مسائل امنیتی خلیج فارس از نگاه دوم
کفتگو با دکتر ابراهیم متقی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران
مرکز بین المللی مطالعات صلح
نگاه دوم:
جناب دکتر ابراهیم متقی؛ موضوع یکی از مقالات اخیر شما، رهیافت های امنیتی در حوزه خلیج فارس از سوی سیاست مداران آمریکایی است که در آن چهار راهبرد تصمیم گیری از سوی سیاست گذاران آمریکایی در حوزۀ خلیج فارس طرح شده است. در این راهبردها اشاره شده برخی به کلیت راهبرد آمریکا نگاه انتقادی دارند و برخی با نگاه نظامی و امنیتی، معتقدند آمریکا برای تأمین منافع خود بایستی با هر نوع بی ثباتی و بی نظمی و همچنین با کشورهای دارای موضع رادیکال برخورد کند و در این راستا حتی مجاز به کاربرد نیروی نظامی است. همچنین به راهبردهای تعادل گرا و و توازن گرا اشاره شده است. با توجه به این راهبردها، در ایران تصمیم گیری در مورد مسائل سیاست خارجی چگونه است؟ به این مفهوم که برآیند تصمیم گیری مسلط، نگاه آمریکایی ها در منطقه خلیج فارس چگونه است؟ در قبال انتخاب راهبرد نظامی و امنیتی برای ثبات توسط امریکا؛ چه تاکتیک هایی اتخاذ شده است؟
دکتر متقــی:
طی ۲۰۰ سال گذشته، حوزۀ خلیج فارس یکی از مناطق امنیتی جهان بوده است. هرگاه فضای نظام بین الملل در شرایط تغییر و دگرگونی قرار گرفته، جلوه هایی از بی ثباتی، آشوب و همچنین رویارویی با دیگران و با یکدیگر در این منطقه رخ داده است. این وضعیت را می توانیم طی سال های ۱۹۷۰ تا ۲۰۰۹ نیز مورد توجه قرار دهیم. یعنی طی چهل سال گذشته فضای بحرانی و امنیتی از منطقه آسیای شرقی کاملا به حوزه آسیای غربی انتقال یافته است. این مسأله نشان می دهد علاوه بر موضوعات امنیتی مؤلفه های ژئوپولیتیکی نیز در ارتباط با سرنوشت منطقۀ خلیج فارس بسیار تأثیرگذار بوده است. در وضعیت موجود، نگاه ایران نسبت به امنیت منطقه، با رویکرد دهۀ ۱۹۷۰، کاملا متفاوت است. در دهۀ ۱۹۷۰ ایران نقش بازیگر حامی منطقهای را ایفا میکرد. در آن مقطع زمانی، ایران تلاش داشت به عنوان بازیگر دست نشانده ثبات و تعادل را در منطقه ایجاد کند و نقش پلیس منطقه را ایفا کند.
نگاه دوم:
عنوان بازیگر دست نشانده را به کار بردید. دکتر میلانی طی گفتگویی تصریح کرد موقعیتی که شاه به عنوان پلیس منطقه در منطقۀ خلیج فارس به دست آورد؛ بر اساس طرح خود شاه به آمریکایی ها بود و از خلاء قدرت در منطقه استفاده کرد؛ این موضوع خواست امریکا نبود.
دکتر متقی:
شاید این بحث با توجه به اطلاعات مبسوط دکتر میلانی در رابطه با نظام های منطقه ای تا حدی درست باشد. اما دلیلی وجود ندارد که اگر طرحی مطلوبیت امنیتی لازم را برای قدرت بزرگ نداشته باشد، وقتی یک بازیگر منطقه ای آن را پیشنهاد می کند، مورد پذیرش قرار بگیرد. یعنی مهم نیست که چه طرحی را چه بازیگری می دهد، مهم این است که آمریکا زمانی طرحی را مورد پذیرش قرار می دهد که آن طرح با منافع امنیتی او هماهنگ باشد. به طور مثال جنگ عراق علیه جمهوری اسلامی ایران را در نظر بگیرید. فرقی نمی کند که این طرح را برژینسکی یا بال به صدام داده باشند یا صدام برای امریکایی ها طراحی کرده باشد. مهم این است که بین منافع امنیتی و رویکرد استراتژیک صدام و امریکا در آن مقطع زمانی، هماهنگی وجود داشته است. بحث های امنیتی و استراتژیک این گونه نیست. یک بازیگر منطقه ای، به لحاظ سلسله مراتب قدرت و حتی بر اساس رویکردهای ساختاری نظام بین الملل، فاقد توان و قدرت تأثیرگذاری بر یک بازیگر بزرگ نظام بین الملل است.
