تفاوت میان "بحر فارس" و "خلیج فارس" نزدعلمای عرب

الخلیج الفارسی البحر الفارسی بحر فارس دریای پارس خلیج فارس

الخلیج الفارسی البحر الفارسی بحر فارس دریای پارس خلیج فارس

موزه خلیج فارس

ژئوپلتیک خلیج فارس

اسناد خلیج فارس

نقشه های خلیج فارس

برگزیده هفته

آمار سایت


بازدید روز

۱۳۱۷

بازدید دیروز

۰

بازدید ماه

۱۳۱۷

بازدید کل

۹۱۶۱۰۶۴

افراد آنلاین

۹۸۴

تفاوت میان "بحر فارس" و "خلیج فارس" نزدعلمای عرب دردوران اخیر

دکتر پیروز مجتهدزاده
درقرن حاضربا توسعه معلومات جغرافیایی،همراه با چاپ نقشه های بسیاربه زبانهای مختلف،ترکیب خلیج فارس مورد استعمال جهانی پیداکرده است وازاین نظر قرن بیستم را قرن استفاده ازترکیب (خلیج فارس) می توان دانست،قرنی که ترکیب مذکوردرتمام زبانهای زنده عالم رسوخ وگسترش پیدا کرده وبطورکلی جای ترکیب قدیمی (بحر فارس)را گرفته است، چنانکه:


درانگلیسی PersiaGulf،درفرانسه GolfePersique،درفارسی خلیج فارس،درروسی persidski Zaliv،درترکی Farsi Korfozi،درژاپنی Perusha Wan و به همین نسبت با اندک تغییری درتقدم وتأخراجزای ترکیب،درهمه زبانهای دنیا جای دارد.درآثارعرب زبان نیزبحرفارس قدیم جای خود را به الخلیج الفارسی امروز داده ودرآثارپراهمیتی که دراین قرن به زبان عربی تألیف وچاپ ومنتشرشده است،ترکیب بحرفارس به دست فراموشی سپرده ودربیشترآنها ترکیب الخلیج الفارسی درانتساب این دریا به سرزمین فارس به کارگرفته شده است.چنانکه دانشمند شهیرعرب،جرجی زیدان درصفحه 43 جلد دوم ازکتاب پرارزش((تاریخ التمدن الاسلامی))،ضمن بیان ابعادی که بحرفارس درنظرجغرافیانویسان قدیم داشت،استفاده ازآن ترکیب را به قرون سوم،چهارم،پنجم وششم هجری منتسب دانسته وتعبیرامروزی نام دریایی جنوب ایران را خلیج فارس میداند.جرجی زیدان گوید:


بحرفارس – ویراد به عندهم کل البحورالمحیطة ببلاد العرب من مصب ماء دجلة فی العراق الی ایلة فیدخل فیه مانعبرعنه الیوم بخلیج فارس وبحرالعرب وخلیج عدن و البحر الاحمر وخلیج العقبه ... الخ.


یعنی:
دریای فارس – نزد آنان (متقدمین) همه دریاهایی که سرزمینهای عرب ازمصب آب دجله گرفته تا ایله را احاطه می کند،به عنوان دریای فارس تعبیر می شده وازآن جمله است آن چه را که ما امروزازآن به خلیج فارس ودریای عرب وخلیج عدن ودریای سرخ وخلیج عقبه تعبیرمی کنیم.1
امروزمستدل ترین آثارعربی درانتساب دریای جنوب ایران به سرزمین پارس،ترکیب خلیج فارس را به کار می گیرند وبحرفارس را تقریبا ً به دست فراموشی سپرده اند.ازجمله معروفترین دائرة المعارف دنیای عرب یعنی((المنجد))که بعنوان سندی محکم قابل استفاده است،درتسمیه دریای جنوب ایران ازترکیب خلیج فارس استفاده می کند.به عنوان مثال،درصفحه 66 قسمت (الادب والعلوم) این کتاب (چاپ نوزدهم – بیروت 1966) درباره بحرین آمده است.


البحرین:مجموعة جزربالقرب من شاطی الغربی للخلیج الفارسی 000/115 اکبرها جزیرة (المنامه) ... الخ.


