چرا درياي پارس؟
نويسنده: دکتر مهدی حسن زاده
خلیج فارس یا همان دریای پارس ، دریایی همیشه ایرانی و همیشه فارسی بوده و هست و خواهد بود و انبوهی از دلایل قطعی برگشت ناپذیر آن را برای همیشه اثبات کرده است که در این گفتار به آنها اشاره می گردد و هر یک از آنها را می توان و باید در قالب یک برنامه بسیار مفصل و حرفه ای شرح و بسط داده و ریزه کاری های آنها را آشکار نمود. در این راستا، یکایک شهروندان ایران می توانند و باید یکایک این دلایل را به ژرف ترین شیوه ممکن بررسی و ارزیابی و درک و هضم کرده، با بهره گیری از آنها در یکایک صحنه های جهانی از جایگاه ایران و ایرانی دفاع و توطئه های شرم آور بیگانگان را نه با برخوردهای سطحی و سرسری که با اقدامات ریشه ای و راهبردی خود ریشه زدایی و نابود نمایند.
هر ردیف از این گفتار نه یک دلیل که یک مجموعه و گروه و بسته از دلایل همگن و هم خانواده است که در جای خود و به هنگام مقتضی قابل شرح و بسط خواهند بود و شمار مجموع دلایل را به صدها دلیل استوار و بنیادین خواهند رساند. چکیده گروه ها و بسته های دلایل اثبات کننده اینکه دریای نیمروز باختری ایران یا همان خلیج جنوب غربی ایران نه خلیج عربی که خلیج فارس و دریای پارس است وجزیره های سه گانه مورد مناقشه بخش جدایی ناپذیر ایران بوده و خواهند بود، به شرح زیر است که طی چند شماره ارائه می گردند.
1- گروه و بسته دلایل ریشه شناختی: گرچه واژه تازی خلیج در مواردی دستاویز بیگانگان قرار گرفته و مبنای پیشنهاد موهوم و نامعقول و بی ریشه ایشان شده است، در پاسخ به این توهم بی اساس باید گفت که خود اعراب همیشه این پهنه آبی را «البحر الفارسی» که معرب یا تازی شده دریای پارس است نامیده اند که بدلیل عرف حاکم بر مکاتبات دولتهای وقت، به دریای فارس و به دلیل کشف ماهیت محصور بودن آن به سه پهنه خشکی، در نهایت به خلیج فارس ترجمه شده و چنین استعمالی مرسوم بوده است و نه تنها دلیلی بر اصالت واژه خلیج نیست که اعترافی قطعی و رسمی بر فارسی بودن این پهنه آبی است. لازم به یادآوری است که برابرهای پارسی بسیاری همچون «خور» و «هور» و «شاخصب» و «دریا» و «زراه» و «ژیر» و مانند آنها برای واژه تازی خلیج وجود داشته و دارد. کار معرب سازی واژگان فارسی، نمونه های دیگری نیز دارد همچون هورالهویزه که درست آن همان «هور هویزه» است و هورالعظیم که درست آن همان «ابرهور یا هور بزرگ» است و جزیره که برگرفته از واژه گزیرک پارتی است و واژه دگرگون شده قشم که از ریشه کشم بوده است و واژه بوموسی یا ابوموسی که نه یک واژه تازی که یک واژه فارسی از بن «بوخت موسا» از نام های باستانی ایرانی به معنی و چیم «پرگنه و سرزمین موسنده و پوینده و فرایاز» است (بوخت ازمصدر کهن بوختن به معانی رهیدن ورهاندن و موسا اسم فاعل ازمصدر موسیدن به معانی پوییدن وتعالی یافتن اند و روی هم رفته به معنی «سرزمین گرفته شده و تصرف شده بدست موسا سردار پارتی و اشکانی» و یا «سرزمین رها و پوینده» است) و واژه بوشهر که نه ابوشهر تازی بلکه «بوخت اردشیر» فارسی است و واژه بحرین که تثنیه بحر تازی نبوده بلکه درست آن بهرین بر وزن سنگین و به معنی وچیم و آرش خرم و برخوردار است. تنب بزرگ و تنب کوچک نیز که ازآغاز تاکنون نام های سره وناب ایرانی بر سرزمین های سره وناب ایرانی بوده اند و در کیستی و چیستی آنها هیچگونه رخنه ای راه ندارد.
2- گروه و بسته دلایل دیوانی: چنانکه اسناد تاریخی کشورهای کرانه دریای پارس، اسناد رسمی سازمان ملل متحد، اسناد موجود در بایگانی های سیاسی کشورهای پیروز جنگ جهانی دوم، اسناد موجود در بایگانی های سیاسی خود کشورهای کرانه دریای پارس- و مانند آنها نشان می دهد تاریخ تولد وزاد روز یکایک این کشورها به تجزیه کشور عثمانی در جنگ جهانی دوم بازمی گردد و این کشورها پیش از آن تاریخ اصلاو اصولاهیچگونه وجود و حضور و نام و هویت نداشته اند تا بتوانند نسبت به پیش از آن تاریخ ادعای مالکیت نمایند. چگونه ممکن است کشورهایی که حدود 70 سال پیش هیچگونه نام و عنوان و هویت و استقلال و نقشه ملی و مانند آن نداشته اند نسبت به دوران عدم و نیستی خود ادعای تملک و مالکیت نمایند. به سالروز استقلال و رسمیت یافتن که همان سالروز تشکیل این کشورهاست نگاه کنید تا ببینید اصولااین کشورها چند سال است تشکیل شده و موجودیت و رسمیت و هویت یافته اند؟!
3- گروه و بسته دلایل دیپلماتیک: کشورهای تازی کرانه پایینی (نیمروزی) دریای پارس مدتها پس از زادروز خود و با فتنه گری های کشورهای بیگانه بویژه کشور انگلیس این ادعای واهی تعلق جزیره های سه گانه ایرانی به امارات ونیز تازی بودن نام دریای پارس را بگونه ای ناگهانی و بی اساس مطرح کرده اند تا زورپرستان جهانی بر پایه سیاست انگلیسی«Divide and Rule یا تفرقه بینداز و حکومت کن» کشورهای یاد شده را بر ضد ایران تحریک کرده و از این راه ازهر یک از کشورهای دو سوی قضیه یعنی هم اعراب و هم ایرانیان باج و خراج بگیرند که تقریبا در کل دوران پهلوی بویژه پهلوی دوم این داستان به شکلی آرام و سربسته تداوم داشت ولی اعراب بدلیل مقاومت های ریشه دار ایرانیان همیشه در این قضیه ناکام ماندند. بررسی سیر تاریخی مسئله در دوره حدودا 50 ساله گذشته در مقابله با توطئه مذکور بویژه مقاومت های دیپلماتیک و حقوقی دهه های مذکور نشانگر بطلان دعاوی اعراب در این خصوص می باشد. اسناد ومدارک سیاسی دوره مذکور در دستگاه های دیپلماتیک ایران - کشورهای کرانه دریای پارس- کشورهای رابط و میانجی وقت در مسئله مذکور- و نهادهای سیاسی و حقوقی بین المللی وقت اثبات کننده قطعی دعاوی ایران خواهد بود.
