سيطره ايرانيان بر دريانوردي و تجارت جهاني خليج فارس
خليج فارس به عنوان يک شاهراه تجاري بزرگ از گذشتههاي دور تا کنون مورد توجه ايرانيان بوده است. مدارک باستانشناسي و متون تاريخي گواهي بر اين ادعاست که ايرانيان در دريانوردي و تجارت دريايي مهارت زيادي داشتند و سيطره دريايي ايرانيان در خليج فارس و تجارت گسترده آن با بنادر باستاني هندوچين، درياي سرخ و سواحل شرق آفريقا انکار ناشدني است.
دريانوردي در خليج فارس
خبرگزاري ميراث فرهنگي ـ گروه ميراث فرهنگي ـ خليج فارس به عنوان يک شاهراه تجاري بزرگ از گذشتههاي دور تا کنون مورد توجه ايرانيان بوده است. مدارک باستانشناسي و متون تاريخي گواه بر اين اداعاست که ايرانيان در دريانوردي و تجارت دريايي مهارت زيادي داشتند و سيطره دريايي ايرانيان در خليج فارس و تجارت جهاني گسترده آن با بنادر باستاني هندوچين، درياي سرخ و سواحل شرق آفريقا انکار ناشدني است.
به گزارش CHN ثبت دريانوردي ايرانيان از جمله اتفاقات اخير حوزه ميراث معنوي است. مجموعه مطالعات ميداني و کتابخانهاي نشان ميدهد که ايرانيان از ديرباز به اين موضوع توجه داشتهاند. برخي سابقه دريانوردي و تجارت دريايي خليج فارس را به دورههاي پيش از تاريخ مربوط ميدانند اما همگي بر اين موضوع اذهان دارند که در دوره ساساني و صدر اسلام، سيطره ايرانيان بر دريانوردي و تجارت دريايي خليج فارس انکار ناشدني است. اهميت مسير تجاري خليج فارس باعث شده بود که طي دورانهاي طولاني ايرانيان اهميت ويژهاي براي اين منطقه قائل باشند.
«محمد اسماعيل اسمعيلي جلودار»، باستانشناس و سرپرست کاوشهاي باستانشناسي در بندر تاريخي سيراف درباره اهميت مسير تجاري خليج فارس به CHN ميگويد: «شاهراه خليج فارس از جمله راههاي تجاري مهمي بوده که در طول تاريخ بهعنوان پلي بين تمدنها، عملکرد داشته است. در واقع ايران و تمدن ديرينه آن بهعنوان پلي ارتباطي بين شرق و غرب بوده که اين ارتباط، از يکسو توسط جاده ابريشم از شمال غربي چين به ناحيه آسياي مرکزي، خراسان، فلات ايران و بين النهرين و در نهايت سواحل درياي مديترانه و جهان رومي متصل ميشده است و از سوي ديگر توسط ارتباطات دريايي که برخي آن را جاده ابريشم دريايي نيز ناميدهاند صورت ميگرفته است. ارتباط دريايي جهان چين و هند را به جهان رومي از طريق خليج فارس و بنادر آن برقرار ميکرده است.»
وي در ادامه ميگويد: «اين شاهراه، بنادر خليج فارس را ابتدا به درياي عمان متصل ميکرده و پس از آن به دو شاخه تقسيم ميشده است؛ يکي از اين شاخهها ابتدا به سواحل پاکستان، سپس به هندوستان و سريلانکا و همچنين به مجمعالجزاير شرق دور (اندونزي و مالزي) و پس از ورود به درياي چين به بندر کانتون چين متصل مي شده است. شاخه دوم هم از بنادر باستاني خليج فارس به بندر سوهار عمان و سپس به بنادر درياي سرخ ميرسيد و از آنجا به سواحل شرق افريقا متصل مي شده است.»