بحرین مجموعه جزایری است واقع در نزدیکی سواحل غربی خلیج فارس (000/115) و بزرگترین آن جزیره (منامه)نام دارد...الخ


گذشته ازتألیفات،درترجمه های قرن حاضرنیزاستفاده ازترکیب مذکورمرسوم است وما دراینجا به عنوان نمونه ازدونقشه که درسالهای اخیربه عربی ترجمه ومنتشرشده است،یاد می کنیم:
درترجمه شماره اول کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت به عربی توسط دکتر زکی نجیب محمود – چاپ قاهره 1965 – ترکیب خلیج فارس به کار رفته است. (نگاه کنید به نقشه شماره 12)


همچنین درترجمه کتاب ((المسوعة العربیة المیسرة)) نوشته دانشمند شهیر صبحی عبدالکریم،ترجمه عربی،محمدشفیق غربال،چاپ قاهره 1965،ترکیب خلیج فارس مورد استفاده قرارگرفته است.(نگاه کنید به نقشه شماره 13)


محمدعبدالکریم صبحی نیزدرکتاب پرارزش ((دانش کارتوگرافی)) (علم الخرائط) )) در نقشه هایی که با ترجمه عربی نقل کرده است،دریای جنوب ایران را اغلب (الخلیج الفارسی) نام نهاده است،جزدرچند مورد که ترکیب بحرفارس رابه کارگرفته است.(برای نمونه رجوع شود به نقشه شماره 3)همچنین دکترانیس فریجه درترجمه کتاب ((تاریخ اعراب))نوشته دکتر فیلیپ حتی – چاپ بیروت 1969 – نیزترکیب خلیج فارس را بکارگرفته است.چنانکه مشاهده شد درآثاری که درنیمه قرن دوم بیستم به عربی ترجمه ونشرشده،درانتساب دریای جنوب ایران به سرزمین فارس،ترکیب خلیج فارس بیشتر به کاررفته است.درحالیکه درترجمه های نیمه اول قرن حاضرواوایل نیمه دوم،گاه بیشتر ازترکیب بحرفارس نیزاستفاده شده است،برای مثال نقشه ای دردست داریم ازکتاب جغرافیای تاریخی پرارزش کی لسترانج (بلدان الخلافة الشرقیة)،ترجمه شده به عربی از بشیرفرنسیس وکورکیس عواد – چاپ بغداد 1954 که این حقیقت را به وضوح آشکار می سازد(نگاه کنید به نقشه شماره 14)


دونقشه بسیارمعتبرازکشورهای کویت وعراق نیزدردست است که دریای جنوب ایران وجنوب شرقی عراق رادرسالهای اخیر،خلیج فارس،نامگذاری نموده است واین دونقشه درعین حال نشان دهنده آن است که ترکیب بحرفارس ازسالهای میانه نیمه دوم قرن حاضربکلی فراموش شده است.اول نقشه ای است ازدایرةالمعارف مشهوروبسیارمعتبر وپرارزش((المنجد))،چاپ نوزدهم بیروت 1966 (رجوع شود به نقشه شماره 14).دوم نقشه ای است ازدایرةالمعارف اقتصادی لبنانی به نام (الدلیل التجاری للشرق الاوسط)1971-1972 (تجارة – صناعة زراعة 1969 الی 1971) الناشرة ایفیت شکری کرم صاحب، ((الدلیل التجاری للشرق الاوسط))،چاپ بیروت 1972 (نگاه کنید به نقشه شماره 15).