4- گروه و بسته دلایل تاریخی: بررسی اسناد تاریخی ایران نشان می دهد که سرزمین ایران دست کم 2700 سال دولت مرکزی و موجودیت رسمی و هویت سیاسی ونقشه جغرافیایی و مرزهای بین المللی داشته است که در عین حال هیچیک از کشورهای عربی منطقه خاورمیانه در حداقل 26 قرن و حداقل 2600 سال از دوره مذکور هیچگونه موجودیت و استقلال و هویتی نداشته اند بلکه تقریبا همیشه بخشی از سرزمین ایران و یا خراج گذار ازسرزمین ایران بوده اند که این واقعیات بی نهایت آشکار تاریخی نه نشانگر تعلق چیزی از ایران به اعراب که نشانگر تعلق تاریخی عمده موجودیت های عربی به ایران است. چگونه ممکن است سرزمین هایی که بیش از 2600 سال متعلق و یا تحت سلطه ایران و ایرانیان بوده اند امروز نسبت به تعلق بخشی از ایران به خود و هویت نوزاد خود ادعای معکوس نمایند.
5- گروه و بسته دلایل باستان شناختی: بخش عمده و اصلی آثار باستانی کشورهای عربی منطقه خاورمیانه- البته اگر باستان و آثار باستانی داشته باشند- اصولاو اساسا آثار باستانی ایرانی و فارسی اند. همه مستندات باستان شناختی منطقه خاورمیانه نشانه پراکندگی آثار و نشان های فراوان چند هزار ساله و باستانی ایرانی در سراسر سرزمین های خاورمیانه بویژه کشورهای نوزاد عربی تا مرزهای روم باستان است که نشان می دهد که این مناطق در سراسر دوران چند هزار ساله خود همیشه بخشی از ایران و یا تحت سلطه حکومت و تمدن ایران بوده اند نه آنکه بخشی از ایران متعلق به آنها و تحت سلطه آنها بوده باشد. چگونه ممکن است آثار تمدنی ایران در سراسر سرزمین های خاورمیانه بویژه در یکایک سرزمین های عربی تا کرانه های دریای مدیترانه موجود و مشهود باشند و سیطره چند هزار ساله و انکارناپذیر ایران بر یکایک آن سرزمین ها را نشان دهند ولی آن سرزمین ها بر نام ها و سرزمین های ایرانی ادعای تملک نمایند.
6- گروه و بسته دلایل حقوقی: اصولامبنا و پایه تملک یک دولت و یا ملت بر یک زمین و سرزمین یا خرید آن زمین و سرزمین از ملت و یا دولت مالک آن است و یا آن است که آن زمین و سرزمین طی صدها و هزاران سال و یک روند تاریخی بلند مدت تحت سلطه و سیطره آن دولت و ملت بوده باشد تا ملاک مالکیت آن دولت و ملت قرار گیرد. براستی کشور 60 ساله ای همچون امارات متحده عربی جزیره های سه گانه مذکور را از کسی خریده است تا مالک آن باشد و یا طی صدها و هزاران سال گذشته آنجا را تحت سلطه و سیطره خود داشته است تا اکنون نسبت به آنها ادعای تملک و تعلق نماید. همین برهان بر سراسر دریای پارس نیز سریان و جریان داشته و دارد.
7- گروه و بسته دلایل جمعیتی: چنانکه گفته شد یکی از دو مبنای قطعی تعلق یک زمین و سرزمین به یک دولت و یا ملت، تصرف و تملک بلند مدت و تاریخی و صدها و یا هزاران ساله آن دولت یا ملت بر آن زمین یا سرزمین است. به ترکیب جمعیتی ساکنان جزیره های سه گانه ایرانی طی صدها و هزاران سال گذشته بنگرید تا ببینید چه نژاد و مردمی طی هزاران سال گذشته بر آن جزیره ها تسلط و تصرف داشته اند؟ آثار باستانی و نشانه های تمدنی و فرایندهای تاریخی کدام دولت و ملت را درآن جزیره ها می بینید؟ آیا نشانه ای از تملک و تصرف اعراب بر چنین زمین ها و سرزمین هایی می بینید؟ با همین ملاک و معیار، تصرف و بهره برداری مالکانه ایرانیان در آبهای منطقه طی هزاران سال گذشته با کمک امکانات بی مانند دریانوردی خود که از زمان باستان تاکنون داشته اند نیز موید ادعای تعلق دریای پارس به ایران بوده و هست و خواهد بود.
8- گروه و بسته دلائل زبان شناختی: به نام های شهرهای روستاها- آبادی ها- برزن ها- کوه ها- کناره ها و دیگر فضاها و اماکن کشورهای تازی خاورمیانه نگاه کنید تا ببینید بخش عمده اماکن بزرگ و اصلی و تاریخی کشورهای منطقه نام های فارسی و ایرانی است. آیا ممکن است یک شهر یا روستا یا برزن یا... فارسی و ایرانی نباشد ولی نام فارسی و ایرانی داشته باشد؟ براستی ممکن است این اماکن ساخته و پرداخته ایرانیان نبوده باشند ولی نام های ایرانی داشته باشند؟ حال چگونه ممکن است کشورهایی که بخش عمده همه شهرها و روستاها و برزن ها و... اماکن اجتماعی و تاریخی آنها دقیقا و عمیقا فارسی وایرانی است ورق را معکوس کرده و بر ایران و یا حتی وجبی از خاک و یا دریای ایران و ایرانی ادعای تملک و تعلق نمایند.
فهرست شهرها و روستاها و دیگر اماکن اجتماعی و تاریخی کشورهای تازی با نام های ایرانی که از مرزهای ایران تا کرانه های دریای مدیترانه همه جا وجود و حضور داشته و دارند به اندازه ای سرشار و پربار است که دهها هزار برگ مستندات انکارناپذیر دارد و نگاهی گذرا به نام های موجود روی نقشه های همین امروز کشورهای تازی حتی برای کسانی که زبان شناسی نیز نمی دانند بسیار گویا خواهد بود.