در تمام متون، حتی متون مربوط به تحلیل گرانی که در رابطه با مسائل منطقه ای ایران دیدگاه کاملا کلاسیک دارند و افرادی مانند شوء الوقاش و روح االه رمضانی، در این موضوع که در دهۀ ۱۹۷۰، منافع امنیتی ایران و امریکا در راستای استراتژی منطقه ای امریکا سازمان دهی شده بود هم داستان اند. من هم بر همین اساس مسائل منطقه ای را تحلیل می کنم. به هر حال در فضای منطقه ای دهۀ ۷۰، نگاه ایران به امریکا این بود که این کشور می تواند حامی منطقه ای ایران باشد؛ تا بدین ترتیب ایران نقش مؤثری در خط مقدم فضای بی ثبات خاور میانه و فضایی که می تواند محور انرژی جهانی باشد ایفا کند. تبعا این امر می توانست در چارچوب رقابت های بین المللی و همچنین جهت گیری موجود در فضای سیاسی ایران معنا یابد. از سال ۱۹۷۹ به بعد، فضای گفتمانی کاملا تغییر کرد. رهیافت ایران برای امنیت منطقه تحت تأثیر قالب های ایدئولوژیک و همچنین جهت گیری استراتژیک جمهوری اسلامی قرار گرفت. نگاه ایران در فضایی تبیین شد که بازیگر مسلط جهان را مورد پذیرش قرار نمی دهد. نقش ایدئولوژیک، به این معناست که قالب های ایدئولوژیک با رویکرد ایرانی در فضای جدید سیاست خارجی ایران با یکدیگر همبسته می شوند. وقتی مهرزاد بروجردی موضوع مربوط به روشنفکران ایرانی و مساله غرب را طرح میکند بدین معناست که در رابطه با غرب هیچ تفاوتی بین دیدگاه های روشنفکران ایرانی و مجموعه های مذهبی و ایدئولوژیکی – که بعدا محور اصلی قدرت در ایران شدند – وجود ندارد. نگاه ایرانی یک نگاه استقلال گراست، نگاه برتری گراست. ایران نمی تواند در فضای واقعی خود یک قدرت بزرگ جهانی را به عنوان نیروی مسلط مورد پذیرش قرار دهد. به همان صورتی که گراهام فولر در کتاب “قبلــه عالــم” این موضوع را طرح می کند که رویکرد ایرانی جمهوری اسلامی با روح ایرانی در رابطه با سیاست خارجی خیلی نزدیک تر از دوران رژیم گذشته است.
نگاه دوم:
آقای دکتر میلانی اشاره کردند: “شاه از ۱۹۶۵، یعنی از زمانی که شاه خبردار شد بریتانیا قصد خروج از منطقه را دارد؛ رویای قدرت منطقه شدن را داشت. در حالی که تمام کشورهای منطقۀ خلیج فارس در قرن بیستم استقلال داشتند. عربستان در دهۀ ۱۹۳۰ و عراق در دهۀ ۱۹۳۲ استقلال یافتند. یعنی حدودا کمتر از ۸۰ سال است به استقلال رسیده اند. شاه رویای قدرت فائق منطقه شدن را داشت و پس از خروج انگلستان از منطقه، برنامۀ پلیس منطقه ای، تحقق آن رویا بود. اینک مسأله اساسی این است که آیا ایران پس از انقلاب، رهنمود ایدئولوژیک و و روح ایرانی که می خواهد قدرت فائق در منطقه شود، با موانعی روبه رو می شود؟ پس از جنگ نفت کش ها در خلیج فارس، ایران دیگر قدرت فائق منطقه نیست. به این مفهوم که با حضور ناوهای هواپیمابر آمریکایی در منطقۀ خلیج فارس، قدرت نظامی منطقه و کنترل منطقه عملا در دست امریکایی ها قرار گرفته و این با رویای ایرانی در تباین است”. بر اساس تحلیل شما، این رؤیای ایدئولوژیک در بستر واقعیت تا چه حد آمال و آرزوهای شاه را در قدرت فائق منطقه و به چالش کشیدن قدرت برتر جهانی تحقق بخشید؟
دکتر متقی:
روح و رویکرد ایرانی در ارتباط با منطقۀ خلیج فارس و محیط هم جوارش به لحاظ ژئوپولیتیکی و همچنین اندیشه هایی که در ضمیر ناخودآگاه جامعه ایرانی، نخبگان ایرانی و تصمیم گیران قرار دارد، مبتنی بر نوعی کنترل منطقه است. با توجه به فضای دهۀ ۱۹۶۰ و همچنین با توجه به این که ویلسون نخست وزیر انگلیس اعلام کرد، سال ۱۹۶۵ که از منطقه خارج می شود، فضا برای دگرگونی در رهیافت های نظامی و استراتژیک ایران فراهم شد. موقعیت ایران موقعیت ویژه ای است. روزولت گفته بود نوع ارتباطی که ما با ایران می توانیم ایجاد کنیم به لحاظ قابلیت های آن، روابط بسیار ویژه ای خواهد بود. اما رویکرد شاه یک رویکرد ناسیونالیستی بود. ابزارهای او ابزارهای محدود قدرت بود و از سوی دیگر شدیدا نسبت به فضای ساختار مسلط نظام بین الملل احساس تعهد می کرد. در نتیجه توانست اهداف خود را با اهداف استراتژیک آمریکایی ها تطبیق دهد. اما در وضعیت مربوط به جمهوری اسلامی ایران و فضای به وجود آمده؛ شرایط کاملا متفاوت است. نگاه ایران مبتنی بر قاعدۀ “نفی سبیــل” است. یعنی این یک قاعده ایدئولوژیک در ذهن جمهوری اسلامی و نخبگان این دوره وجود دارد و با نگرش ضداستعماری مجموعه های ناسیونالیستی کاملا پیوند می خورد.
