دلخواه خود را در آن ترتیب دادند.
بهانههایی چون مقابله با دزدان دریایی، که در حقیقت شریک انگلیسیها بودند؛ مبارزه با خرید و فروش برده، که در این زمینه قراردادی را هم با دولت ایران منعقد کردند؛ مبارزه با حضور روسیه، آلمان و فرانسه، که با امضای قرارداد 1907 اختلافات در این زمینه نیز حل شد؛ از جمله این بهانهها بود. در پشت تمام این بهانهها مهار ایران به عنوان بزرگترین کشور منطقه قرار داشت.
«لرد کرزن»، نایب السلطنه هند ـ بین سالهای 1899 تا 1905 ـ علاقه عجیبی به خلیج فارس دارد، او امنیت تجاری و اقتصادی بریتانیای کبیر را در حفظ خلیج فارس میبیند و برای تحکیم حضور انگلیس در این منطقه اردوکشی دریایی ترتیب میدهد تا هم شیوخ فضول و همیشه درگیر عرب را مجبور به اطاعت کند و هم اینکه پیامهای هشداری به ایران دهد. البته دولت ایران با وجود ضعفهایی که از نظر اقتصادی داشت و نمیتوانست به صورت مستقیم با انگلیسیها مواجه شود، اما از سال 1300 هجری قمری ترتیبات جدیدی را در خلیج فارس و بنادر آن اتخاذ کرد که خیلی زود هم جواب داد و همین امر ترس بیش از پیش انگلیسیها را باعث شد. «کرزن» در خاطرات خود از سواحل شمالی خلیج فارس هنگام اردوکشی معروفش در سال 1903 تاکید میکند ایران به شدت بر سواحل و بنادر خود حاکمیت دارد و این نشان از تاثیر سیاستهای ایران در آن دوران داشت.
باز هم در تاریخ میخوانیم که انگلیسیها در زمان حکومت حزب کارگر در این کشور پای خود را از خلیج فارس عقب کشیدند و تصمیم به ترک منطقه گرفتند. در همان زمان رئیس حزب محافظه کار که برای برخی کارهای سیاسی خود روانه منطقه شده بود در دیدار با «اسدالله علم»، رئیس دربار وقت ایران تاکید میکند اگر حزب کارگر در قدرت بود، ما به هیچ عنوان منطقه را ترک نمیکردیم. در همان دوره برخی از شیوخ عرب با مسافرتهای متعدد به لندن تلاش دارند تا سایه ملکه از سرشان کم نشود و تحت حمایت وی به حیات خود ادامه دهند.
اسناد این مسافرتها و درخواستها توسط شیوخ امارات و به ویژه شیخ ابوظبی نشان میدهد که وی حاضر به دادن همهگونه امتیاز و مخارج نظامیان انگلیسی نیز شده بود تا بلکه سران لندن در تصمیم خود تجدید نظر کنند. حال باز هم این محافظهکاران حاکم در لندن هستند که قصد بازگشت به خلیج فارس را دارند.
نوع نگاه به خلیج فارس البته در دولتهای مختلف انگلیسی بسیار متفات است و باید توجه داشت که این نگاهها به هر صورت که باشد، پیوند تنگاتنگی با این نظریه دارد که به باور سران لندن، ایران قوی و قدرتمند بزرگترین مانع در برابر زیادهخواهیهای غرب است و اگر ایران بتواند از فشارهای وارد شده علیه خود موفق بیرون آید و به کشورهای منطقه بقبولاند که نه طمع خاک آنها را دارد و نه دنبال مطیع کردن آنها است، تجارت این کشور با اعراب نقصان خواهد گرفت و میدانی برای فروش سلاحهای این کشور پیدا نخواهد شد.
حال پس از گذشت دههها بار دیگر انگلیسیها به بهانههایی متعدد بر آن هستند تا میخ خود را در خلیج فارس محکمتر کنند و برای این منظور نیز حکام حلقه به گوش عرب سر از پا نمیشناسند. هر چند سیاست انگلیسیها در طول این دو سده برای ایران و ایرانی شناخته شده است، اما روی دیگر سخن با سران امارات متحده عربی به خصوص شیوخ ابوظبی است که آتششان برای درگیری با ایران بسیار تند است و میزبان پایگاههای هوایی و دریایی کشورهای اروپایی و آمریکا هستند. دلیل عمدهای که سران این امیرنشین در متشنج کردن منطقه دارند را باید چند مورد مهم دید: اول زیر سوال بردن قدرت شش شیخنشین دیگر تشکیل دهنده این امیرنشین که عملاً هیچ اختیاری از خود ندارند؛ دوم طرح بلعیدن این شیوخ فقیر و ضعیف در نتیجه هر جنگ احتمالی؛ سوم مقابله با عربستان سعودی و استفاده از این پیمانها برای حل اختلافات مرزی خود با ریاض و دست آخر نیز تیری در تاریکی برای تهدید ایران و چالش با قدرت برتر منطقه.