نمونه هایی از این شهرهای ایرانی در دل کشورهای تازی چنین است: بستکیه برگرفته از شهر بستک ایران در امارات، بغداد به معنی بغ=خدا+داد=داده و آفریده به عنوان پایتخت عراق- خود واژه عراق که در اصل اراک از این واژه ایرانی که به معنی سره و ناب بوده و هم معنی همان اراک در استان مرکزی ایران است، بهرین و نه بحرین به معنی دو دریا که یک نام ایرانی بر وزن و آهنگ زرین و سیمین و سنگین و آهنین است و به معنی سرشار و سرسبز و برخوردار بوده و هست و یک نام ناب فارسی و ایرانی است ، الانبار یا همان انبار که باختری ترین استان عراق درمرز اردن است و از نام انبار شاهان اشکانی ایران به هنگام جنگ با روم باستان در آن سرزمین گرفته شده است.
9- گروه و بسته دلائل مهندسی و معماری: به معماری های سده های گذشته سرزمین های خاورمیانه بویژه کشورهای تازی نگاه کنید. همه جا و در همه سرزمین های خاورمیانه تقریبا همه معماری ها و آثار مهندسی و شهرسازی منطقه اساسا و اصولاایرانی بوده و هستند و اغلب به شکل مستقیم توسط ایرانیان پایه گذاری و بهره برداری شده اند. به برزن بستکیه (المحله البستکیه) که کهن ترین و باستانی ترین بخش کشور امارات متحده عربی است به عنوان نمونه نگاه کنید. بستکیه به عنوان کهن ترین بخش سرزمین امارات را چه مردمانی ساخته و بهره برداری کرده اند؟ آیا معماری و مهندسی فارسی و ایرانی بستکیه را اعراب امارات آفریده اند یا مردمان بستک (از شهرستان های استان بوشهر) ایران؟ این فهرست به اندازه ای پربار و سرشار است که بجز اندکی معماری های تقلیدی عربی، دیگر معماری های کهن نشانگر تعلق بیشتر معماری ها و مهندسی های کشورهای خاورمیانه عربی به ایران است و این دلیل نشان می دهد که حتی کهن ترین بخش های سرزمین های عربی منطقه را نیز ایرانیان ساخته اند و اگر قرار بر ادعای تملک و تعلق باشد این منطقی تر است که امارات و دست کم بخش هایی از آن همچون بستکیه که ایرانی ناب اند به ایران تعلق داشته باشد تا آن که ورق معکوس باشد. همگان می دانند که در زمان ساسانیان همه کشورهای کنونی کرانه نیمروزی دریای پارس با نام هایی همچون یمن نام گذاری شده و یکی از استان های ایران بوده است.
10- گروه و بسته دلائل دریاشناختی: اکتشافات انجام گرفته در کرانه های شمالی و باختری و پایینی دریای پارس و نیز بررسی سازه های ساحلی و بستری و دریایی سده های گذشته و ردیابی شناورهای باستانی غرق شده در اعماق آبهای خارج فارس و شواهدی از این دست نشان می دهند که همه آثار و نشانه ها و سازه ها و ساختارهای سده های گذشته این مناطق قویا و عمیقا رنگ و بوی فارسی و ایرانی دارند.
اگر دریای فارس حتی اندک تعلقی به اعراب منطقه داشته است باید بتوانند نشان دهند که این مردمان در سده های گذشته براین دریا تسلط داشته و در همه بخش ها و برش های این دریا نشانه ها و آثار و سازه هایی را پدید آورده اند که هنوز نیز قابل ردیابی و اثبات است. آیا اعراب منطقه کوچکترین نشانه و سازه تاریخی عربی حتی در سواحل خود نیز دارند چه رسد به سراسر پهنه ها و کرانه ها و بسترهای دریای پارس؟ حال به سازه های ایرانی در سراسر پهنه ها و بسترها و کرانه های این دریا بنگرید تا این برهان گریز ناپذیر قطعیت و قاطعیتی بیشتری یابد.
11- گروه و بسته دلائل گیتاشناختی: به گونه های گیاهی و نیز گونه های جانوری جزیره های ایرانی و نیز سرزمین های کرانه ای دریای پارس بویژه کشورهایی همچون امارات متحده عربی نگاه کنید. چه گونه های گیاهی و چه گونه های جانوری و چه ریشه ها و ذخایر طبیعی و ژنتیک می بینید. آیا گونه های گیاهی و جانوری جزیره های سه گانه و نیز کشورهای تازی منطقه برگرفته و برخاسته از گونه های بومی سرزمین های ایرانی نبوده و نیستند. پخش و پراکنش جغرافیایی و نیز تاریخی گونه های زیستی ایرانی که دارای ویژگی های زیست شناختی کاملامتمایز و ویژه اند در جایگاه خود اثبات کنند این مدعا خواهد بود. آیا ممکن است بنیادین ترین نشانه های تسلط ایرانیان براین سرزمین ها که همان پراکندگی گونه های زیستی ایرانی دراین سرزمین هاست نشانگر حضور و بهره برداری و تملک تاریخی ایران برچنین سرزمین هایی نباشد.
12- گروه و بسته دلائل سند شناختی و پیشینه شناختی: کشورهای مدعی تازی بودن دریای پارس در هیچ برهه و دوره تاریخی بجز چندسال اخیر آنهم به تحریک بیگانگان هرگز به شکل رسمی و قانونی ادعای تملک و تعلق دریای پارس به خود را نداشته و نکرده اند و هیچ سندی دال بر طرح و پیگیری چنین مدعایی از سوی ایشان در سطوح منطقه ای و جهانی موجود نبوده و نیست. همین دلیل نشان می دهد که اندیشه ناروای تازی بودن دریای پارس و یا تعلق برخی جزیره های ایرانی به کشور امارات یک اندیشه و ادعای نوزاد و نوپدید بوده و فاقد هرگونه منشا و ریشه و سابقه و پیشینه تاریخی بوده و هست. براستی چگونه ممکن است چند جزیره و یا یک دریا به کشوری همچون امارات و یا کشورهای تازی تعلق داشته باشد ولی طی صدها و بلکه هزاران سال آن را ترک و یا فراموش و یا نسبت به آن سکوت یا اغماض یا اعراض کرده باشند و ناگهان پس از چند هزار سال بیدار شده و ادعای تعلق و تملک نمایند؟ از دیدگاه حقوقی و حتی به فرض محال چنین تملک و تعلقی به اعراب، اعراض و انصراف چند هزار ساله ایشان از طرح چنین مدعایی از موجبات قطعی سقوط دعوی و بطلان و ابطال طرح مجدد آن پس از هزاران سال است.