در نظام جمهوری اسلامی از این قاعدۀ فقهی برای ایفای نقش سیاست منطقه ای در رابطه با آمریکا و بازیگران دیگر استفاده می شود. قاعدۀ “نفــی سبیــل” به این معناست که: “هیچ کشور اسلامی و هیچ حاکم اسلامی به هیچ وجه نباید سلطۀ قدرت های بزرگ و سلطۀ بازیگران مداخله گر را مورد پذیرش قرار دهد”. این رویکرد با اندیشه ای که بسیاری از مقامات سیاسی و نخبگان سیاسی ایران در دوران های گذشته داشتند مغایرتی ندارد. شما در نظر بگیرید اندیشه ای که دکتر مصدق داشت و بر اساس آن مسأله مربوط به سیاست خارجی مبتنی بر “موازنــۀ منفــی” را طراحی کرد، یا مبارزات ضد استعماری ای که در روح و فکر جامعه ایرانی ریشه دوانده شده است. در جریان مداخلۀ مستقیم انگلیس در ایران و جنگ های روسیه با ایران و شکست ایران، “ناسیونالیسم ایرانی” پاسخی است برای شکست، پاسخی است به مداخله گستردۀ روس ها و انگلیسی ها. تبعا این مسأله در ذهن روشنفکران، در چارچوب مطالبی است که مهرزاد بروجردی منتشر کرده و واقعی است. همچنین در راستای ادبیاتی است که بسیاری از ناسیونالیست های ایرانی همانند دکتر مصدق و دکتر حسین فاطمی آن را پیگیری کردند. در چنین شرایط و فضایی شاهد تقویت گفتمان مذهبی در ایران هستیم. گفتمان مذهبی زمانی شکل می گیرد که جامعه در صدد پیگیری مشکلات هویتی – سیاسی و ضرورت های خود در قالب یک کلام و بیان جدید است. این مسأله هیچ مغایرتی با رویکرد مبارزات ضد استعماری گروه های قبلی ندارد.
بنابراین جمهوری اسلامی: ۱٫ قاعدۀ “نفــی سبیــل” را دارد. به همین دلیل، با حضور و هژمونی آمریکا و سیاست های مداخله گرایانه آمریکا در منطقه مخالف است. ۲٫ تفکر روابط بین الملل در اندیشۀ اسلامی بسیار ساده است؛ یعنی به این روابط به صورت ساختاری نگاه می کند. همان طور که نظریه پردازان نئورئالیسم تحلیل از روابط بین الملل را بر اساس ساختار تفسیر می کنند، نگاه اسلامی جمهوری اسلامی هم مبتنی بر اندیشۀ “دارالاســلام” و “دارالکــفر” است. از سوی دیگر در ارتباط با “دارالاســلام” نکته ای وجود دارد به عنوان “”ام القــری”، بدین معنا که نظام بین الملل را در چارچوب “دارالاســلام” و “دارالکــفر” می بیند.در این اندیشه جایگاه امریکایی؛ جایگاه “دارالکــفر” است. به این ترتیب اگر آمریکا خواهان حضور نیروهای نظامی خود در منطقه باشد و قصد مداخله داشته باشد؛ همانند ناسیونالیست ها که با رویکرد ضد استعماری با آن مخالف اند، از دیدگاه اندیشۀ اسلامی و از دیدگاه مقامات جمهوری اسلامی، این مجموعه نیز با رویکرد اسلامی و ایدئولوژیک با توسعه طلبی، مداخله گرایی و گسترش نفوذ آمریکا در منطقه مخالف است. این مسأله را امریکایی ها هنوز به رسمیت نشناخته اند و بسیاری از جدال ها ناشی از همین موضوع است.
نگاه دوم:
شما به عنوان راهنمای سیاست خارجی ایران به قواعد ایدئولوژیکی اشاره کردید. آیا این قواعد از اول تا امروز همچنان بر سیاست خارجی ایران مسلط است، یا تغییر کرده است؟ نمونه هایی از نقض این قواعد نیز داشته ایم.