بر اساس شواهد باستانشناسي، تجارت درياي در خليج فارس از دوران پيش از تاريخ وجود داشته است. بر همين اساس، قير و ظروفي که داراي اندود قيري بودهاند کارجابجايي کالاها را به عنوان يک ماده تجاري منتقل ميکردهاند که مطالعات پتروگرافي و آناليز شيميايي انجام شده روي اين سفالها نشان ميدهد که منشا اين قيرها مربوط به، چشمههاي قير موجود در ناحيه عين القير دهلران، ممتين رامهرمز و بطور کلي چشمههاي قيري موجود در خوزستان، لرستان و برخي نيز مربوط به چشمههاي طبيعي قير منطقه بينالنهرين بوده است.
اسمعيلي همچنين درباره حضور ايرانيان در دوره تاريخي خليج فارس ميگويد: «شاهراه تجاري خليج فارس در دوران تاريخي داراي اهميت بيشتري نسبت به قبل بوده که حضور ايرانيان در آن هم از طريق منابع نوشتاري و متون جغرافيايي و هم از طريق مدارک باستان شناختي قابل اثبات است. نقش و اهميت بندر بوشهر با وجود بندر ايلامي ليان و محوطههاي پيش از تاريخي شناسايي شده قابل برسي است. بدست آمدن کتيبههاي ايلامي و احتمالا معبدي از اين دوره در کنار خليج فارس که محل آن امروز در محدوده پادگان هاي نظامي قرار گرفته نشان از تسلط ايلامي ها بر اين آبراهه مهم تجاري و اهميت آن در نظر ايرانيان باستان است.»
وجود کاخهاي هخامنشي در پسکرانههاي خليج فارس و در منطقه برازجان، در 20 کيلومتري بندر بوشهر نشانگر ارتباط تنگاتنگ هخامنشيان با حوزه خليج فارس است. در اين بين وجود کتيبه نويافته هخامنشي در خارک شاهدي ديگر از اين مدعاست. از سوي ديگر متون تاريخي نيز اشاره دقيقي به دريانوردي هخامنشيان دارد که از آن جمله مي توان به اشارات هرودوت به دريانوردي هخامنشيان ياد کرد. اين که هخامنشيان در عمر دريانوردي تبحر زيادي داشتند، امري بديهي است. بي شک لشگرکشيهاي خشايارشاه به يونان از طريق عبور از مجاري آبي و ساخت پل در ترعههاي آبي با استفاده از کشتي بوده که شاهدي بر اين مدعا است.
اسمعيلي درباره حضور دورههاي پس از هخامنشي در خليج فارس ميگويد: «از دوران اشکانيان نيز در حوزه خليج فارس شواهد زيادي در درست است که از جمله آنها ميتوان به سکهها، بقاياي باستانشناختي و نوشتههاي مورخين اشاره داشت. اين آثار به طور اخص در خارک و بنادر باستان و محوطههاي استان هرمزگان قرار دارند. همچنين پراکندگي سفالهاي اين دوران در محوطههاي باستاني متعدد سواحل خليج فارس قابل پيگردي است.»
به گفته وي يکي از دورانهاي درخشان ايرانيان در پهنه تجارت جهاني مربوط به دوران ساساني است که نشانهاي انکار ناپذيري از اين تسلط بر خليج فارس و تجارت دريايي آن در دست است.
اسمعيلي ميگويد: «کاوشهاي باستانشناسي در بنادر شمالي و جنوبي خليج فارس از قبيل سيراف، قلهات بحرين، راس الخيمه امارات متحده عربي، سوهار عمان و فَيلکه کويت بيانگر حضور ساسانيها در بخشهاي مختلف خليج فارس است. به طور مثال در قلهات قلعهاي ساساني وجود دارد که در آن علاوه بر شواهد معماري تعدادي سکههاي ساساني نيز کشف شده است.»
هم مدارک باستان شناختي و هم متون تاريخي شاهدي بر حضور پررنگ ساسانيان در خليج فارس است. اسمعيلي در ادامه ميگويد: «بهعنوان نمونه متون تاريخي اشاره ميکنند که در دوره پادشاهان اواخر ساساني از جمله يزدگرد شورشهايي در منطقه بحرين به وقوع پيوست که توسط اعزام نيروي دريايي پادشاهان ساساني خنثي و اين مناطق همچنان تحت تسلط ساسانيان باقي ميمانند.»