13- گروه و بسته دلائل نژادشناختی و تبارشناختی: به زادگاه و خاستگاه تاریخی و جغرافیایی اعراب در جهان نگاه کنید. دلائل غیرقابل ابطال جغرافیایی و تاریخی نشان می دهد که زادگاه تاریخی و خاستگاه جغرافیایی اعراب جهان بخش کوچکی از سرزمین عربستان بوده است و پیش از اسلام و حتی دهها و یا صدها سال پس از اسلام تقریباً هیچیک از کشورهای عربی کنونی جهان اصلاو اصولاعربی نبوده اند. از جمله کشورهای شمال آفریقا از دهها تا صدها سال پس از اسلام با تهاجم اعراب بدان سرزمین ها عربی شده اند. وانگهی شایسته و بایسته است که سرزمین حجاز و عربستان که همه فرهنگ و تمدن خود را مدیون و مرهون اسلام و پیامبر اسلام است بجای المملکه العربیه السعودیه به نام المملکه العربیه الحمدیه و یا به المملکه العربیه الاسلامیه و یا دست کم به المملکه العربیه تغییر نام یابد. آیا نامگذاری ناهنجار و نامعقول یک کشور به نام یک شخص یا خاندان در هیچ جای دیگری از جهان کنونی و یا حتی جهان باستان نمونه و مصداق دیگری داشته یا دارد؟ و آیا سرزمین عربستان مدیون محمد و آل محمد است و یا مرهون سعود و آل سعود؟
14- گروه و بسته دلائل عرف شناختی و هنجارشناختی: به عرف ها- رویه ها- هنجارها- و روش های متعارف نام گذاری اماکن بین المللی نگاه کنید. در همه پهنه های بین المللی، همه منطقه ها و پهنه های مجاور سرزمین های بزرگ و دارای درازترین مرز و مجاورت، به نام همان سرزمین ها نامگذاری شده اند و این یک رویه و عرف پایدار و تاریخی بین المللی است. نام هایی همچون دریای چین- دریای ژاپن- اقیانوس هند- دریای عمان- خلیج عدن- تنگه هرمز- اقیانوس اطلس- دریای مدیترانه- دریای خزر- دریای عرب- دریای کارائیب- دریای اندمان- دریای بالتیک- دریای آرال- و مانند آنها را بنگرید که همگی بر همین پایه و شیوه نامگذاری شده اند و بدلیل تثبیت تاریخی هرگز بازنگری و تعویض نگشته اند. چنانچه قرار باشد این هنجار تاریخی جهانی بازنگری گردد باید درباره نامگذاری همه اماکن جهانی از جمله همه اقیانوس ها- همه دریاها- همه کرانه ها- همه اقلیم ها- همه پهنه ها و مانند آنها شیوه ای یکسان و یکنواخت و بین المللی تعیین و تثبیت و ملاک بازنگری های فراگیر جهانی قرارگیرد و ایران نیز در صورت یکسان و عادلانه بودن آن اعتراضی نخواهد داشت.
15- گروه و بسته دلائل وزنه شناختی و ترازشناختی: بررسی مقایسه ای وزنه جمعیتی کشور ایران با وزنه های جمعیتی یکایک کشورهای تازی گرانه دریای پارس نشانگر برتری مطلق وزنه جمعیتی کشور ایران هم در مقطع کنونی و هم در همه مقاطع تاریخی گذشته بر کشورهای تازی منطقه است و نشان می دهد که نه تنها هیچیک از کشورهای تازی کرانه دریای پارس همسنگ و هم وزن جمعیتی کشور ایران نبوده و نیستند که حتی مجموع همه آنها نیز همسنگ و هم وزن جمعیتی کشور ایران نبوده و نیستند. همچنین در ازای مرزی و مرزهای آبی هیچیک از کشورهای مذکور همسنگ و همتراز درازای مرزی و مرزهای آبی ایران نبوده و نیست. همچنین وسعت سرزمین ایران حتی از مجموع وسعت سرزمین های همه کشورهای تازی کرانه دریای پارس نیز بیشتر است و در سده های گذشته نیز برتری مطلق وسعتی ایران همه آشکار بوده است. این سه وزنه وتراز اساسی دلائل برتری مطلق امتیازات جمعیتی و مرزی و وسعتی ایران بعنوان ملاک نامگذاری پهنه آبی دریای پارس به نام ایران و پارس را نشان داده و خواهد داد.
16- گروه و بسته دلائل منطقی و برهان شناختی: به اظهارات مقامات عربی کشورهای منطقه درباره عربی بودن دریای پارس و نیز تعلق جزیره های ایرانی به امارات نگاه کنید. همه آنچه تاکنون در قالب های سیاسی و رسانه ای تبلیغاتی و مانند آنها مطرح کرده اند صرف دعاوی بلابرهان بوده است و در کنار هیچیک از دعاوی ایشان بجز طرح مدعا و صرف ادعا، هیچگونه استدلال و برهانی وجود نداشته و ندارد. حال اگر صرف طرح ادعای بلابرهان می تواند اثبات کننده آن نیز تلقی گردد ایران نیز می تواند با استفاده از همین منطق، بر ضدایشان ادعا نماید که همه سرزمین های عرب نشین جهان ملک و متعلق به ایران است و طبق چنین منطقی برهان و اثباتی نیز نمی خواهد گرچه در ادعای ایران ادله اصلی و فرعی بسیاری نیز وجود دارد در حالی که در ادعای آنان بجز دعوی صرف بلابرهان هیچ چیزی دیگری وجود نداشته و ندارد.
17- گروه و بسته دلائل دادگاهی و دادشناختی: براستی اگر کشورهای عربی مدعی عربی بودن دریای پارس و یا تعلق جزیره های ایرانی به کشور امارات کوچکترین دلیل و برهان دادگاهی و دادشناختی داشته یا دارند چرا به مراکز و مراجع جهانی و بین المللی مراجعه نکرده و در آنجا طرح مدعا و دعوی نکرده اند. گرچه ایران خواستار بین المللی شدن و دخالت بیگانگان در موضوع نیست ولی همین که مسائل دادگاهی و دعاوی و پرونده های حقوقی با این عظمت و اهمیت را صرفا رسانه ای و تبلیغاتی کرده و هیچگونه توان و انگیزه ای جهت طرح و پیگیری دادگاهی و دادشناختی آنها ندارند آشکارا نشانگر بطلان دعاوی ایشان است.
18-گروه و بسته دلائل روان شناختی: فرار دهها ساله مقامات امارات و مدعیان دیگر از گفتگو -مذاکره- مناظره- و بررسی کارشناسی و حرفه ای و تخصصی دعاوی مطروحه ایشان از سویی و توسل به جنجال های واهی و بی پایه سیاسی و رسانه ای برخلاف رویه های متعارف جهانی در حل اختلافات دوجانبه یا چند جانبه که با گفتگوهای رودرروی دو یا چند جانبه پیگیری گشته و می گردند و دهها و بلکه صدها نمونه تاریخی و معاصر داشته و دارند از سوی دیگر نشان دهنده تمایل ایشان به جنجال آفرینی بی پایه و هوچی گری بی اساس بوده که بدون کمترین و کوچکترین تردیدی نشانه بی دلیلی و برهان گریزی ایشان و بطلان ذاتی دعاوی واهی ایشان است وگرنه هوچی گری و جنجال آفرینی را جانشین استدلال و برهان نمی کردند.
