انسداد تنگه هرمز و پیامدهای آن بر آمریکا
ماهنامه امنیت و دفاعی خلیج فارس
کلید واژه: تنگه هرمز٬ ژئواستراتژیک٬ جمهوری اسلامی ایران٬ امنیت ٬ ایالات متحده آمریکا
چکیده
در سالهای اخیر٬ چالش در روابط جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده، با روند رو به رشد فعالیت های هسته ای ایران، ابعاد وسیعتری به خود گرفته است. آمریکا به دلیل قائل شدن حق هژمونیكگرایی در سطح بین الملل، اختیاراتی را برای خود درنظر گرفته است که در امور همه کشورهای دنیا اعمال نظر داشته باشد. در سیاست آشکار بین الملل٬ همه کشورها از حقوق هسته ای برخوردار می باشند ولی در سیاست های پنهان٬ تجربه نشان میدهد که استراتژی دیگری از سوی آمریکا اتخاذ شده است. سیاست هسته ای آمریکا در منطقه خاورمیانه که قلب انرژی دنیا محسوب میشود٬ چنین تعریف شده است که تنها برای کشورهایی حقوق هسته ای در نظر گرفته شود که یا آمریکا تسلط کامل بر آن کشور داشته باشد و یا اینکه متحد استراتژیک ایالات متحده(مانند پاکستان٬ اسرائیل٬ ترکیه) محسوب شوند. در غیر این صورت مشمول چنین حقوقی نمی باشند و نبایستی به چنین فناوری علمی دست پیدا کنند. سیاست جمهوری اسلامی ایران به عنوان کشوری با پتانسیل های بالقوه و با قدرت دفاعی برتر در خاورمیانه٬ با چنین خواسته های سلطه طلبانه ای در تضاد است و از این رو در تقابل استراتژیک با ایالات متحده قرار گرفته است. این تضاد در سیاست های امنیتی دوکشور، موجب آن شده است که روابط دو کشور از قطع رابطه سیاسی در 20 فروردین 1359، به ضدیت و در نهایت احتمال رویارویی ختم بشود. آمریکا که از پیشینه ضدایرانی و دخالت در امور کشور ما برخوردار است(کودتای 28 مرداد 1332 وبراندازی دولت مردمی مصدق٬ قانون ننگین كاپیتولاسیون٬ سقوط هواپیمای مسافربری ایران در خلیج فارس٬ پیشتیبانی تسلیحاتی از عراق علیه ایران و...) در راستای اجرای این پروژه ایران ستیزانه خود از سال 2001 بدین سو، محدودیتهای سیاسی و استراتژیك گسترده ای را علیه جمهوری اسلامی تدوین و عملی ساخته است. اما کم اثر بودن اقدامات آمریکا در قبال ایران، این احتمال را افزایش میدهد که این کشور را پیش به سوی بمباران مراکز هسته ای ایران سوق دهد. غافل از آنکه ایران از هماکنون این تدبیر را کرده است که دانش هستهای را در مراکز هستهای مشخص خود منحصر نکند. پس حمله به تاسیسات هستهای با وجود همه زیانهای مالی سنگین آن، به معنی از بین رفتن دانش، فناوری و صنعت هستهای در ایران نخواهد بود، زیرا ایران همواره در فرضیات خود، احتمال ضربه نظامی را از سوی آمریکا مدنظر داشته، پس حوزه دانش و فناوری و صنعت هستهای ایران در حوزه مراکز تعریف شده همچون اراک و نطنز نخواهد بود، بلکه در گستره جغرافیایی سرزمین ایران خواهد بود که امکان حمله نظامی به آنها بسیار کم است. ولی در نهایت امر، دکترین دفاع ملی جمهوری اسلامی ایران نیز با توجه به چنین تهدیدات فرامنطقه ای و همچنین موقعیت حساس خاورمیانه٬ سیاستهای کلان خود را باتوجه به تهدیدات دشمنان تدوین میکنند.