ظهور اسلام در قرون شش و هفت ميلادي باعث برهم ريختن توازن قدرت در منطقه ميشود. در واقع در اين دوران اعراب با پشتوانه تجارب و مهارت دريانوردان ايراني وارد عرصه تجارت دريايي ميشوند و در اين زمينه از مهارت ايرانيان به بهترين شکل ممکن در نقش آفريني تجارت جهاني استفاده ميکنند.
تسلط ايرانيها در دريانوردي انکار ناشدني است. سيطره و مهارت ايرانيها در دريانوردي با آمدن اعراب مسلمان تحت عنوان حکومتهاي مستقل در اختيار آنها قرار ميگيرد. زماني که سلسله عباسي حکومت را بدست ميگيرد و پس از آن با شکلگيري حکومتهاي محلي و خاص، همواره تجارت دريايي خليج فارس متعلق به مهارت ايرانيها بوده است.
التبه اعراب هم به دليل قدرت سياسي در تجارت حضور دارند ولي هم پراکنش جمعيتي و هم توليدات همه بايد از ايران انتقال پيدا ميکرده است.
شواهد تاريخي نشان ميدهد که در دوره آلبويه شورشي در عمان آغاز ميشود که از سيراف نيروهايي براي سرکوب شورش به آنجا فرستاده ميشود.
اسمعيلي درباره توصيف نقش پارسيها در دريانوردي ميگويد: «هرچند مورخين سالهاي نخستين دوران اسلامي از تجار عرب ياد ميکنند اما در تمام توصيفات آنها اشاره مستقيم به پارسيها و دريانوردان آن به عنوان تاثيرگذارترين افراد در تجارت دريايي ياد ميشود. اين تسلط دريايي در دوره اسلامي و بهخصوص حکومتهاي مستقل اوليه ايراني بويژه آل بويه باقيمانده و نقش پررنگتري به خود ميگيرد. به نحوي فاصلههاي دريايي در اين دوران که بر پايه متون قابل بازسازي است با سرعت بيشتري طي ميشده است.»
اشاره به کشتيهاي سيرافي و بازرگانان سيرافي در متون چيني، هندي، عربي، يوناني و مصري نشان از درنوردين اقيانوسها و درياهاي پنجگانه خليج فارس، درياي عمان، اقيانوس هند، درياي سرخ، درياي چين توسط کشتي هاي ايراني و ملاحان پارسي دارد. اين تجارت عظيم دريايي را بنادر مهمي در خليج فارس هدايت ميکردند. اگر بخواهيم به بنادر ساساني خليج فارس اشاره کنيم نبايد فراموش کرد که منطقه خوزستان و بينالنهرين بهعنوان يکي از مراکز مهم حکومتي و تسلطي ساسانيان از طريق بندر بصره و اُبله که در دهانه اصلي خليج فارس قرار دارند عملکرد تجارت داخلي ساسانيها با تمدنهاي همجوارشان مثل هند،چين، و سواحل غربي آفريقا را برعهده داشته اند.
اسمعيلي دراينباره ميافزايد: «تجارت در دوره ساساني و اسلامي به صورت منطقه به منطقه انجام ميگرفته است. اين بدان معنا نيست که وقتي کالاي تجاري با کشتي از بصره حرکت ميکرده و به سيراف ميرسيد، با تعويض کشتي به مسير خود به سمت چين ادامه مسير ميداده است بلکه بدين معنا بوده است که کشتيها در بنادر واسط که در مسير قرار داشتهاند ضمن انجام تجارت لکهاي به سمت مسير خود در حرکت بودهاند.»