19-گروه و بسته دلائل دمکراتیک و مردم سنجی: نظرسنجی حرفه ای و تخصصی از دیپلمات های درگیر -کارشناسان درگیر- مقامات درگیر- پژوهشگران درگیر- استادان درگیر و دیگر مقامات مطلع و متخصص منطقه ای و جهانی درخصوص میزان صحت و سقم دعاوی کشور امارات درخصوص جزیره های ایرانی و نیز کشورهای تازی منطقه درباره نام دریای پارس بدون کوچکترین تردیدی بطلان و سستی و بی پایگی دعاوی باطله مذکور را بیش از پیش آشکار خواهد نمود و نشان خواهد داد دعاوی مذکور بجز اندکی هیجانات بی پایه، هیچگونه پشتوانه کارشناسی و تخصصی و حرفه ای منطقه ای و جهانی ندارد.
20-گروه و بسته دلائل رسانه ای و انتشاراتی: بجز چند مورد انگشت شمار و مجعول، در همه گزارش ها و اخبار و اسناد و نشریات و انتشارات رسمی بین المللی از نام رسمی و بین المللی خلیج فارس استفاده گشته و می گردد و حتی مواردی که این نام را تحریف کرده اند بلافاصله، بدلیل باطل بودن رفتار خود، آن را بازنگری و اصلاح و پوزش خواهی کرده اند. براستی اگر نام مجعول خلیج عربی کوچکترین پایه و مبنایی داشت چنین عرف فراگیر و همیشگی و بین المللی وجود داشته یا می داشت و اعراب با زور سیاسی و پشتوانه های غربی و پول های هنگفتی که دارند همه نشریات جهانی را پر از نام مجعول خلیج عربی نمی کردند و همانند دیکتاتور معدوم عراق، آبادان را عبادان و خرمشهر را المحمره و اروندرود را شط العرب و... و نقشه های منطقه را تعویض و تبدیل نمی کردند.
21-گروه و بسته دلائل ثبتی و نگارشی: همه مراکز اداری -دیوانی- دانشگاهی- انتشاراتی-... و سازمانی منطقه ای و جهانی سوابق و پیشینه های جزیره های ایرانی و نام دریای پارس را از هزاران سال پیش بدون کوچکترین ابهام و تردیدی ثبت و ضبط و گزارش کرده اند که هم انکار و تردید در آنها فاقد وجاهت کارشناسی است و هم چنین تردیدها و انکارهایی موجب فروریزی همه ارکان و پایه های بررسی دعاوی بین المللی گشته و در چنین فضایی که هیچ سنگی روی هیچ سنگی بند نخواهدشد، جمهوری اسلامی ایران نیز می تواند همه اسناد و مدارک مورد استناد کشورهای خصم را انکارکرده و هرگونه ادعای بلاسند و بلامدرکی را درباره تملک آب و خاک و سرزمین و... آنها طرح و مطالبه نماید که بی گمان به زیان همه آن دروغ پردازان و گزافه گویان و مدعیان دروغین خواهدبود.
22- گروه و بسته دلایل کار شناختی و رشته شناختی: به مجموعه واژگان دریانوردی و صنایع دریایی کشورهای عربی نگاه کنید. بجز واژگانی که طی چند دهه اخیر از زبان های باختری بویژه زبان انگلیسی گرفته اند و نشانه نوبودن چنین برداشتی در این کشورهاست، بررسی واژگان دیرینه مرتبط با دریانوردی در زبان عربی نشان می دهد که اصولااین مردمان و این کشورها هیچگونه سابقه و توان و صنعت و دانش و پیشینه دریاکاری و دریانوردی نداشته اند تا بتوانند حتی برگوشه ای از در یای پارس تسلط یافته و سپس بر آن ادعای تعلق یا تملک نمایند. چگونه کسانی که کوچکترین دانش و توانی نه تنها در گذشته که در حال حاضر هم نه از لحاظ نظامی و نه از لحاظ تجاری جهت تسلط بر دریای پارس نداشته و ندارند می توانسته یا می توانند نسبت به آن ادعای تملک و تعلق نمایند. اعراب همان اندازه بر دریای پارس تسلط داشته یا دارند که بر دریاهای چین و ژاپن. به واژگان اصلی و ریشه ای دریانوردی عربی نیز نگاه کنید که همگی ایرانی اند و این اقتباس نشانگر آن است که دریای همیشه پارس همیشه زیرسلطه دانش و توانش دریایی ایرانیان بوده و خواهدبود و اعراب دراین زمینه هرگز چنین دانش و توانشی نداشته اند. واژه فارسی سفینه یا کشتی- که از ریشه سفن تازی گرفته نشده است و ایرانی و فارسی است و همانند دهها وام واژه دیگر همچون استبرک و سگیل و چراغ و برهان و سرادگ و سندس و کاس و ابریگ و روم و برزخ و زنجبیل و زمهریر و مانند آنها که حتی برخی از این واژگان در قرآن مجید نیز آمده است، همچنین فهرست بلندبالای این وام واژه های دریانوردی، اثبات کننده برگشت ناپذیر مدعای ایران و ایرانیان بوده و خواهدبود.
23- گروه و بسته دلایل مذهبی و دین شناختی: ایرانیان فراموش نکنند که اعراب منطقه هر زمانی که کوچکترین زمینه و کوچکترین فرصتی برای طرح دعاوی باطل بر ضد ایران و ایرانیان یافته اند از طرح و تعقیب آن کوچکترین امتناع و ابایی نداشته و ندارند و کوچکترین عقب نشینی در برابر دعاوی باطل آنها هم خود ایشان و هم حامیان آنها را گستاخ تر از پیش خواهد نمود و پس از چنین توفیقی هرگونه مدعای دیگری را بتوانند طرح و تعقیب خواهند نمود. از سیطره های صدها ساله نامشروع خلفای اموی و خلفای عباسی بر بخش هایی از ایران درگذشته تا دعاوی زندیق بودن ایرانیان و تا اهانت های مکرر به شیعیان و پیشوایان شیعه و تا ادعای تملک برخوزستان و بخش هایی از ایران توسط دیکتاتور معدوم عراق و حامیان دیروز وی که همان مدعیان امروز دریای پارس و جزایر ایرانی بوده و حتی حجاج ایرانی را در حرم امن خداوند کشتار کرده اند نمونه هایی انکارناپذیرند که ایجاب می نماید ایرانیان بدون کوچکترین تردید و تزلزل دعاوی مذکور را ابطال و اسقاط نمایند. طرح دعاوی باطل مشابه از سوی دیکتاتور معدوم عراق و سپس باز پس گیری یکایک دعاوی باطله مذکور از سوی خودش به دلیل بطلان ذاتی دعاوی و پایداری دلاورانه ایرانیان در برابر دعاوی باطله، درسی بزرگ برای ایرانیان و اعراب است.
