گذری بر پیشینه اِبْنِ حَوقل
اِبْنِ حَوقل، ابوالقاسم محمد بن حوقل يا محمد بن على نصيبى يا نصيبينى (د پس از 367ق/978م)، بازرگان، سياح معروف و جغرافىدان عرب در قرن 4ق، وي از 331 تا 359ق/943 تا 970م به سياحت در بلاد اسلامى پرداخت و كتاب صورة الارض يا المسالك و الممالك را تأليف كرد. در برخى مآخذ نسبت وي موصلى (ياقوت، 1/320، 542، 4/59؛ قزوينى، زكريا، 158، 164) و اغلب نصيبى (نصيبينى) ياد شده است (مدرس، 6/184؛ ابن حوقل، صفحة عنوان(
از زندگانى ابنحوقل اطلاع بسياري دردستنيست. وي در نصيبين واقع در بين النهرين عليا زاده شد، ولى تاريخ ولادتش را نمىدانيم. در يك مورد از كتاب خود (2/343) مىگويد: «بردة ارمينيه در بغداد به فروش نمىرفت و من در سال 325ق چنين ديدم». در مورد ديگر از حضور خود در مداين به سال 320ق گفت و گو مىكند (ويت، مقدمه، .(10 از اين رو بايد ولادت وي سالها پيش از 320ق بوده باشد. تاريخ مرگ او نيز در مآخذ موجود نيامده و اينكه حاجى خليفه (2/1664) مرگ او را در 350ق نوشته است، درست نيست، زيرا اولاً ابن حوقل خود تصريح كرده (1/214) كه در 358ق در نصيبين حاضر شده و ميزان محصول آنجا را به دست آورده است، ثانياً تحرير اوّل صورة الارض كه به امير سيف الدولة حمدانى (د 356ق/ 967م) تقديم شده است، احتمالاً مىبايست پيش از درگذشت امير مذكور بوده باشد اماتحريردومكتابدر367ق/977مصورتگرفتهاست (كراچكوفسكى، 1/201) و به نظر آندره ميكل تحرير نهايى آن مىبايست در 378ق/988م بوده باشد . 2 EI
ابن حوقل سفر خود را روز هفتم رمضان 331ق/15 مة 943م از بغداد (دارالسلام) آغاز كرد كه مصادف با خروج ابومحمد حسن بن عبدالله بن حمدان (د 358ق)، از آنجا بود، اين ابومحمد از دست تركان شكست خورده و به ديار ربيعه رفته بود و ابن حوقل در اين هنگام در عنفوان جوانى بود (ابن حوقل، 1/3-4). وي احتمالاً آغاز زندگى را در نصيبين (بينالنهرين عليا) و جوانى را در بينالنهرين سفلى گذرانده است، زيرا چنانكه گذشت او خود تصريح كرده كه در حدود 320ق در مداين بوده و سپس به عزم مطالعه دربارة سرزمينهاي اسلامى و ملتهاي مختلف و نيز به منظور تجارت سفر تاريخى خود را آغاز كرده است. بر پاية ارقامى كه در صورة الارض آورده است مسير مسافرت او را مىتوان چنين تعيين كرد: افريقاي شمالى، اسپانيا و مرزهاي جنوبى صحرا (336-340ق/947-951م)، مصر و نواحى شمالى قلمرو اسلامى يعنى ارمنستان و آذربايجان (ح 344ق/955م)، جزيره (بين النهرين)، عراق، خوزستان و فارس (ح 350- 358ق/961- 968م)، خوارزم و ماوراءالنهر (ح 358ق/969م)، سيسيل (ح 362ق973م). مسير بعدي او معلوم نيست.2 EI
به نوشتة ويت (مقدمه، ابن حوقل سفر خود را از افريقاي شمالى آغاز كرده و در 336ق از مهديه گذشته و در 337ق به اسپانيا و در 340ق به سجلماسه رسيده است. آنگاه به سوي جنوب رهسپار شده و به سرزمين غانا (غنا) درآمده است. وي در اسپانيا با طبيب يهودي حسداي بن شپروط1، وزير عبدالرحمان سوم آشنا شد و وزير در ازاي اطلاعاتى كه راجع به يهوديان شرق و احتمالاً خزرها از ابن حوقل كسب كرد، اطلاعاتى راجع به كشورهاي اروپاي شمالى به او داد .ورنت، 1/29
سفر ابن حوقل، بنابر آنچه خود مىگويد، به سبب علاقة او به دانش جغرافيا و تحقيق دربارة وضع اجتماعى و سياسى اقوام مختلف و نيز به سبب تجارت بود. وي خود در مقدمة كتابش اشاره مىكند: ياريگر من در تأليف كتاب، مسافرت و دوري از وطن بود كه به منظور كسب روزي و رفع نياز بدان پرداختم و اين در حالى بود كه سلطان ستم مىكرد و زمانه ناهموار و سختيها پياپى بود. سلاطين به جور خو گرفته بودند و حوادث و بلايا بسيار و نعمت اندك بود (ص 3). وي همچنين در جاهاي بسياري از كتابش به تاجرپيشگى خود اشاره كرده و مسائل تجاري را مطرح ساخته است، چنانكه مجموع آنها تابلويى جالب توجه از تمدن جهان اسلامى را در آن زمان به دست مىدهد. مثلاً در سجلماسه در جنوب مراكش به بازرگانى عراقى از مردم بصره و كوفه برمىخورد و براتى بر عهدة يكى از ساكنان واحة اودغشت در داخل افريقا مىبيند به مبلغ 42 هزار دينار، كه مىتوان آن را دليل بر وسعت حجم معاملات آن زمان دانست .كراچكوفسكى، 1/204