دلیل علمای عرب درنسبت دادن ((خلیج فارس)) به سرزمین فارس
...درباره پی گیری علمای عرب ازقرون اولیه اسلامی نسبت به برداشت جغرافیایی ایرانیان باستان دردوگانه دانستن دریاهای درونی گیتی (دریای پارس ودریای روم)،گف ته شد،همچنین آثارعربی منابع مهمی رادرآشنا ساختن ما با این حقیقت که دانشمندان عرب توجیهی محلی نیزبرای این نامیدن داشته اند،به دست می دهند.منابع یادشده،بیش ازمنابع موجود درهرفرهنگ دیگری،ازخلیج فارس ودلیل تسمیه آن سخن دارند.بطورکلی عظمت ووسعت سرزمین آبادان پارس درمنابع عربی به عنوان دلیل برای توجیه تسمیه دریای پارس اقامه شده است.چنانکه یونانیان باستان نیزدرمراودات دریائی وارتباطات سیاسی خودبا این سرزمین،به دلیل همین عظمت،وسعت و پیشرفت بود که دریای مزبور را بدان منسوب وموسوم کردند.برای مثال ازمنابع عربی ذکرمی گردد:ابوعبدالله زکریابن محمدبن محمودالقزوینی(متوفی به سال 682 هجری)که از علمای برجسته اسلامی است،درکتاب معروف ((آثار البلاد واخبارالعباد))،چاپ گوتینگن 1848 میلادی در توجیه تسمیه منطقه فارس ودریای منتسب بدان وهمچنین دراهمیت سرزمین فارس،چنین گوید:


الناحیة المشهورة التی یحیط من شرقها کرمان ومن غربها خوزستان ومن شمالها مفازة خراسان ومن جنوبها البحر،سمیت بفارس بن الاسوربن سام بن نوح،علیه السلام ... و جاء فی التواریخ ان الفرس ملکواآمرالعالم آربعة آلاف سنة.کان اولهم کیومرث وآخر هم یزد جرد بن شهریارالذی قتل فی وقعه عمربن خطاب بمرو،فعمروالبلاد وانعشوالعباد.


یعنی:
سرزمین مشهوری که شرق آن را کرمان وغربش را خوزستان وشمالش را استان خراسان وجنوبش را دریا احاطه کرده استفبه نام فارس بن اسورابن سام بن نوح،علیه السلامنامیده می شود.... ودرتاریخ آمده است که همانا ایرانیان چهارهزارسال برامورعالم پادشاهی کردند.اول آنها کیومرث وآخرشان یزدگرد فرزند شهریار که در محاربه عمربن خطاب درمرو به قتل رسید،آنان سرزمینها راآبادان کردند وبندگان را بهره مند ساختند.


ابوعلی احمد بن عمرمعروف به ابن رسته درصفحه 84 جلد هفتم کتاب ((الاعلاق النفیسه))که در سال 290 هجری تألیف شد،می گوید:
فاماالبحرالهندی یخرج منه خلیج الی ناحیة فارس یسمی الخلیج الفارسی.
یعنی:
اما ازدریای هند خلیجی بیرون می آید به سمت سرزمین فارس وبعد دریک جمله کوتاه می گوید(آنرا خلیج فارس می نامند) و...
ترکیب این جمله به گونه ای است که با ظرافت خاصی،علت این تسمیه را به سمت سرزمین فارس قرارگرفتن آن دریا ذکرمی کند.


اما الطاهربن مطهرالمقدسی،معروف به بشاری درصفحه 18 کتاب ((احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم))چاپ لیدن1906،شرحی مفصل دراین باره آورده وعلت این تسمیه رابا دقت بیشتری مورد بررسی وتجزیه وتحلیل قرارمی دهد ومی گوید:


فان قیل لم جعلت بحارالاعاجم من السبعة بعد ماقلت ان الله خاطبهم بمایرفونه فالجواب فیه وجهین احد هما ان العرب قد کانت تسافرالی الاتری ان عمربن الخطاب (رضه) قال انی تعلمت العدل من کسری وذکرخشیتة وسیرته والاخران من سارالی هجرو عبادان لابدله من بحرفارس وتیزمکران اولاتری الی اکثرمن الناس یسمونه الی حدودالیمن بحر فارس وان اکثر صناع المراکب وملاحیها فرس وهومن عمان الی عبادان قلیل العرض.لایجهل المسارفیه ... الخ