وي در ادامه ميگويد: «در واقع بنادر واسط وظيفه جابجايي کالاها و توشه کشتيها را بر عهده داشتهاند. اين بنادر بارانداز هستند. کشتيها پس از رسيدن به آنها، يا بدون انجام تجارتي به بندر بعدي ميرفتند و يا اينکه يکسري کالاها را به مقصد آن بندر تخليه و کالاهاي ديگري که خاص آنجا بوده را بارگيري ميکردند و دوباره به راهشان ادامه ميدادند.»
اسمعيلي بنادر اصلي خليج فارس را چنين نام ميبرد: «بنادر کليدي خليج فارس عبارتند از بندر بصره، مهروبان (حوالي بندر ديلم که ناصر خسرو در آن يک شب اقامت داشته است و بعنوان بارانداز کالاهاي شهر ساساني ـ اسلامي ارجان در بهبهان بوده است)، سينيز که در جايگاه بندر امام حسن امروزي واقع شده، بندر ريگ، بنادر شبه جزيره بوشهر (که شواهدي از قبيل گورستان شغاب مربوط به دوره اشکاني و ساساني در آن يافت شده و خود ليان که ايلامي است در اين شبه جزيره قرار دارد.) بندر معروف نجيرم که هنوز جاي آن به درستي شناخته نشده است (برخي باستانشناسان معتقدند که در حوالي دَيِر امروزي قرار گرفته است)، در ادامه اين بنادر به بندر سيراف ميرسيم پس از سيراف به بندر ناي¬بند که امروز در کنار پارس جنوبي قرار گرفته است، ميرسيم. امروز آثار درخشاني در آنجا موجود است.»
وي در ادامه ميگويد: «در ادامه مسير بندرها به کيش و هرمز ميرسيم و پس از آن و در پوزه جنوبي خليج فارس، راسالخيمه را در عمارت، قلهات در بحرين و سوهار را در عمان داريم. دو بندر سيراف و سوهار ارتباط تنگاتنگي با هم داشتند اما سيراف بندر بزرگتر و مهمتري است.»
وايت هاوس گنجينهاي از سکههاي چيني را در کاوشهاي باستانشناسي سيراف بدست ميآورد که قديميترين اين سکهها به سال 621 ميلادي است. يعني درست اواخر دوره ساساني و اوايل صدر اسلام. همچنين 60 سکه برنزي که تاريخگذاري آن بين 600 تا 900 ميلادي، يعني اواخر دوره ساساني و قرون اوليه اسلامي، نيز در سيراف کشف شده است.
اسمعيلي درباره ادامه اين مسير دريايي ميگويد: «در ادامه اين مسير دريايي به بمبهور ميرسيم که در پاکستان امروزي قرار گرفته است. پس از آن بنادر گوشه شرقي شبه جزيره هندوستان، بندر مانتايي است. در کنار اين بندر ميتوان به آنورادهاپورا در سيلان اشاره کرد. اين مسير دريايي از آنجا به شرق دور شامل مجمع الجزاير جاوه و سوماترا و مالزي ميرفت و از اين طريق به درياي چين وارد ميشد و در بندر "کانتون" اتمام مي يافته است. شواهدي در دست است که برخي از ملوانان به بندري ديگر که دورتر از کانتون بوده عزيمت مي کردهاند.»
شواهد باستانشناسي به درستي حضور ساسانيها را در بنادري که نامبرده شد اثبات ميکند. اسمعيلي دراينباره ميافزايد: «در بندر کانتون اجتماعي از تجار خارجي شامل هندي¬ها و به ويژه پارسيها حضور داشته اند که تحت عنوان "پوسوها" (پارسيها) از آنها ياد شده است. در صدر اسلام واژه پوسو و "تشي" با هم به کار برده ميشود که چينيها از واژه تشي براي معرفي اعراب استفاده ميکردند. در اين دوره البته کشتيهاي پوسو که کار انتقال کالا را داشتند معروفتر بودند.»
همچنين قلعههاي متعددي علاوه بر قلعه سيراف در سواحل خليج فارس تا هرمزگان از دوره ساساني وجود داشته که کار ايجاد امنيت و تسلط بر اين بنادر و مقابله با دزدان دريايي را برعهده داشتهاند.