شاخصهای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران در سالهای ابتدایی قرن 21، با تغییرات قابلتوجهی روبهرو شده است كه دلیل آن، دگرگونیهای ساختاری نظام بینالملل میباشد. در عین حال، دگرگونی در حوزههای منطقهای نیز در این سالها بدون وقفه تداوم داشته است. فروپاشی نظام دو قطبی و حادثه 11سپتامبر 2001 را میتوان نقاط عطف تغییرات و دگرگونیهای استراتژیك در حوزه بینالمللی و منطقهای دانست. در این میان و به موازات تغییرات یاد شده، دگرگونیهایی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در جهت امنیتسازی منطقه ای صورت گرفته است تا با توجه به ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک کشور ایران٬ نقش کلیدی جمهوری اسلامی ایران در معادلات خاورمیانه بیش از هر زمان دیگری نمایان شود. در این میان٬ جمهوری اسلامی ایران تهدیدات مختلفی را در منطقه٬ پیش روی خود دارد که برخی از این چالشها شامل مقابله با گروهکهای منحرف و دست نشانده (نظیر: جندالله٬ منافقین٬ وهابیون٬ پان ترکیسم٬ الاهوازی و...) میباشد٬ ولی عمده تهدیدات از سوی ایالات متحده می باشد که ایران را در عرصه بین المللی به مهم ترین چالش قدرتهای بزرگ صنعتی(تحت رهبری آمریکا) تبدیل نموده است. پاسخ ایران در مقابله با چنین تهدیداتی از سوی کشوری مانند آمریکا که بودجه نظامی اش در حدود 700 میلیارد دلار، معادل کل بودجه نظامی بیش از 90 کشور دنیا می باشد و همچنین دارنده 1445000 نفر نیروی نظامی پراکنده در دنیا می باشد٬(1) بایستی از ویژگی های خاص و هوشمندانه ای برخوردار باشد، تا بتواند اثر گذار و نقش بازدارنده داشته باشد. با اینهمه کشوری مانند ایالات متحده با چنین قدرت نظامی٬ برای رویارویی با ایران که جزیره صلح و ثبات خاورمیانه محسوب میشود٬ از توانایی کافی در هدایت جنگهای نامنظم برخوردار نیست (با تاکید بر تجربه ویتنام٬ عراق٬ افغانستان) و همچنین مشروعیت ظاهری چنین تجاوزی را بدون اجماع قدرتهای بزرگ دنیا در نزد افکار عمومی نمیتواند بدست آورد. در این رویارویی احتمالی، دکترین دفاع ملی جمهوری اسلامی پاسخ های متعددی را در نظر گرفته اند که برخی از آنها شامل دفاع در داخل کشور و برخی دیگر در خارج از مرزهای جغرافیایی ایران می باشد. یکی از پاسخ های دفاعی ایران در صورت حمله نظامی، انسداد تنگه هرمز می باشد. در این جستار کوشش میشود پیامدهای مسدود شدن تنگه هرمز را بر امنیت و اقتصاد ایالات متحده آمریکا مورد بررسی قرار دهیم.