یعنی:
اگرگفته شود برای چه دریاهای عجم راهفت گانه دانسته ای(منظورازدریاهای هفتگانه فارس عبارت است از:خلیج فارس،دریای قلزم،دریای یمن،دریای حبشه،دریای زنگ،دریای هند ودریای چین که درآثارمختلف ازآنها نام برده می شود)بعد ازآنکه چنین گفتی،خداوند خطاب به آنها فرموده به آنچه را که خود می شناسند آن را(اشاره به آیه بیستم ازسوره مبارکه الرحمن قرآن مجید)که گوید:خداوند دودریا را روانه کرد. وابن الفقیه وشهاب الدین احمد النویری آن دودریا را به دریای فارسی ودریای روم معرفی کردند.)جواب آن ازدوجهت است،یکی اینکه اعراب که به فارس سفرمی کرده اند،نمی دیدندمگرآنچه راعمربن خطاب گفته است:همانا من دادگری را ازکسری آموخته ام (منظورانشیروان عادل است)ویاد می کند ازشکوه او ونیکی اخلاقش.دیگراینکه اگرکسی به هگروآبادان بخواهد برود،ناچاراست ازدریای فارس وکرمان وتیزمکران بگذرد وآیا نمی بینید که بیشترکشتی سازان وکشتی رانان آن ایرانی هستند وآن دریا ازعمان تا آبادان است باعرض کم ومسافردرآن ناپدیدی نمی شود.


وبالاخره ابوالقاسم بن محمدبن حوقل درکتاب ((صورةالارض)) درچگونگی تسمیه دریای فارس وخلیج فارس دقت بیشتری به خرج می دهد ودر صفحه 244 (فصل فارس)با صراحت تمام می گوید:


وقدتکررالقول بان بحرفارس خلیج من البحرالمحیط فی حدالصین وبلدالواق،وهوبحریجری علی حدود بلدان السند وکرمان الی فارس فینسب من بین سائرالممالک التی علیه الی فارس،لانه لیس علیه مملکة اعمرمنها ولان ملوک فارس کنواعلی قدیم الایام اقوی سلطانا،وهم المستولون الی یومنا هذا علی ما بعد وقرب من شطوط هذاالبحر،ولانا لانعلم فی جمیع بلد فارس وغیرها سفنا تجری فی بحرفارس فتخرج عن حد مملکتها وترجمع جلالتها وصیانتها الاالفارس.

یعنی:
بطورمکررگفتم که دریای پارس،خلیجی ازبحرمحیط(اقیانوس کناری)درحد چین وشهر واق است واین دریا ازحدود بلادسند وکرمان تا فارس ادامه دارد وازمیان سایرممالک به نام فارس نامیده شده است،زیرا فارس ازهمه کشورها آبادتراست وپادشاهان آنجا درروزگاران قدیم سلطه بیشتری داشتند وهم اکنون نیز برهمه کرانه های دورونزدیک این دریا تسلط دارند وما درهمه،بلاد دیگر،کشتیهایی را که دردریای فارس حرکت می کنند وازحدود مملکت خود خارج می شوند وبا جلال ومصونیت برمی گردند،نمی شناسیم،مگرآنکه ازفارس است.