دکتر متقی:
قواعد ثابت باقی مانده اند. اما سیاست ها تغییر می کنند. همان طور که روح ایرانی پراگماتیست است؛ روح زمامداران سیاست خارجی جمهوری اسلامی را هم می توانید با جلوههایی از عمل گرایی پیوند دهید. یعنی نمی توان گفت این نگاه ایدئولوژیک با عمل گرایی بیگانه است. اتفاقا نگاه ایدئولوژیک با ضرورتهای رفتار استراتژیک مبتنی بر تنظیم سیاست های انعطاف پذیر هماهنگ است و پیوند دارد. این موضوع در رابطه با نظام های ایدئولوژیک دیگر هم صدق می کند.
نگاه دوم:
زمانی شعارهایی می دهید یا قواعدی طرح می کنید، بعد در عمل مجبور می شوید از آن شعارها دست بردارید. ممکن است شما آن قواعد را تکرار کنید، اما آن قواعد دیگر قواعد قبلی نیستند. فی المثل جزو مواردی که برشمردید، آیا اتحاد جماهیر شوروی قبلا “دارالکــفر” بوده است؟ قطعا با قواعد فقهی “دارالکــفر” بوده است، اما ما روابط نزدیکی با آن داشته ایم. در مذاکرات دکتر یزدی به نمایندگی از امام خمینی با زیمرمن نمایندۀ کارتر؛ در پاسخ امام خمینی به کارتر آمده است: “اگر آمریکا احترام بگذارد و استقلال ما را به رسمیت بشناسد ما می توانیم بهترین همکاری را بکنیم”. در آن موقع اشاره می شود که آمریکایی ها مسیحی هستند ولی اتحاد شوروی آتئیست و غیرخـداست. اما در عمل پس از پیروزی انقلاب به شوروی نزدیک تر بودیم. ما در مقابل کشتار مسلمانان چچن سکوت کردیم، به این دلیل که نمی خواستیم با روسیه درگیر شویم. همچنین در مقابل موضوع کشتار مسلمانان در کشمیر به دلیل نزدیکی سیاست ایران به هند سکوت کردیم. یعنی قاعدۀ “نفــی سبیــل” و مسأله “دارالســلام” و “دارالکــفر” همیشه بوده است. اما در عمل در موارد بسیاری، این قاعده را به عنوان قاعدۀ مسلط برای سیاست خارجی نادیده گرفته ایم.
دکتر متقی:
همان گونه که قدت، در روابط بین الملل، یک عنصر تعیین کننده محسوب می شود و هیچ کشوری نباید فراتر از قابلیت ها و توانمندی های ساختاری خود به نقش آفرینی در سیاست بین الملل مبادرت کند، این مسأله در حوزه های مربوط به اندیشۀ اسلامی و رویکرد زمامداران جمهوری اسلامی هم وجود دارد. وقتی می گویید سیاست خارجی بر اساس الگوی “نـه شرقی – نـه غربی”؛ این یک رویکرد کاملا رادیکال نسبت به حوزۀ سیاست بین المللی است. “نـه شرقی – نـه غربی”؛ فقط یک “نـه شرقی – نـه غربی” جغرافیایی نیست؛ بلکه ماهیت فلسفی و ایدئولوژیک دارد. کلا تفکر ایرانی نسبت به قدرتهای بزرگ یک تفکر مبتنی بر بیاعتمادی است. این بی اعتمادی با قالب های ایدئولوژیک پیوند خورده و با این پیوند تشدید شده و در اثر این پیوند، یک روح جدید می یابد. بنابراین شرایطی ایجاد می شود که به خاطر برخی از مصالح، ممکن است در رابطه با روسیه، اتحاد شوروی گذشته، چین و یا هر بازیگر دیگری انعطافاتی داشته باشیم. اصولا سیاست گذاری خارجی به این معنا نیست که کشورها رویکرد غیرقابل انعطاف داشته باشند و آینده بسیار دور آن حوزه را نشانه گیری کنند. بحث حکومت داری، در ارتباط با ساختار داخلی نیست، بلکه مربوط به فضای منطقه ای و بین المللی است و تابعی از موضوع قدرت است.
در ارتباط با اتحاد جماهیر شوروی نگاه مقامات جمهوری اسلامی به هیچ وجه مبتنی بر عقب نشینی نبود. در سال ۱۹۸۸ اتحاد شوروی اسکورت کشتی های عربستان سعودی و کویت را برعهده گرفت و پس از مدتی دیدگاه خود را تغییر داد و از اسکورت کشتی ها خودداری کرد. پس برای جمهوری اسلامی فرقی ندارد؛ چه امریکا باشد، چه اتحاد شوروی. از دیدگاه ایرانی، امریکا و اتحاد شوروی، دو کشور با دو رویکرد ایدئولوژیک متفاوت با دو فضای ژئوپولیتیکی متفاوت اند؛ اما نگاه تاریخی هردو نسبت به ایران، یک نگاه تاریخی مبتنی بر سلطه بوده است. چه زمامداران قبلی در چارچوب رویکردهای ناسیونالیستی و چه زمامداران جدید در قالب رویکردهای جدید، ضرورت مقابله با سلطه در فضای امنیت منطقه ای را پیگیری می کنند. بنابراین ممکن است در برخی از مواقع انعطاف وجود داشته باشد. انعطاف بخشی از ضرورت های سیاست خارجی است. در واقع عملگرایی ایرانی به این معناست: انعطاف و بعد از انعطاف، مجددا پیگیری اهداف.