درآمد
تنگه ها، گذرگاه های طبیعی هستند که دو بدنه آب را به یکدیگر متصل میکنند. باتوجه به اهمیت و نقش تنگه ها در مسائل ارتباطی، سیاسی، نظامی و اقتصادی از دیرباز تا کنون آنها از موضوعات مورد مناقشه منطقه ای و جهانی بوده اند. برای مثال برخی از تنگه های استراتژیک مانند تنگه بسفر و داردانل طبق قراردادهای چندجانبه اداره و کنترل میشود. اهمیت و تاثیر برخی تنگه ها در امنیت منطقه ای و جهانی موجب شد تا در کنوانسیون 1958م برای آنها نظام حقوقی در نظر گرفته شود. تنگه هرمز با تردد سالیانه 000/20 فروند شناور، یکی از مهم ترین تنگه های بین المللی محسوب میشود که در ردیف حیاتی ترین تنگه های عبور و مرور جهان می باشد، زیرا خلیج فارس دریای نیمهبستهای است که از اهمیت ویژه ای در معادلات بین المللی انرژی برخوردار است، درنتیجه تنگه هرمز همچون كلید ورودی به این دریا محسوب میشود. بیش از 100 تنگه میان اقیانوسها و آبراههای مختلف در جهان وجود دارد که عرض آنها کمتر از 40 کیلومتر(25 مایل) می باشد. از میان این یکصد آبراه کم عرض میتوان بر اساس تعداد عبور کشتی ها، قطب اقتصادی، آسیب پذیری جغرافیایی، استفاده نظامی و اهمیت راهبردی تنها به 5 تنگه اشاره نمود. هرمز، جبل الطارق، بسفر، داردانل و باب المندب در جایگاه ویژه اقتصادی و سیاسی جهانی قرار دارد٬ زیرا بسان دروازه های خاورمیانه و شمال آفریقا عمل میکنند. در این میان تنگه هرمز از اهمیت خاص امنیتی در سطح بین الملل برخوردار است، زیرا مهمترین گلوگاه حمل و نقل نفت جهان می باشد و به نظر می رسد این اهمیت طی سال های آینده علی رغم تلاش كشورهای عربی حاشیه خلیج فارس برای انتقال نفت خود از راه های دیگر همچنان ادامه داشته باشد. تنگه هرمز آبراهه ای است با ۶۰۰ مایل طول كه تنها راه خروج آبی از خلیج فارس می باشد. شش جزیره استراتژیک ایران در منطقه ورودی خلیج فارس (هرمز٬ لارک٬ قشم٬ هنگام٬ تنب بزرگ و ابوموسی) به روی یک خط منحنی فرضی دفاعی قرار گرفته٬ این مهم از عواملی می باشد که ایران را به یک بازیگر اصلی در خلیج فارس تبدیل نموده است و امنیت پایدار در تنگه هرمز را مرتبط به این کشور کرده است. این تنگه٬ فلات پهناور ایران را از شبه جزیره عربستان جدا میکند و آبهای خلیجفارس را به دریای عمان و اقیانوس هند پیوند میدهد. برای تعیین درازای تنگه هرمز معیار ویژهای وجود ندارد؛ شاید بهترین معیار، مرز دریایی تعیین شده میان ایران و عمان باشد. طول این خط مرزی 1/202 کیلومتر (8/124 مایل دریایی) است.
طولانیترین فاصله تنگه هرمز 84 کیلومتر (از کرانههای بندرعباس در شمال تا شمالیترین نقطه کرانههای مسندم در جنوب)، کوتاهترین آن (میان جزیره ایرانی لارَک در شمال و جزیره عمانیِالسلامه ــ که نام دیگر آن قوئین بزرگ است٬ در جنوب) 6/33 کیلومتر برآورد شده است. آبراهه هرمز بر اساس ماده 38 کنوانسیون حقوق دریاها(1982) به عنوان تنگه ای بن المللی شناخته شده است که میتواند یک قسمت از دریای آزاد را به یک منطقه اقتصادی مرتبط سازد. امتیاز عبور و مرور کشتی های تجاری و جنگی٬ زیردریایی ها و هواپیما از این حوزه استراتژیک بر اساس منافع ملی کشورهایی می باشد که در کرانه های این تنگه قرار دارند.(2) در حقیقت بر اساس ماده 39 کنوانسیون 1982م٬ کشتی ها و زیردریایی های که از تنگه های بین المللی عبور میکنند بایستی ضوابط مختلفی را رعایت کنند٬ برخی از این قوانین به شرح زیر می باشد:
1- عبور بدون تاخیر و وقفه و به عبارتی سریع و پیوسته از داخل تنگه
2- خودداری از توسل به هرگونه تهدید یا استعمال نیرو علیه حاکمیت٬ استقلال سیاسی و تمامیت ارضی کشورهای ساحلی تنگه
3- رعایت مقررات مربوط به ایمنی دریایی از جمله قواعد بین المللی پیشگیری از تصادف در دریا و حفظ محیط زیست و جلوگیری از آلودگی دریا(3)
ادامه در دانلود...