پی نوشت؛
1)رجوع شود به کتاب ((تاریخ التمدن الاسلامی)) تألیف جرجی زیدان چاپ قاهره،1935 جلد دوم،صفحه 43.
برخی منابع تاریخی پراهمیت عربی – اسلامی که براصالت نام هایی چون ((خلیج فارس)) ، ((دریای فارس)) و((خوزستان)) تأکید دارند
به ترتیب حروف الفبای اول نام کتاب
1_ آثارالبلاد واخبارالبلاد – نوشته ابوعبدالله زکریا بن محمدبن محمودالقزوینی – چاپ بیروت 1960.
2_احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم – نوشته شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن ابوبکرالشامی مقدسی،معروف به البشاری،چاپ دوم – لیدن 1960 (یطلب من مکتبة المثنی ببغداد).
3_ اطلس خلیج فارس – ناشرکارتوگرافی سحاب – چاپ تهران 1349.
4_الاعلاق النفیسه – ابوعلی احمدبن عمر،معروف به ابن رسته،چاپ لیدن1981 میلادی.
5_الاکراد – تألیف شاکر خضباک – چاپ بغداد 1972 .
6_بلدان الخلافة الشرقیة – تألیف کی لسترانج – ترجمه به عربی توسط بشیرفرنسیس وکورکیس عواد – چاپ بغداد 1954.
7_تاریخ اعراب – تألیف دکتر فیلیپ حتی – ترجمه به عربی ازانیس فریجه – چاپ بیروت 1969.
8_التفهیم لاوائل صناعة التنجیم – نوشته ابوریحان بیرونی خوارزمی – تصحیح جلال همایی چاپ 1318 شمسی.
10_حیاةالحیوان الکبری – نوشته شیخ کمال الدین الدمیری،چاپ قاهره1395 – جلد دوم.
11_خریدةالعجائب وفریدةالغرائب – نوشته لبو حفض زیدالدین عمر مظفر،معروف به ابن الوردی – چاپ قاهره 1303 هجری.
12_الدلیل التجاری للشرق الاوسط (1971-1972) (تجارة صناعة – زراعة 1969 الی 1971) الناشرة ایفیت شکری کرم صاحب،الدلیل التجاری للشرق الاوسط – چاپ بیروت 1972.
13_زندگی سیاسی ومذهبی عمربن خطاب – نوشته آلکساندر مازاس – ترجمه باقر قائم مقامی – چاپ 1319.
14_سالنامه کشورایران – سال بیست وپنجم – 1349.
15_سفرنامه ابودلف(341 هجری)،ترجمه ابوالفضل طباطبائی ازروی تألیفات وتحقیقات ولادیمیر مینورسکی – چاپ 1342.
16_سفرنامه ونیزیان درایران – ترجمه دکتر منوچهر امیری،چاپ تهران 1349.
17_سمینارخلیج فارس – جلد اول – چاپ تهران 1342.
18_صبح الاعشی فی صناعة الانشاء – نوشته ابی العباس احمد بن علی بن احمد القلقشندی چاپ قاهره 1913 تا 1920 جلد سوم.
19_صورةالارض،نوشته ابوالقاسم محمد بن حوقل،چاپ لیدن 1938،جلد اول.
20_طبایع الحیوان – نوشته شرف الزمان طاهر مروزی – چاپ لندن 1942.
21_عجائب الاقالیم السبعة الی نهایة المعمارة – نوشته سهراب – چاپ وین 1929.
22_العراق – تألیف سید عبدالرزاق الحسنی – چاپ صیدا 1956.
23_علم الخرائط – تألیف دکتر محمد عبدالکریم صبحی،چاپ قاهره 1966.
24_قاموس الاعلام – نوشته شمس الدین محمد سامی،چاپ استانبول 1306 هجری.
25_قانون مسعودی – نوشته ابوریحان بیرونی الخوارزمی،چاپ حیدرآباد دکن 1955.
26_قصة الحضارة - تألیف ویل دورانت – ترجمه به عربی از دکتر زکی نجیب محمود،چاپ قاهره 1965.
27_لطایف اللغات – نوشته عبداللطیف بن عبدالله – نسخه خطی.
28_مختصرالبلدان – نوشته ابوبکر احمد بن محمد،معروف به ابن الفقیه(279 هجری)،چاپ لیدن 1885 (یطلب من مکتبة المثنی ببغداد).
29_مراصد الاطلاع – نوشتهعلی محمد البجاوی – چاپ 1954 جزء اول.
30_المسالک والممالک – نوشته ابواسحق ایراهیم الاصطخری،چاپ لیدن 1889.
31_الموسوعة العربیة المیسرة – تألیف صبحی عبدالکریم،ترجمه به عربی ازمحمد شفیق غربال،چاپ قاهره1965.
32_تطورالخط العربی – تألیف ناجی زیدالدین – چاپ بغداد 1968.
33_معجم البلدان – نوشته شهاب الدین ابوعبدالله یاقوت بن عبدالله حموی رومی،چاپ قاهره 1906.
34_المنجد(معجم)،چاپ نوزدهم – بیروت 1966.
35_نخبة الدهرفی عجائب البروالبحر- نوشته شمس الدین ابو عبدالله محمد بن ابی طالب الانصاری الدمشقی الصوفی – چاپ لایپزیک 1923.
36_نزهةالقلوب – نوشته حمدالله بن احمد بن ابی بکر مستوفی قزوینی – چاپ 1928 میلادی.
37_نزهة المشتاق – نوشته ابوعبدالله،محمد بن عبدالله معروف به شریف الادریسی،چاپ رم 1878.
38_نهایةالارب فی فنون الادب – تألیف شهاب الدین احمد عبدالوهاب النری – چاپ قاهره 1923.