استراتژی انگلیسی-عربی فارسی زدایی خلیج فارس
دکتر پیروز مجتهد زاده ٬ جغرافیدان ٬ استاد دانشگاه و ریئس مرکز مطالعات یوروسویک لندن
نام خلیج فارس ریشه درژرفای تاریخ وتمدن بشردارد وتمدن بشر،ازآغازتاسال 1958،نام دیگری براین دریا نشنیده بود.ازسوی دیگر،اگرچه ازدوران فراآمدن مدرنیته،شیوه نامطلوب تغییرنام شهرها،محله ها وخیابان ها،به دلایل سیاسی،در سیاست های کشوری برخی جوامع غیردموکراتیک رایج شده است،ولی دگرگون کردن نام قاره ها ودریاها واقیانوس ها به دلایل نژادی ونژادپرستی درتاریخ بشر پیشینه ندارد.برهمین اساس است که تلاش برخی محافل عربی برای دگرگون کردن نام خلیج فارس،تلاشی بی سابقه وبه همان اندازه خلاف عرف واخلاق که همه اصول علمی واخلاقی بشر متمدن رابه چالش می گیرد.پیشینه این تلاش نامیمون درحقیقت به دهه 1930 بازمیگردد:به دورانی که سرچارلز بلگریو (Sir Charles Belgrave) نماینده سیاسی بریتانیا درخلیج فارس،به عنوان((مشاور امیر بحرین)) درخدمت استعمار بریتانیا بود.
وی دربرابرادعای تاریخی ایران نسبت به بحرین که درهماندهه مطرح شده بود،سخت برآشفته شد واین ادعا وبیدارشدن ایران وایرانی راخطری برای دوام استعمار کشورش برسرزمین های عربی خلیج فارس قلمداد کرد ودرجهت مقابله با ایران وایرانی بودن نام آن دریا تلاش نمود.دراین تلاش،اوپرونده ای رابرای دگرگون کردن نام خلیج فارس به ((خلیج عربی))فراهم آورد واین پرونده رابه دولت خود تقدیم نمود.بریتانیا درآن هنگام،ازیک سو سخت درگیر رقابت های ژئوپولتیک وژئواستراتژیک با امپراتوری نوین اتحاد جماهیرشوروی درخاورجهان بود وازسوی دیگرباتلاش حکومت جدید رضا خان برای تقویت حس ناسیونالیستی ایرانیان،درمنطقه رویارویی داشت.این رویارویی ها به گونه مناقشات سرزمینی گسترده ای میان ایران وبریتانیا برسرجزایربحرین،قشم،هنگام،تنب بزرگ،تنب کوچک،ابوموسی،سیری وبخش هایی ازخوزستان وکرانه های ایرانی خلیج فارس خودنمایی داشت.باتوجه به حجم گسترده این مناقشات دردسرآفرین آن دوران برای بریتانیا بود که لندن ترجیح داد پرونده یادشده را نادیده گیرد تااز افزوده شدن برانبوه کشمکش ها جلوگیری کند.این وضع تا سال 1958 ادامه یافت.در سال یادشده عبدالکریم قاسم وسرهنگ های یار ویاوراو درعراق کودتا کرده وآن کشورتأسیس شده توسط استعمار بریتانیا رامرکزی برای تعصبات عربی قلمداد نمودند وسراسر منطقه رابه دوران تازه ای از تلاطم وکشمکش سیاسی کشاند.