سفر ابن حوقل، چنانكه اشاره شد، براي تجارت بود، اما شايد وي در حقيقت مبلّغ مذهبى و داعى سياسى بوده است، زيرا برنامة سفر او رفتن به افريقاي شمالى (قلمرو حكومت فاطميان) و اندلس (قلمرو حكومت امويان اسپانيا) بود و در ضمن به نابلى (ناپولى - ناپل) و پالرمو نيز سفر كرده است. بدين سان معلوم مىشود كه ابن حوقل تمايلات سياسى هم داشته، تا آنجا كه به گفتة كراچكوفسكى (همانجا)، دوزي او را جاسوس فاطميان دانسته است؛ اما پرووانسال، از متخصصان معاصر دربارة اسپانياي اسلامى، نظر قاطع دوزي را در اين باب نمىپذيرد و معتقد است كه ابن حوقل به هر حال عامل عباسيان يا فاطميان بوده است. از جمله عللى كه موجب اين اتهام شده، عواطف او نسبت به فاطميان است، زيرا وي از نخستين كسانى است كه آگاهيهاي بسياري را دربارة قرمطيان بحرين، كه از نزديك آنان را مىشناخت، به دست مىدهد (كراچكوفسكى،همانجا). آندره ميكل ( 2 مىنويسد:علاقهمندي شديد ابن حوقل به سياست فاطمى كاملاً روشن و مسلم است و بر پاية همين قراين مىتوان مطالب مربوط به نوبه يا تاريخ افريقاي شمالى و جزئيات ديگر كتاب صورة الارض را توجيه كرد؛ ولى نظريات وي دربارة اسپانياي اموي و سيسيل زير فرمان كلبيان، و انتقادات او كه گاه گاه از فاطميان در باب طرز ادارة مصر كرده است، همه بر پاية ملاحظات سياسى اوست.
ابن حوقل در ضمن سفر خود با اصطخري مؤلف مسالك و ممالك ديدار كرده است. وي جريان ديدار خود را چنين شرح مىدهد: آنچه مرا به تأليف كتاب [ صورة الارض ] به شكل حاضر واداشت، اين بود كه من به هنگام جوانى به اخبار بلاد و آگاهى از وضع شهرها سخت مشتاق بودم و از مسافران سرزمينها و نمايندگان تجّار بسيار كسب اطلاع مىكردم. كتابهايى را كه در اين باب نوشته شده بود، مىخواندم و چون با كسى ديدار مىكردم، او را راستگو و آگاه مىپنداشتم و خبري را كه از او شنيده بودم درست مىدانستم، ولى پس از بررسى و تأمّل اغلب آن اخبار را نادرست مىيافتم و مىديدم كه گوينده به بيشتر آنچه گفته ناآگاه بوده است. آنگاه خبري را كه از او فرا گرفته بودم، با آنچه از ديگري پرسيده بودم، نزد او باز مىگفتم و مطلب را مطالعه مىكردم. اين دو نظر را با نظر سوم بىغرضانه جمع مىكردم و درمىيافتم كه بين آنها اختلاف هست. همين امر باعث آمد كه به احساس خود دربارة توانايى به مسافرت و تحمل خطرها و نيز علاقه به رسم نقشة شهرها و بيان موقعيت آنها و همسايگى اقليمها و سرزمينها جامة عمل بپوشانم. در اين سفر كتابهاي ابن خردادبه وجيهانى و تذكرة ابوالفرج قدامة بن جعفر از من جدا نبود... در اثناي همين سفر با ابواسحاق فارسى [اصطخري] ديدار كردم. وي نقشة سرزمين سند را كشيده بود كه اشتباهاتى داشت، اما نقشة فارس را خوب كشيده بود. من نقشة آذربايجان را در همان صفحه كشيده بودم و نيز نقشة الجزيره را، هر دو را پسنديده بود... ابواسحاق مرا گفت اثر تو را ديدم و از تو مىخواهم كه غلطهاي كتاب مرا اصلاح كنى، و من چنين كردم... سپس چنان ديدم كه خود به تنهايى اين كتاب را بنويسم و به اصلاح و رسم نقشه و توضيح آن بپردازم بى آنكه به تذكرة ابوالفرج بنگرم اگرچه تماماً حقيقت و صدق باشد، و واجب مىنمود كه بخشى از آن را در اين كتاب بياورم، اما نقل بسيار از آن را جايز ندانستم زيرا كه حاصل رنج ديگري بود (2/329-330(
حدود سرزمينهاي اسلام بنابر آنچه در صورة الارض آمده، چنين است: بلاد اسلام بر حسب طول از مرز فرغانه آغاز مىشود و تا خراسان و جبال و عراق و ديار عرب تا سواحل يمن ادامه مىيابد و مسافت آن حدود 5 ماه (راه) است و بر حسب عرض از كشور روم آغاز مىگردد و تا شام و جزيره و عراق و فارس و كرمان تا سرزمين منصوره بركنارة درياي فارس ادامه مىيابد و مسافت آن 4 ماه است... و اگر قرار باشد طول بلاد اسلام از فرغانه تا سرزمينهاي مغرب و اندلس منظور شود، مسير آن 300 منزل خواهد بود (ابن حوقل، 1/16-17).
مؤلف صورة الارض همانند ديگر جغرافىدانان كلاسيك تقريباً هم خود را مصروف شرح بلاد اسلام به ويژه ايران مىكند، اما در موارد خاصى از قلمرو جهان اسلام فراتر مىرود، مثلاً هنگامى كه او خود در گرگان است، بيان مىكند كه مملكت روس، بلغار و خزر را در 358ق/969م شكست داد، و اين نكته خالى از فايده نيست (رويداد مذكور با حملة اسوياتسلاو1، امير كيف به خزر در 965م مطابقت مىكند(
ادامه در دانلود...