نگاه دوم:
انعطاف فرق می کند. وقتی می گویید: از مسلمانان دادخواهی می کنیم؛ در مورد کشتار مسلمانان چچن تمام مسلمانان دنیا اعتراض کردند، اما ایران سکوت کرد. در دهۀ ۸۰ خشونت دولت حافظ اسد در مقابل معترضین و منتقدین بسیار شدید بود و ما همیشه به این علت که دولت سوریه متحد استرتژیک ما بوده سکوت کرده ایم.
دکتر متقی:
نــه. به این خاطر بود که اولویت سیاست خارجی ایران در دهۀ ۱۹۸۰ مسأله جنگ بود. زمانی که یک کشور در معرض تهدید امنیتی قرار می گیرد ناچار است که به اولویت های سیاست خارجی توجه داشته باشد. بدون اولویت بندی نمی توانیم منافع ملی را تامین کنیم. تامین منافع تابعی از اولویت های سیاست خارجی است.
نگاه دوم:
شعارهای ایدئولوژیکی که حضرت عالی طرح می کنید، زمانی تغییر می کند . . . برای مثال در جنگ شعار دادیم تا آخرین قطرۀ خون، تا آخرین منزل و تا آخرین نفر می جنگیم، حتی شعار این بود که تا رفع فتنه در جهان می ایستیم؛ ولی مجبور به صلح شدیم. یعنی قواعدی را پذیرفتیم که قبلا در شعارهای سیاست خارجی ما جایی نداشت.
دکتر متقی:
شما ضرورت های زمامداری را با شعارهای روشنفکری تحمیلی به سیاست خارجی ترکیب می کنید. در بسیاری از مواقع در این قالب از دولت انتقاد می کنیم که باید رفتار سیاست خارجی تابعی از ابزارها و قابلیت ها باشد، در حالی که به رهیافتت هم باید توجه کرد. یعنی رهیافت نمی تواند خارج از ابزارها و قابلیت ها باشد.
نگاه دوم:
شعارهایی که طرح کردیم و قاعده های ایدئولوژیکی که طرح کردید، در عمل با ضرورت های زمامداری و واقعیت های عینی و بین المللی در بخش هایی دارای تعارض بود و در اکثر موارد به نفع ضرورت های زمامداری مسأله را حل کردیم. حالا مهم نیست این حرکت را انعطاف بخوانید یا تغییر تاکتیک.
دکتر متقی:
در سیاست خارجی و روابط بین الملل “مصالحــه” یک اصطلاح و یک امر پذیرفته شده است. “مصالحــه” چنین تعریف می شود: ۱٫ بازی برد – برد می کنید. ۲٫ تمامی اهداف را در زمان فعلی پی گیری نمی کنید. ۳٫ به ضرورت های بازیگران دیگر هم توجه دارید. “مصالحــه” بخشی از واقعیت سیاست خارجی هر کشور در فرایند سیاست گذاری اجرایی و عملیاتی است. نباید انتظار داشت عملکرد و رفتار جمهوری اسلامی برخلاف قواعد نظام بین الملل باشد.
نگاه دوم:
اتفاقا در عمل مجبور شده اند ضرورت های زمامداری را بپذیرند. نمونه اش جنگ تحمیلی عراق و ایران است. بسیاری پس از فتح خرمشهر بر همین اساس استدلال می کردند که بایستی مصالحـه کنیم. اما عده ای به این شعار شما معتقد بودند بایستی صدام را مجازت کنیم. پس از چندی عده ای دقیقا با همین تعبیر شما بحث مصالحه را طرح کردند. اما پاسخشان با اصطلاحات ایدئولوژیک داده شد. اتفاقا من در عمل موافقم که جمهوری اسلامی به تلفیقی از ضرورت های زمامداری و شعارهایی که داده دست یابد؛ لکن این ترکیب هماهنگ همیشه در عمل نتوانسته است به اهداف منسجم و نتایج پایدار دست یابد.
دکتر متقی:
طبیعی است. اولا وقتی یک بازیگر در عرصۀ بین المللی به کنش گری مبادرت می ورزد، مهم ترین مسأله در رابطه با مسائل بین الملل، ارادۀ کنش گری است. دوما تنظیم اهداف بر اساس این اراده است. وقتی با این اراده، با یک سری موانع برخورد می کند ناچار است برای جلوگیری از انهدام یا این موانع را دور بزند، یا عقب نشینی کند و سیاست های خود را در مدار دیگری پیگیری کند.