سرهنگ قاسم،هنوز ازگرد راه نرسیده،داعیه رهبری دنیای عرب رادرسر پروراند.از آنجا که عراق درخط مقدم مبارزات عرب دربرابر دشمن ملی آنان یعنی ((اسرائیل))نبود و قرار داشتن در خط مقدم مبارزه علیه ((دشمن ملت عربی))،ضرورت اجتناب ناپذیری برای رسیدن به رهبری عرب شمرده می شد،وی کوشید تاازایران((دشمن مشترک))تازه ای برای همه اعراب درست کند،آن چنان که دیگر نه تنها اعراب،بلکه خود نیز در خط نخستین مبارزه باآن باشد.حساسیت های فراوان جغرافیای سیاسی مربوط به چگونگی ترکیب ملت در عراق، از سوی دیگر،به گونه آشکاری برهمه سیاست های داخلی وخارجی عراق ازآن تاریخ سایه افکن شد. بریتانیا درپایان جنگ جهانگیر اول،باسرهم کردن سه استان موصل،بغداد وبصره ازعثمانی پیشین وباترکیب کردن سه گروه جمعیتی ناهمگن از سه ملیت جدا ازهم،عراق را به وجود آورده بود.این ترکیب ناهمگن،شامل یک بلوک جمعیتی 20 درصدی از اعراب سنی مذهب بود که در اقلیت مطلق بوده ولی حکومت را – دستکم تا پایان حکومت صدام-دراختیار داشت: یک بلوک 25 درصدی ازکردهایی آریایی که با ایران پیوندی فرهنگی وتباری دارد ویک اکثریت 55 درصدی از شیعیان عرب زبان که با ایران پیوندی مذهبی، تباری وفرهنگی دارد.
به این ترتیب،پیوندهای استوار مذهبی،فرهنگی وتباری بیش از هشتاد درصد مردم عراق با ایران،حکومت گران از اقلیت درآن کشور را نسبت به ایران وایرانی بودن حساس کرده ودلیل دیگری برای دشمنی ها با ایران برای بعثی ها فراهم آورده بود.به این ترنیب بود که رژیم عبدالکریم قاسم،میراث خواری عوامل استعمار بریتانیا همچون سرچارلز بلگریو رادردشمنی باایران ودرفارسی زدایی خلیج فارس،پیش گرفت ونام ساخته وپرداخته بلگریو،یعنی عنوان ساختگی ((خلیج عربی))رابرای خلیج فارس اعلام نمود.این همان دشمنی هایی است که رژیم صدام درعراق ازعبدالکریم قاسم وسرمشق او،یعنی چارلز بلگریو،به میراث برده بود دشمنی هایی که چهل سال کینه توزی وتبلیغات زهرآگین ضدایرانی وهشت سال جنگ وانتقام جویی رابه ایران وایرانی تحمیل کرد.باهمه این احوال،اقدام عبدالکریم قاسم ثمری نداشت وددمنشی های رژیم او بیشتر از آن بود که اجازه دهد دنیای عرب ودنیای پهناورتر ازآن،بی اخلاقی های وی را سرمشق بی اخلاق شدن خود در جهان کنونی قرار دهد تا آن که بعثی های استالینیستی کنونی،از راه کودتادر سال 1968،حکومت بغداد را به دست گرفتند ودر راه واقعیت دادن به رویاهای استعما ریسرچارلز بلگریو وعبدالکریم قاسم،مبارزه تبلیغاتی دهشت انگیزی رابرای دگرگون کردن نام نام خلیج فارس آغاز نمودند ودراین راه هزاران میلیون دلار ازدارای ملی سه گروه ملتی عراق را بیهوده صرف کردند.پیش از روی کارآمدن دارودسته رژیم بعثی درعراق،دراوج هیجان های نژادپرستانه ((پان عربیستی))مصریان،درسال 1962بود که عبدالناصر تصمیم گرفت،برای بیزرون راندن دیکتاتور بغدا از دایره رقابت های نامیمون برسررهبری دنیای عرب،((کارت برنده))عربی تغییر نام خلیج فارس رااز دست عبدالکریم قاسم خارج کند.وی درآن تاریخ درسخنرانی پرهیجانی پیرامون نژادپرستی های عربی((پان عربیزم))درنامیدن خلیج فارس ازنام ساخته شده سرچارلز بلگریو برای این دریابهره گرفت.عبدالناصر فراموش کرد که پیش از آن تاریخ،وی در تشریح دامنه های جغرافیایی دنیای عرب،بارها نوشته وفریاد برآورده بود که دنیای عرب پهنه ای است ((من المحیط الاطلسی الی الخلیج الفارسی)).
ادامه در دانلود...