اگر آنچه که اسناد «ویکیلیکس»، منتشر کرده را معتبر ارزیابی کنیم، شیخ «محمد بن زاید»، ولیعهد ابوظبی بیشترین تلاش را برای کشیدن پای قدرتهای خارجی به ابوظبی دارد و هم او بود که مسیر ایجاد پایگاه هوایی و دریایی فرانسه را فراهم کرد و امروز نیز قراردادی با انگلیسیها به بهانه محافظت از اتباع این کشور در هر جنگ احتمالی میبندد. در اینکه شیوخ امارات به همراه رژیم اسرائیل بیشتر تلاش را برای برافروختن جنگ علیه ایران دارند و حاضرند همه گونه کمک و همراهی هم در این زمینه داشته باشند، شبههای نیست؛ اما سوال اینجاست که آیا آنها به عاقبت کار هم فکر کردهاند؟
تمام کارشناسان نظامی جهان به توان دفاعی ایران اذعان دارند و میدانند که توان موشکی ایران قدرت ویران کردن زیربناهای هر متجاوزی را دارد، توان دریایی ایران نیز برای قدرتهای حاضر در منطقه ناشناخته نیست، این موشکها و تسلیحات هم برای نمایش در رژهها، نمایشگاههای تسلیحاتی، موزهها و یا قیافه گرفتن نیستند و اپراتورهای غربی و شرقی هم – مانند امارات و دیگر کشورهای عرب – آن را اداره نمیکنند؛ بنابراین در اینکه ایران پاسخ هر تجاوزی را به شدت و قدرت خواهد داد نباید شک کرد، امیرنشینهای حاشیه خلیج فارس هم تاکنون نه به دلیل حضور کشورها و قدرتهای خارجی حاکمیت خود را بر قلمروشان ادامه دادهاند، بلکه چون ایران طمع به خاک کشور دیگری ندارند و با احترام با همسایگان خود برخورد کرده؛ آنها امروز حیات اقتصادی پررونقی برای خود دست و پا کردهاند. این اقتصاد پررونق و پولهای باد آورده اما خود نباید دلیلی بر ایجاد رقابت تسلیحاتی در منطقه و باج و رشوه به قدرتهای فرامنطقهای برای حضور در خلیج فارس شوند، حال اگر اعراب میدانند چگونه باید به غربیها سواری بدهند، ایران نیز به خوبی میداند چگونه باید سواری بگیرد؛ آنچه مهم است خواست خود آنها است.
اما چند نکته در مورد توافق اخیر امارات و انگلیس پس از این گفتار:
1 ـ ایران حضور هرگونه قدرت فرامنطقهای در خلیج فارس را تهدیدی نه برعلیه خود، بلکه علیه امنیت منطقه میداند و با آن مخالف است و کشورهای منطقه باید آگاهانه در مورد امنیت جمعی در منطقه تصمیمگیری کنند.
2 ـ حضور انگلیسیها در منطقه بوی خون میدهد. بهانه خارج کردن شهروندان انگلیسی در جنگ احتمالی سرپوش قانعکنندهای برای این حضور نیست. خارج کردن یکصدهزار انگلیسی در هر جنگ احتمالی به هیچ عنوان امکان ندارد و بهتر است انگلیسیها هم اکنون این شهروندان را خارج کنند.
3 ـ شیوخ شارقه، امالقیوین، فجیره، راسالخیمه، دبی و عجمان از سیاستهای افراطی شیوخ ابوظبی اعلام برائت کنند. چرا که در هر جنگ احتمالی، آنها مورد سوء استفاده قرار خواهند گرفت، بنابراین بر بهتر است در این زمینه به صورت مستقل با ایران وارد مذاکره شده و روابط خود را با تهران به صورت دوجانبه گسترش داده تا از تجارت چند میلیارد دلاری با ایران نفعی هم به آنها برسد.
4 ـ اقتصاد بادکنکی ابوظبی و دبی با کوچکترین ضربهای منهدم خواهد شد. بنابراین صلاح کار در نه در سلاح بلکه در تدبیر است. پس بهتر است آنچه را که آباد کردهاند به دست خود ویران نکنند.
5 ـ ایران اراده کافی برای دفاع از تمامیت خود را دارد و این را روسای شیوخ امارات بهتر از آنها میدانند، بهتر است این شیوخ این اراده را امتحان نکنند؛ چرا که بسیار ویرانگر است.
6 ـ آمریکا و انگلیس در حال سامان دادن سیاست جهانی خود با استفاده از ایران هراسی هستند، جمهوری اسلامی ایران نشان داده که تهدیدی برای هیچ کشوری نیست سعه صدر و حسن نیت خود را نیز ثابت کرده است؛ وگرنه همین اسناد «ویکیلیکس» نشان میدهد اعراب تا چه اندازه دو رو و ریاکار هستند.
7 ـ اعراب اگر توان جنگ دارند بهتر است فکری به حال اشغالگریهای رژیم صهیونیستی کنند. آنها که مساله فلسطین را عربی میدانند، چرا به این مساله نمیپردازند. شاید به باور آنها مذاکره و باج دادن بزرگترین نبردی است که آنها در پیش گرفتهاند!!!
دست آخر اینکه آزموده را آزمودن خطاست. هشت سال جنگ تحمیلی علیه ایران که با پول اعراب و تکنولوژی و سلاح غرب و شرق علیه ایران و ایرانی راه افتاد و هیچ موفقیتی برای آنها نداشت و بر تجربه ایرانیها افزود برای اعراب باید کفایت کند تا هوسی به سرشان نیفتد که این هوس، نفس را از آنها خواهد گرفت.
یکی از نویسندگان مطرح عرب در یادداشتی به همین مناسبت به نقل از یکی از دوستان خود در خلیج فارس یادآور شده است دهها هواپیما آماده شدهاند که به محض فرود اولین موشک، به سمت اروپا پرواز کنند. اما وی ننوشت آیا هواپیماها میتوانند صدها هزار نفر را با خود ببرند و یا اینکه قرار است دولت در تبعید این کشورها را به لندن پرواز دهند.