24- گروه و بسته دلائل اسنادی و کتابخانه ای: حجم عظیمی از پیمان ها- قراردادها- بارنامه ها- نقشه ها- بیمه نامه ها- اسناد مالکیت- مقاوله نامه ها- تفاهم نامه ها و اسناد و مدارک مشابه دولتی و نیز غیردولتی در بایگانی های راکد و یا فعال نهادها- شرکت ها- کمپانی ها- موسسات- سازمان ها و دیگر تشکل های دولتی و غیردولتی ملی- منطقه ای و جهانی وجود دارد که اصالت و ریشه داری و رسمیت نام خلیج فارس و نیز تعلق جزیره های سه گانه به ایران را بدون کوچکترین تردید و نیز بدون کوچک ترین معارضی نشان داده و میدهد که هیچ انکار و تردیدی درباره آنها ممکن و مقدور نبوده و نیست که نمونه های آنها اسناد بخش های دولتی و غیردولتی کشور عثمانی- اسناد دولتی و غیردولتی کشور انگلیس و کمپانی هند شرقی و سفارتخانه های منطقه ای دولت های استعمارگر وقت و مانند آنهاست که هم موجود و هم غیرقابل انکارند.
25-گروه و بسته دلائل اسلامی و قرآنی: اعراب، مدعی مسلمان و اسلامی بودن هستند و در قرآن به عنوان کتاب آسمانی مورد پذیرش ایشان در سوره روم آمده است، «غلبت الروم فی ادنی الارض» یعنی شکست خورد روم از ایران در نزدیک ترین سرزمین. این آیه چند نکته مهم تاریخی را آشکار می نماید 1-ایران گسترده ترین سرزمین و بزرگ ترین دولت و چیره ترین ملت وقت جهان بوده است و نه تنها اعراب که حتی جهان یکپارچه غرب نیز در برابر آن مغلوب و مقهور بوده اند 2-مرزهای باختری ایران «ادنی الارض» و نزدیک ترین زمین به شهر مدینه یعنی همان سوریه امروزین و شامات وقت بوده است 3-از آغاز اسلام تاکنون چیزی به نام «دولت و کشور» عربی وجود نداشته است و در قرآن وجود چنین دولت و ملتی تایید نگشته است و به جای عبارت ملت عربی و یا امت عربی از «المومنون» در آیات بسیاری از جمله آیه و «بذالک یومئذ یفرح المومنون» در همان سوره روم نام برده شده است و ادعای وجود امت عربی و ملت عربی عبارتی معاصر و همزمان با جنگ های اعراب و اسرائیل است و چنین امت و ملتی هرگز مطرح نبوده و هیچگونه سابقه و پیشینه واقعی نداشته است و هر جا واژگان «امت» و «ملت» بکار رفته اند. همچون مله ابراهیم حنیفا و کنتم خیر امه اخرجت للناس، در معانی دینی و عقیدتی استعمال گشته اند و فاقد هرگونه مفهوم نژادی اند و اعراب نمی توانند بر پایه چنین سابقه و پیشینه معدوم و موهومی ادعای ارضی و دریایی نمایند. بویژه آنکه، هرگز در طول تاریخ اسلام چیزی به نام کشور عربی وجود و رسمیت و هویت نداشته است و آنچه بعضاً وجود داشته است خلافت های اسلامی! بدون مرزها و سرزمین های ثابت و معین بوده است. فراموش نکنید که حتی نام های برخی از کشورها و پایتخت های عربی همچون فلسطن و اردن و لبنان و سوریه و دمشق و لیبی و مراکش و تونس و کویت (به معنی کوت کوچک و برگرفته از کوته یا کوده ایرانی به معنی سرزمین) و مانند آنها نیز عربی و تازی نیست و بیشتر آنها اروپایی و رومی و یا فارسی است چه رسد به آنکه ملت و هویت و اصالت آنها عربی و تازی باشد.
26- گروه و بسته دلائل فرهنگی و تمدنی: به جنبه ها و جوانب گوناگون تشکیل و تحقق یک کشور همچون گاهشمار و گاهنمای کشورهای عربی نگاه کنید که برخی رومی و برخی ایرانی و برخی ترکی و برخی سوریانی و مانند آن هستند. براستی چگونه کسانی که هیچیک از ارکان یک تمدن و یک ملت و یک فرهنگ و یک دولت و یک کشور را نداشته و هنوز هم بسیاری از آنها را ندارند و بعنوان مثال تاریخ ملی ندارند- آثار باستانی ندارند- دولت واحد نداشته اند- پول مستقل عربی نداشته اند- ارتش نداشته اند-....- نام و عنوان رسمی و ثبت شده و معتبر نداشته اند، می توانند نسبت به تعلق پهنه های دیگر به خود ادعا نمایند. دولت و یا ملت مولفه هایی دارد که هیچیک از کشورهای عربی تا پیش از فروپاشی دولت عثمانی در جنگ جهانی هیچیک از آنها را نداشته و هنوز نیز بسیاری از آنها را ندارند و چگونه گروهی فاقد مولفه های دولت و ملیت می توانند مدعی متعلقات دولت و ملیت باشند. چگونه دولت ها و ملت های نوزادی که طی هزاران سال تاریخ متمادی هیچگونه نام و نشان و موجودیت و هویت و اصالت و استقرار و پایتخت و فرهنگ و ارتش و پول و مرز و سفارت و حکومت مرکزی و مانند آنها را نداشته اند جزیره و دریا و مالکیت و سیطره و تعلق و مانند آنها داشته اند؟
27- گروه و بسته دلائل تجربی و آروینی: بنابر آروین ها(تجربه های شگرف) و تجارب قطعی و پایدار تاریخی و جهانی، تاکنون در صحنه های منطقه ای و جهانی هیچ دریا و یا اقیانوس و یا پهنه جهانی تغییر نام نیافته است تا بخواهد تغییر نام خلیج فارس به خلیج عربی بعنوان دومین نمونه تحقق یابد.
28- گروه و بسته دلائل تعارضی و جدلی: اگر قرار باشد خلیج فارس بدلیل تعدد همسایگان تازی آن نام عربی بیابد، از این پس دریای عمان نیز که چند همسایه عرب ندارد باید بنام ایران بعنوان بزرگترین همسایه آن تغییر نام یافته و به نام دریای ایران شناخته شود و دیگر نمی تواند نه دریای عمان باشد چون مرزهای آبی عمان کمتر از ایران است و نه دریای عرب باشد چون تعداد همسایگان عرب آن بیشتر از همسایگان فارس آن نبوده و نیست.