نگاه دوم:
دولت نهم و دهم راهبرد آمریکا را چگونه ارزیابی می کنند و در ارتباط با این راهبرد چه سیاستی را اتخاذ می کنند؟
دکتر متقی:
نگاهی که در دولت نهم و دهم وجود دارد، با نگاهی که در دولت هفتم و هشتم و دولت پنجم و ششم وجود داشت هیچ تفاوتی ندارد. همان گونه که سیاست امنیتی امریکا در ارتباط با منطقۀ خلیج فارس ثابت باقی مانده است. این مسأله را می توان در ارتباط با رویکردهای ایران مورد بررسی قرار داد. از نگاه ایران؛ حضور امریکا در منطقۀ خلیج فارس یک حضور زورمدارانه است. بدین معنی که حضورش ناشی از قدرت نظامی است. بنابراین مشروعیتی برای حضور نظامی آمریکا در منطقۀ خلیج فارس قائل نیست. نگاه ایرانی در ارتباط با امنیت خلیج فارس یک نگاه تعادلی است. نکتۀ جالب توجه این است که هیچ تفاوتی در رهیافت امنیت منطقه ای ایران در سال های میانی دهۀ ۱۹۷۰ و سال های پایانی دهۀ اول قرن بیست و یک وجود ندارد. جمهوری اسلامی ایران بر ضرورت هماهنگی و همکاری کشورهای منطقه ای در ارتباط با حوزۀ خلیج فارس تأکید دارد. شاه هم در سال های ۱۹۷۵- ۱۹۷۸ همین نگاه را داشت.
در بحث امنیت دسته جمعی در حوزۀ منطقه ای هیچ تفاوتی بین نگاه ایرانی سال های ۱۹۷۰ و نگاه ایرانی پس از پیروزی انقلاب وجود ندارد. در فضای سال های ۱۹۷۰ یک نوع ناسیونالیسم عربی در مقابل رویکرد ایرانی مقاومت می کرد. زمانی که شاه سقوط کرد، کشورهای عربی خوشحال شدند؛ زیرا احساس کردند رژیم بعدی از حمایت قدرت بزرگی مثل امریکا برخوردار نیست، بنابراین در خلاء قدرت ایجاد شده آنها قادرند نقش موثرتری ایفا کنند. همان نقشی که امروز عربستان سعودی در منطقه ایفا می کند و نتیجۀ آن بحرانی است به نام “القاعـده” که امریکایی ها با آن روبه رو هستند و سال های آینده نیز با آن روبه رو خواهند بود. یعنی فضای فعلی که آمریکا ناچار شده استراتژی خود را در عربستان تغییر دهد و استراتژی مقابله با شورش را به استراتژی مقابله با تروریسم تبدیل کند، ناشی از نقشی است که عربستان در خلاء قدرت فائق منطقه ای ایران ایفا میکند. بنابراین در فضای موجود، ایران نگاه امریکایی و حضور منطقه ای امریکا را مانع ایفای نقش خود در منطقه می داند.
نگاه دوم:
از چهار راهبرد آمریکایی ها در ارتباط با امنیت منطقۀ خلیج فارس، ایران راهبرد آمریکا را چگونه می بیند؟
دکتر متقی:
ایران راهبرد امریکا در فضای موجود را یک “راهبرد امنیتی” می داند.
نگاه دوم:
آیا ایران احساس می کند امریکا برای به کارگیری مصالح خود در منطقه خواهان استفاده از نیروی نظامی است؟
دکتر متقی:
ایران صرفا احساس نمی کند؛ احساس و مشاهده اش این است.
نگاه دوم:
برداشت ایران این است که امریکا برای پیشبرد نیات و اهداف خود قصد به کارگیری نیروی نظامی را دارد و سیاستش در مورد ایران می تواند سیاست تغییر سیستم باشد. به نظر شما ایران چنین برداشتی دارد؟
دکتر متقی:
نــه. در عمل چنین برداشتی وجود ندارد. زیرا تحلیل ایرانی ها در رابطه با امریکا مبتنی بر مدل بازیگر خردمند است. یعنی تحلیل ایرانی ها این است که امریکایی ها می دانند به کارگیری نیروی نظامی علیه تأسیسات و قابلیت های جمهوری اسلامی، امریکا را در منطقه زندانی کرده؛ آنها را با بحران گسترده تری در منطقه روبه رو می کند. از همه مهم تر این که مگر در فضای موجود، تنها دشمن و تنها تهدید برای امریکا ایران است؟ نــه. امریکا در منطقه با تهدید بزرگ تری روبه روست. به نظر من این تهدید از جانب سلفی هایی است که منجر به گسترش گروه هایی همچون “طالبــان” و “القـاعــده” شده اند. بنابراین جمهوری اسلامی ایران می داند که نگاه امریکایی نگاهی نیست که بر اساس آن سیاست گذاری معطوف به حملۀ نظامی شود.