اسمعيلي درباره نقش اين بنادي ميگويد: «بنادر خليج فارس دو ويژهگي خاص داشتند. نخست آنکه تامين کننده کالاهاي شهرهاي داخلي ايران بودند و ديگر اينکه کار صادرات توليدات فلات ايران را بر عهده ميگرفتند. به طور مثال در بالاي سيراف شهر معروف گور يا فيروزآباد قرار گرفته است. همچنين در بالاي مهروبان شهر ارجان قرار گرفته است. ما اگر بخواهيم از شواهد باستانشناسي کشتيهاي سيراف ياد کنيم ميتوانيم به تصوير نقشکنده کشتياي با سه دکل که در يک خانه اعياني در سيراف در گچ کنده شده است و طي کاوش هاي باستان شناختي بدستآمده اشاره کنيم.»
مدارک سفالي هم به نوبه خود اهميت زيادي دارد. از جمله اين مدارک ميتوان به سفالهاي نوک اژدري که هم در سواحل سيراف، هم داخل آب و هم در خشکي و طي کاوشهاي باستانشناسي بدستآمده اشاره کرد.
سکهها نيز بخش ديگري از مدارک ما دال بر شواهد تجارت دريايي است. سکههاي چيني بدستآمده هم عصر ساساني و متقابلا سکههاي ساساني کشف شده در چين، هندوستان، سيلان و سواحل آفريقا گواه اين مدعاست. به نظر ميرسد که تجارات به صورت پاياپاي بوده و سکه نقش عمدهاي داشته است. شمش هم نقش مهمي را در تجارت ايفا ميکرده است.
اسمعيلي درباره مسيرهاي دريايي توضيح ميدهد: «همانگونه که در بالا اشاره شد دو مسير دريايي خيلي مهم بوده است. نخست مسير دريايي که از سيراف حرکت ميکرده و به سوهار ميرسيده و البته مبدا اصلي بصره و سيراف بوده است. ديگري آنکه کالاهايي که از سيراف به سوهار مي رسيده از آنجا، به سمت شرق آفريقا و بنادري چون عثر، مجمع الجزاير لامو که سه محوطه تحت عنوان ماندا، شانگا و پاته است انتقال مي يافته است. در هريک از اين محوطهها سفالهاي خاص دوره ساساني، و صدر اسلام ايراني را به صورت وضوح ميبينيم. سفالهايي که تحت عنوان سفال نوکاژدري و لعاب فيروزهاي شناخته شدهاند.»
در ميان سفالهاي بدستآمده از سيراف يک نمونه سفال خيلي جالب ديده ميشود که روي آن به صورت کنده نوشته شده برسد به دست فلان شخص. اين سفال کالايي سفارشي از سوي يک بازرگان ايراني بوده و در چين ساخته شده است. اين قطعات سفالي در کاوش هاي اوليه سيراف بدست آمده است. همچنين سفالي که در کاوشهاي اخير سيراف بدستآمده نوشتهاي دارد که اين شي برسد و ابلاغ شود به فلان کس که نام شخص و ادامه جمله ناقص است.
اسمعيلي درباره مطالعات ميان رشتهاي صورت گرفته روي مدارک باستانشناسي ميگويد: «علاوه بر مطالعات تاريخي و مدارک باستان شناختي مطالعات ميان رشتهاي و آزمايشگاهي هم ثابت کرده است که ريشه آثار بهدست آمده از سيلان، بنادر جنوبي خليج فارس و هندوستان عمدتا ايراني است. آزمايشهاي شيميايي انجام گرفته روي لعابهاي سفالهاي بدست آمده از محوطههاي ياد شده به طور مشخص آشکار کرده که از کانسنگهاي سرزمين فعلي ايران فراهم و ساخته شدهاند.»