29- گروه و بسته دلائل قانونی و جهانی: مشروعیت و رسمیت و قانونیت کشورهای عربی منطقه مرهون چیست؟ آیا جز این است که چون نام آنها در فهرست کشورهای مستقل در سازمان ملل متحد ثبت و اعلام گشته است موجودیت و هویت و رسمیت و قانونیت یافته اند؟ اگر جز این نیست چگونه این دولت ها ثبت نام کشور خود در سازمان ملل را دلیل و معیار هویت و مشروعیت خود می دانند ولی ثبت نام جزیره های ایرانی و خلیج فارس در سازمان ملل را دلیل و معیار صحت و مشروعیت آنها نمی دانند؟ اگر ثبت در سازمان ملل متحد ملاک و معیار صحت و مشروعیت است آنگاه هم خلیج فارس و هم جزیره های ایرانی همیشه فارس و ایرانی بوده و خواهند بود و اگر ثبت در سازمان ملل ملاک و معیار هویت و مشروعیت نیست آنگاه اصولاً چیزی به نام کشور امارات یا دیگر کشورهای عربی فاقد مشروعیت و اصالت بوده و کاملاً ساختگی و جعلی بوده و هرگونه ادعایی نسبت به آب و خاک و دیگر متعلقات آنها فاقد مانع و رادع و بازدارنده رسمی و جهانی و قانونی خواهد بود و اصولاً کشوری همچون امارات متحده عربی هیچگونه مشروعیت و رسمیت و موجودیت قانونی نخواهد داشت تا بتواند یا بخواهد حتی از مشروعیت و رسمیت خود دفاع نماید چه رسد به اینکه بتواند نسبت سرزمین ها و پهنه های دیگران کوچکترین ادعایی مطرح نماید و دعاوی این کشور و همپالگان آن سالبه انتفاء موضوع خواهند بود زیرا در چنین صورتی، امارات کشوری مجعول خواهد بود و اساساً و اصولاً هیچگونه موجودیت قانونی و موضوعیت رسمی نخواهد داشت تا بخواهد یا بتواند چیزی را ادعا و مطالبه نماید.
در دو شماره گذشته، 29دليل و برهان در مورد نام جاويدان «خليج فارس» ارائه شد. در اين شماره، هفت برهان ديگر نيز به آن دلايل اضافه مي شود. تا ايران، ايران است، درياي نيلگون جنوب اين سرزمين نيز خليج فارس خواهد بود.
30- گروه و بسته دلائل دوره شناختي منطقه اي: چنانكه مي دانيد كشورهاي تازي خاورميانه فرزندان كشور فروپاشيده عثماني اند كه طي چند صد سال بخش هاي جدايي ناپذير دولت عثماني بوده و فاقد هويت و شخصيت مستقل بوده اند. حال چگونه ممكن است چيزي متعلق به مورث نباشد ولي بعنوان ميراث به وراث برسد. آيا كوچكترين دليلي بر تعلق جزيره هاي ايراني يا درياي فارس به دولت عثماني و يا كوچكترين دليلي بر طرح چنين مدعايي از سوي دولت عثماني وجود داشته يا دارد؟ دولت هاي عربي چنين دعاوي باطلي را از كجاي دولت عثماني به ارث برده اند و چه دلائل و مستنداتي بر اين موضوع دارند؟
31- گروه و بسته دلائل رفتاري و كرداري: در همين زمان كه دولت هاي عربي كرانه خليج فارس مدعي عربي بودن چنين دريايي بدليل تعدد همسايگان عرب اين دريا هستند در همين زمان از طرح نام عربي براي درياهاي ديگري همچون درياي مديترانه كه اكثريت همسايگان آنها نيز عرب هستند امتناع ورزيده و مي ورزند و نيز از غيرعربي كردن نام هاي درياهايي كه اكثريت همسايگان آنها غيرعرب هستند امتناع ورزيده و مي ورزند. هر زماني كه اعراب، بعنوان مثال، نام درياي سرخ را به درياي آفريقا و نام درياي مديترانه را به درياي اعراب و مانند آنها تبديل نمودند مي توانند ادعاي مشابهي درباره تغيير نام خليج فارس مطرح نمايند.
32- گروه و بسته دلائل نظامي و پدافندي: خليج فارس يا درياي فارس با آنكه نام فارس و ايران را بر خود داشته و خواهد داشت، بجز بخش هايي از آن كه بخشي از سرزمين ايران به شمار مي آيد، همانند ديگر پهنه هاي جهاني يك پهنه آبي مشترك و بين المللي بوده و تثبيت يا تغيير نام آن هيچگونه تثبيت يا تغيير مالكيتي را براي هيچ سرزميني به همراه نخواهد داشت. در نتيجه نامگذاري به معني تملك و يا تمليك نيست بلكه به همراه دارنده نوعي افتخار و سربلندي براي سرزميني است كه پايدارترين و بالاترين و بيشترين نگهداري و پاسداري و پاسباني از آن را كرده و مي نمايد و به همين دليل مستحق چنين سرافرازي و سربلندي بوده و خواهد بود. زماني كه دلاوران ايراني طي دهه ها و سده هاي متمادي با متجاوزان و اشغالگران فرامنطقه اي همچون پرتغالي ها- هلندي ها- انگليسي ها- مزدوران خاوري- و مانند آنها مردانه و جانانه جنگيده و آنها را از منطقه و درياي فارس رانده اند كدام دولت عربي حتي وجود خارجي داشته است تا بخواهد يا بتواند در چنين راستايي كوچكترين نقشي ايفا نمايد؟ آيا هيچ دولت و ملتي بجز دولت و ملت ايران آنهم طي قرن ها و سده هاي متوالي و متمادي در راستاي طرح اشغالگران و مهاجمان فرامنطقه اي از پهنه هاي آبي و خاكي مذكور كوچكترين نقشي داشته يا هم اينك دارد تا بتواند سزاوار و شايسته چنين افتخاري باشد؟ آيا اين كشورهاي عربي نيستند كه بجاي طرد مهاجمان و اشغالگران فرامنطقه اي، آنها را براي تسلط و دخالت درمنطقه حتي دعوت و پشتيباني كرده و مي نمايند؟ آيا به استناد همين رفتار و كردار سياسي در پي كسب سرافرازي و سربلندي مذكور هستند؟