نگاه دوم:
پس با این تعریف، در دولت اوباما امکان تغییر سیاست امریکا از راهبرد امنیتی به راهبرد تعادل و توازن وجود دارد.
دکتر متقی:
نــه. نگاه امریکا؛ نگاه امنیتی است. رهیافت هایی که حتی اوباما در ارتباط با منطقۀ خلیج فارس مورد پیگیری قرار می دهد هیچ تفاوتی با رهیافت های مورد پیگیری جرج بوش ندارد. حدود ۳۰۰ هزار نیروی نظامی امریکا در چارچوب فرماندهی مرکزی در منطقۀ خلیج فارس حضور دارند. این نیروها برای جمهوری اسلامی تهدید ایجاد میکنند. بدین معنی که وقتی ایران مانور نظامی دارد؛ با وجود سه ناو هواپیمابر آمریکا در منطقه و موشک های کروز که می توانند از درون این ناوها دقیقا هدف گیری کنند؛ این قابلیت ها برای ایران احساس تهدید ایجاد می کند. اصولا بحث معمای امنیت یعنی همین. در منطقه تراکم قدرت نظامی وجود دارد. از سوی دیگر بحث ادبیات آمریکایی هاست؛ یک روز بحث تغییر رژیم طرح می شود و روز دیگر دربارۀ مهار ایران بحث می کنند. یک روز مسأله تمدید تحریم ها را پیگیری می کنند و روز دیگر صحبت از حمله نظامی می شود. طبیعتا هر انسان عاقلی این ادبیات و این نیروی نظامی را بخشی از تهدید علیه خود می داند. بنابراین از دید جمهوری اسلامی، این تهدید به صورت بالقوه وجود دارد؛ اما امریکایی ها به دلایل متعدد این تهدید را عملیاتی نمی کنند.
امریکایی ها مانع از ایفای نقش طبیعی ایران شده اند. زمانی که اجازه ندهند یک بازیگر منطقه ای با قدرت منطقه ای و ژئوپولیتیکِ فراگیر ایفای نقش کند؛ یعنی موفق شده اند فرایند محدودسازی را اعمال کنند. امریکایی ها همچنان اصل مهار کردن را در رابطه با جمهوری اسلامی ایران پیگیری می کنند و بر آن اصرار می ورزند. در واقع با تأکید بر اصل مهارکردن اجازه نمی دهند ایران از قابلیت های خود متناسب با ابزار و جایگاهش ایفای نقش کند. امریکا نمی خواهد بازیگری که دارای جایگاه، ابزار و قدرت منطقه ای است در وضعیت تعادل باشد. نگاه جمهوری اسلامی ایران یک نگاه تعادلی است. بسیاری از آمریکایی ها، چه امریکایی های ایرانی تبار، و چه امریکایی های استرتژیک گرا؛ به این جمع بندی رسیده اند که فشاری که امریکا بر ایران اعمال می کند، واکنش های اجتناب ناپذیری را به وجود خواهد آورد. بنابراین ایران با یک نگاه تعادلی، خواهان نگاه منطقه ای است. ایران خواهان اهدف استراتژیکی مورد پیگیری امریکا یعنی امنیت انتقال انرژی است. جمهوری اسلامی ایران و همۀ زمامداران ایرانی، از دهۀ ۱۹۷۰، یعنی قبل از جمهوری اسلامی ایران بر امنیت انرژی تأکید داشته اند. طبیعی است وقتی موضع امنیت انرژی طرح می شود ایران برای خود یک رسالت امنیت ساز قائل شود. یعنی صلح ایرانی ونقش موازنه گر ایرانی، به هیچ وجه صرفا محدود به زمان شاه نمی شود؛ جمهوری اسلامی هم چنین نگاه و رویکردی دارد.