وي در ادامه ميافزايد: «همچنين تجزيههاي شيميايي انجام گرفته روي قير سفالهاي نوک اژدري آنورادهاپورا در سيلان و نمونههاي ديگري از منطقه هندو چين و بنادر جنوبي خليج فارس مثل محوطههاي کويت نشان داد که پوشش قيري سفالهاي نوک اژدري از چشمه هاي قير طبيعي ناحيه دهلران امروزي تحت عنوان عينالقير يا محوطهي ممتين در رامهرمز و مناطقي از بين النهرين بدستآمده و ريشه ايراني و بين النهريني آنها را تاييد ميکند.»
متون تاريخي هم درباره دريانوردي ايرانيان گفته است. اسمعيلي دراينباره ميگويد: «از ميان متون تاريخي ميتوان به کتابي که نام سليمان سيرافي را آورده اشاره کرد که داستانهاي معروفي دارد. وي تاجري سيرافي بود که از خليج فارس کالاها را به هندوستان و چين منتقل ميکرده است. يا کتاب ديگري که به بزرگ شهريار رامهرمزي منسوب است. وقتي داستانهاي وي را ميخوانيم، متوجه ميشويم عمده اين دريانوردي در خليج فارس و سواحل ايران با هدايت ايراني و بخصوص از طريق سيراف بوده است.»
کالايي که از ايران به کشورهاي ديگر برده ميشد، گياهان و عطريات خوشبو، کانسنگها و سنگهاي معدني، منسوجات و ... بوده است و در قبال آن از هندوستان ادويهجات مثل فلفل و مواد ديگري از جنس عاج و کالاهاي لوکس چيني را وارد ميکردند. عنبر و کافور و چوب صندل، يا مهرهها و همچنين برده از جمله مال التجارههايي بودند که از هندو چين و افريفا با کالاهاي ايراني مبادله ميشدند.
اسمعيلي درباره مشکلات اعراب در تجارت دريايي خليج فارس ميگويد:«يکي از مشکلات اعراب حاشيه خليج فارس، فاصله بنادر آنها تا مراکز داخلي بود. در اين کشورهاي ميان اين فاصله مسير صحرايي و بياباني است. از سوي ديگر آنها غناي مواد فرهنگي ايران را نداشتند. بنابراين هم مراکز جمعيتي در ايران بيشتر است و هم شهرهاي بزرگي شکل گرفته و چون عرضه و تقاضا تجارت را تعيين ميکند بنابراين مسير تجارت همواره با محوريت ايران بوده است.»
وي در ادامه ميگويد:«در تمام دوره ساساني و صدر اسلام ايرانيها در تجارت حرف اول و آخر را ميزدند. متاسفانه در دهههاي اخير فعاليت باستانشناسي ما در اين مناطق کمتر شده و اگر امروز 50 تيم باستانشناسي را در بخشهاي مختلف سواحل شمالي خليج فارس مشغول کاوشهاي باستانشناسي کنيم اطلاعات مفيدي بدست ميآيد که تا 100 سال آينده هم به پايان نميرسد.»
وي همچنين ميافزايد: «اگر توسعه صنعتي در منطقه خليج فارس که امروزه شتابان به پيش مي رود را بدون توجه به ميراث گرانبهاي موجود در آن مديريت نکنيم بيم آن ميرود بسياري از اين بنادر دچار نابودي کامل شده و اين شواهد را به آساني از دست دهيم. اتفاقي که امروز در منطقه پارس جنوبي، سيراف، بندر دير و ناي بند شکل گرفته و در صورت عدم توجه بدان لطمات جبران ناپذيري به هويت اين مناطق وارد خواهد آمد.»
اسمعيلي درپايان ميگويد: «ناگفته نماند برگزاري همايش باستان شناسي خليج فارس در دورهام، فعاليت باستان شناسي پژوهشکده باستان شناسي و سازمان هاي ميراث فرهنگي استانهاي بوشهر و هرمزگان برخي از فعاليتهاي جدي سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري است که تاکنون انجام شده و اميد است که همچنان تداوم يابد.»