32- گروه و بسته دلايل اجرايي و عملياتي: فعاليتهاي دريايي چند هزارساله ايرانيان در كناره ها و سطوح و زيرآبهاي درياي فارس كه در اصل نخستين تمدن دريايي جهان را با نام فينيقي ها كه گروهي از مردم بوشهر يا بوخت اردشير ايران بوده و از آنها و آنجا فرهنگ و تمدن و صنايع دريايي به جهان گسترش يافته است، نشانگر يكه تازي بي مانند و چندهزارساله ايرانيان درصحنه هاي گوناگون دريانوردي و درياپيمايي و درياكاري و درياداري و مانند آنها در پهنه مذكور بوده و هست و درطي اين دوران چندهزارساله هرگز هيچگونه نام و نشاني از غير ايران و ايرانيان در ميان نبوده و نيست. آيا مي توان دعاوي پوچ نوساخته چند دولت نوزاد و شيرخوار عربي را بر ادله انكارناپذير چندهزارساله تاريخي و جهاني ايران و ايرانيان ترجيح داد؟ و آيا با چنين ترجيح مفضول بر فاضل و مرجوح بر راجحي، ديگر هيچ سنگي روي هيچ سنگي بند خواهدشد و آيا ايران نخواهد توانست هر مدعاي متقابلي را مطرح نمايد؟
34- گروه و بسته دلايل ادبي و هنري: چنانچه انبوهي از نوشته هاي ادبي و تازه هنري بلندمدت و تاريخي پديدآمده درباره درياي فارس در ميان نويسندگان و هنرمندان ايراني- نويسندگان و هنرمندان منطقه اي- و نويسندگان و هنرمندان فرامنطقه اي طي دهه ها و سده ها و هزاره هاي گذشته بررسي گردند. آثار انبوه مذكور از سويي فقدان كوچكترين نشانه و كمترين ريشه تاريخي براي عبارت مجعول خليج عربي و از سوي ديگر اصالت و ريشه مندي عبارت درياي فارس و خليج فارس در آثار و نوشتارهاي مذكور را بدون كوچكترين ترديد و كمترين ابهامي نشان داده و خواهند داد. متون ادبي فارسي- عربي- هندي- چيني و اروپايي، كتابها و نقشه هاي تاريخي فارسي- عربي- هندي- چيني و اروپايي- مستندات و نقشه هاي جغرافيايي فارسي- عربي- هندي- چيني و اروپايي- زندگي نامه ها و يادنامه ها و سفرنامه هاي فارسي-عربي- هندي - چيني و اروپايي و مانند آنها پيشينه هاي انكارناپذير درياي فارس و جزيره هاي ايراني را بخوبي اثبات و ادعاهاي واهي چند دولت دروغ پرداز عربي را آشكار خواهد نمود.منابع يوناني- كرتي- مصري- مقدوني-اسكندراني و رومي نيز چنين نمونه هايي دارند.با عنايت به اهميت و حساسيت موضوع، پيشنهاد مي گردد بنياد يا سازماني بنام «بنياد يا سازمان درياي فارس» ايجاد و كاركردهاي سازمان دهي و سامان دهي مسائل درياي فارس از جمله گردآوري و نگهداري اسناد و مدارك برون مرزي مرتبط با خليج فارس و نيز دفاع بين المللي از تعلق خليج فارس به ايران را بعهده گرفته و به انجام رساند.
35- گروه و بسته دلايل روالي و رويه اي: تازيان كرانه نيمروزي، درياي پارس نه تنها هيچگونه دليل اثباتي بر عربي بودن درياي فارس و تعلق جزيره هاي ايراني به امارات ندارند كه حتي هيچ گونه مراجع و مباني معين و روشني براي طرح چنين دعاوي باطلي نيزندارند. اصولا درطرح چنين دعوايي دو دعواي ضمني نهفته است. نخست اينكه چنين دعوايي ادله اي دارد و دوم آنكه چنين دعوايي اساسا وارد بوده و براي توجيه ورود آن مراجعي وجود دارد و روال ها و رويه هاي معتبر جهاني وارد نمودن چنين دعوايي را موجه مي دانند.
دعاوي مذكور نه ادله اثباتي دارند و نه مراجع تجويزي. به زبان ديگر، دعاوي مذكورنه تنها ادله اثباتي ندارند كه توجيه و تجويز طرح و ورود نيزندارند. و از قماش دعاوي باطله اي هستند كه در هيچ مرجع معتبري اجازه طرح آنها نيز داده نشده است و اصولا و اساسا يك دعواي مردود و غيرقابل طرح است و همانند اقدام آن اعراب يمني است كه چند سال پيش در يكي از دادگاه هاي آن كشور طرح دعوايي كرده و مدعي تعلق كره مريخ به پدربزرگ خود شده بودند. هر دعوايي پيش از آنكه قابل دفاع و اثبات باشد بايد قابل طرح و ادعا باشد وگرنه اصل دعوي مردود بوده و بفوريت اسقاط خواهد شد بدون آنكه نوبت به رسيدگي به ادله خواهان برسد. به همين دلائل، اصل دعواي عربي بودن خليج فارس يا تعلق جزيره هاي ايراني به امارات، مثلا به بهانه نزديكي به كشور امارات، اساسا و بدوا باطل و ناوارد است بدون آنكه نيازي به بررسي ادله مدعي باشد زيرا در هيچ مرجع معتبر بين المللي چنين دعاوي باطلي اساسا پذيرش و استماع نمي گردند و اجازه و مجوز ورود و طرح دعوي ندارند تا بخواهند و بتوانند مورد رسيدگي قرار گيرند و هيچ مرجع معتبر بين المللي وجود ندارد كه اصل طرح چنين دعاوي باطلي را ممكن و موجه و قابل استماع و قابل رسيدگي دانسته باشد.
36- گروه و بسته دلائل انكاري و بازگشتي: طبق همه اصول و قواعد حقوقي در همه نظام هاي بزرگ حقوقي تاريخي ومعاصر،درهر دعوايي آنكه مكلف به تلاش براي اثبات مدعاي خويش است مدعي و نه مدعي عليه است. حال از آنجاييكه دولت امارات مدعي تعلق جزيره هاي سه گانه ايراني به خود و ديگر اعراب منطقه مدعي عربي بودن خليج فارس و درياي هميشه پارس شده اند بايد دعاوي خودرابا ادله معتبر و حداقل طبق رويه هاي موردقبول نظام حقوقي خودشان و يا درچارچوب نظام حقوقي مورد پذيرش خويش اثبات نمايندو بجز آگاه سازي همگاني، هيچگونه لزومي ندارد كشورايران به عنوان مدعي عليه حتي كوچكترين تلاشي براي ابطال مدعاي بي اساس خواهان نمايد. بديهي است حتي سكوت مدعي عليه نيز دليل بر ثبوت و اثبات دعاوي مدعي نخواهد بود. بدين شيوه دولت امارات و همدستان وي بايدآنچه را ادعا كرده اند اثبات نمايند. بدون شك اگر چنين كساني بجز صرف ادعاي بلابرهان حتي يك دليل و برهان بر مدعاي خويش داشتند دست كم دردهها سال گذشته يكبار هم كه شده از اين عروس زيباروي خويش پرده برداشته و چهره تابناك آن را به جهانيان ارائه كرده بودند و اين همه آن را تعليق به محال نمي كردند.