نگاه دوم:
به نظر شما نگاه امریکایی ها؛ نگاه امنیتی و نگاه ایران؛ نگاه تعادل گراست. بسیاری از کارشناسان معتقدند اگر ایران نتواند به یک مصالحه با امریکا دست پیدا کند؛ وضعیت موجود در منطقۀ خلیج فارس، منافع ملی ایران را به خطر می اندازد. به این مفهوم که رقبای عرب ایران از قبیل عربستان، امارات، عراق و قطر از فضای خصومت و شکافِ بین ایران و امریکا استفادۀ بهینه می کنند، چه در حوزۀ منافع اقتصادی و چه در حوزۀ گسترش نهادهای مستقر نظامی خود و حتی ادعاهای ارضی آنها به موارد خطرناکی منجر می شود و در نهایت از لحاظ استرتژیک نقش ایران را در تصمیم سازی های منطقه ای کمرنگ می سازند. به نظر شما ایران در وضعیت کنونی چگونه می تواند با سیاست مصالحه، تنظیم رفتار کند؟ سیاست های کنونی منافع ملی ما را محقق می سازد، یا افزایش مصالحه بین ایران و آمریکا؟
دکتر متقی:
من کاملا با این تعبیر موافقم. امروز یک تهدید جدی علیه جمهوری اسلامی وجود دارد و این تهدید، صرفا علیه ایران نیست؛ علیه امریکا هم هست، اما امریکایی ها این تهدید را درک نمی کنند. به چه دلیل؟ به دلیل گسترش ذهنیت ضد ایرانی در امریکا باماهیت هیجانی. انتظار این است که رویکرد امریکایی، ماهیت غریزی نداشته باشد و تصمیم گیری در ارتباط با فرایندهای استراتژیک منطقه ای، متناسب با تهدیدات موجود و تهدیدات آینده در رابطه با امریکا باشد. در چنین شرایط و فضایی، زمینه برای تعادل منطقه ای ایجاد خواهد شد. اما آمریکایی ها در شیپور جنگ می دمند و سیاستشان محدودسازی ایرانی است؛ چنان که نسبت به هرگونه الگوی مربوط به قدرت سازی ایرانی انتقاد می کنند. حتی گزارشات “توازن قدرت نظامی” و گزارشات “سیپری” مربوط به جمهوری اسلامی ایران نیست مربوط به جهان عرب است. توازن قدرت در فضای منطقه ای چگونه است؟ قدرت نیروی هوایی و قدرت موشکی کشوری مانند عربستان چه قدر است؟ حتی هواپیماهای امارات با ۵۰۰ هزار جمعیت بومی و ۲ میلیون کل جمعیت؛ یک وضعیت کاملا نابرابر را در رابطه با ایران نشان می دهند. متأسفانه امریکایی ها این مسأله را درک نمی کنند. آنها می خواهند ایران را در فضای تحریم قرار دهند و انتظار دارند ایران سکوت کند. نه تنها جمهوری اسلامی؛ که هیچ گروه ایرانی این تبعیض استراتژیک را نمی پذیرد.
نگاه دوم:
دولت اوباما وقتی به قدرت رسید تغییر لحن داد. اما تأکید دارند که ایرانی ها به دنبال مصالحه با امریکا نیستند. عده ای نیز معتقدند جمهوری اسلامی بخشی از هویت خود را در مقابله و مخالفت با آمریکا جستجو می کند. در حقیقت هویت ایران در ایفای رهبری جهان اسلام، در مخالفت با آمریکا و اسرائیل معنی می یابد. آمریکایی ها نیز همین اتهامات را طرح می کنند. با توجه به وضعیت موجود آیا امکان مصالحه برای ایران وجود دارد؟
دکتر متقی:
رویکرد ایران در شرایط موجود کاملا مصالحه گرا است. من از دولت نهم و دهم حمایت مطلق نمی کنم. اما می خواهم واقعیت ها را بگویم. در فضای دولت دهم گروه سه نفره عملگرا توانستند اصول گرایان را حاشیه ای کنند. گروهی مثل آقای رحیمی معاون اول، آقای مشائی رئیس دفتر و آقای کردان رئیس بازرسی ریاست جمهوری. مگر آقای مشائی طی ماه های گذشته و سال های گذشته در فضای امریکا لینک های متعدد برای ایجاد فرایند بازسازی روابط ایجاد نکرد؟ چرا امریکایی ها این مشت باز شده و دستی که به سمتشان دراز شده را نادیده می گیرند؟ مگر اوباما همین بحث را طرح نکرد که اگر ایران دست و مشت گره کرده اش را باز کند؛ دستانی برای دوستی به سمتش دراز خواهد شد؟ چرا امریکا این مسأله را با تمدید تحریم جواب داد؟ چرا امریکا به این وضعیت با فشار های تصاعد یابنده پاسخ داد؟
من یک دانشگاهی خارج از حکومت و در برخی از مواقع منتقد سیاست خارجی حکومت هستم؛ اما به سیاست امنیتی امریکایی نمی توان اعتماد کرد. چرا امریکایی ها این مصالحۀ امنیتی را انجام نمی دهند؟ امریکا مبنای اصلی قدرت را داراست و می یابست در این فضا، در شرایط انعطاف قرار گیرد.
نگاه دوم:
امریکایی ها معتقدند اصولا تصمیم گیری در حوزۀ سیاست خارجی، با شورای عالی امنیت ملی و نهاد رهبری است و دیدگاه امثال آقای مشایی نقش تعیین کننده ای در این سیاست ها ندارد. انتقادشان این است که سیاست های شورای عالی امنیت ملی هنوز به سمت مصالحۀ استراتژیک با آمریکا پیش نرفته و ایران هنوز چرخشی برای مصالحه انجام نداده است.