استروشن ، شهري با 2500 سال تمدن ایرانی
در تاجیکستان امروزی
در 2560 سال پيش كورش بزرگ نخستین پایه گذار حقوق بشر جهان و شاهنشاه حوزه ایران بزرگ , در مكاني كه امروز شهر استروشن Istrowshan قرار دارد شهري را بنا نمود كه نخست نامش كورش كده بود. اين شهر براي پاسداري دولت هخامنشي در برابر بيابانگردان باديه نشين شمال آسياي ميانه بنا شده بود. شهري بود با برج و باروي استوار كه با 12 دروازه با خارج از شهر در ارتباط بود. در اين شهر آتشكده بزرگي قرار داشت كه باقيمانده آنرا امروزه مغ تپه ميگويند كه در وسط شهر امروزي استروشن قرار دارد. استروشن یکی از شهرهای باستانی حوزه ایران بزرگ محسوب می شود که با مرزبندی ها استعمار روس و انگلیس امروزه از بنده ایران زمین جدا گشته و در کشوری جدا به نام تاجیکستان قرار گرفته است .
اسكندر مقدوني گجستک دويست سال پس از آن در حمله اي كه به ايران كرد تا اين شهر نيز رسيد و در همين شهر بود كه زخمي گرديد و در نتيجه سربازانش شهر را ويران كردند. از آنجا كه استان سغد ‚ مكاني كه امروزه شهر استروشن در آنست بسيار حاصلخيز است‚ شهر جديد دوباره جان ميگيرد آباد گشته و باز هم مركز داد و ستد بازرگاني قرار ميگيرد و جزو شهرهاي مهم در مسير جاده ابريشم ميشود. آباداني شهر سالها ادامه دارد تا اينكه باردیگر متجاوزانی از نوع عرب حمله ميكنند. پس از آنها مغولان اين شهر را خراب كرده با خاك يكسان مي كنند و شهر پس از آن نام اورا تپه را ميگيردتا اينكه در سال 2002 حكومت جديد تاجيكستان نام شهر را به نام قديمي خود استروشن بر ميگرداند. امروزه استروشن يكي از شهرهاي بزرگ تاجيكستان و يكي از مراكز ادب و فرهنگ اين ناحيه است و پس از شهر خجند، مقام دوم را در استان سغد دارد. تاجیکستان یکی از شهرهای ایران بزرگ محسوب می شود که در طی دویست ساله گذشته به توطئه های روس و انگلیس از میهن کهن خود جداگشت .
* بخشهای زیادی از افغانستان به موجب عهدنامه ننگین پاریس 1273 هـ.ق (1857 م.) در زمان ناصرالدین شاه از ایران جدا و تحت نفوذ استعمار بریتانیا قرار گرفت.
* بخشهای بلوچستان پاکستان نیز به موجب حکمیت گلد اسمیت 1288 هـ.ق (1871 م.) در زمان ناصرالدین شاه و قرارداد 1323هـ.ق (1905) در زمان مظفرالدین شاه از ایران جدا و زیر نفوذ استعمار بریتانیا قرار گرفت.
* ترکمنستان نیز به موجب قرارداد ننگین و تحمیلی 1299 هـ.ق (1881 م.) در زمان ناصرالدین شاه به اشغال روسهای در آمد .
با اشغال این سه بخش از ایران بزرگ در زمان قاجاریه , ناخواسته تاجیکستان و کشمیر و مناطق شمال غربی افغانستان کنونی که جزو حوزه ایران بزرگ محسوب می شد نیز از ایران جدا شدند و حاصل این سیاست های اسعتمار پیر انگلستان , موجب جدایی ناخواسته میان مردمان این شهرها از میهن اصلی خود گشت و همچنین غارت سرمایه های ملی و تاریخی و ویرانی و عقب ماندگی را نیز برای آنان به ارمغان آورد .
ما از باشندگان استروشن تاجیکستان نامهايي را شنيده ايم بدون آنكه بدانيم و يا توجه داشته باشيم كه به اين شهر تعلق داشته اند. شبلي مشهور در ادبيات صوفي ايران زاده اين شهر است ما نام شبلي را در كارهاي فريدالدين عطار نیشابوری ( تذكره الاوليا)، جامي، سعدي ... و ساير اديبان صوفي مسلك ایران زمین مي بينيم.
افشين شاهزاده ایرانی كه دشمن بابك خرم دين بود، نيز از همين شهر بوده است. او با دسيسه هاي خليفه عباسي بابك خرم دين را بدنام كرد و از ميان برد. با آنكه افشين حيدر پسر كاووس از شاهزادگان ايراني بود و تعصب شديدي به آئين و آداب ايراني داشت. توسط عمال خليفه اسير شد و به بغداد آورده شده بود. وي در مذهب به روش ماني بود ولي در عمل جزو بنده هاي خليفه، آشوبگر و به ضديت به فرهنگ و آرمان دودمان خود برخاست.
ادبيات فارسي در اين ناحيه مانند بيشتر نواحي آسياي ميانه پيرو جامي و بيدل بوده است. در شهر خجند كه در نزديك شهر استروشن قرار دارد، ما شاعران و اديبان فراوان از جمله مهستي خجندي. كمال خجندي و جد او ضياء خجندي كه ظاهرا مانند نزاري قهستاني پيشرو حافظ بوده است و امروز، خانم فرزانه خجندي كه شاعري تواناست را ميشناسيم. در استروشن در سده اخير مي توان از خانم دلشاد برنا و ظفرخان جوهري نامبرد. اكنون در اين شهر بنياد زبان و ادبيات پارسی . تاجيك وجود دارد كه خانم رعنا زاير دخت سروري آنرا به عهده دارند. رعنا زاير دخت خود شاعر است و ما در اين مقاله كوتاه نمونه اي از چكامه هايش را خواهيم آورد.
بمناسبت 2500 سالگي بزرگداشت شهر باستاني استروشن، باشندگان اين ناحيه و دولت تاجيكستان برنامة بسيار مهمي را به صورت نمايش تئاتر و رقص و موسيقي به اجرا گذاشتند. همانطور كه در بالا آمد در اين شهر معبد بزرگ زرتشتي كه در فراز تپه اي كه اكنون مغ تپه ناميده مي شود قرار داشته است
در زمان برگذاري جشن روي خرابه ها را به مساحت بيش از 2 هكتار را پوشانيده و آنرا تبديل به يك سن تئاتر كرده بودند. و در آنجا بمدت 6 ساعت برنامه هاي هنري گوناگون، از جمله رقصهاي گروهي . موسيقي. برنامه هاي مدرن و ... برگذار كردند. برنامه اي كه بي نهايت مورد توجه قرار گرفت نمايش كورشكده بود كه شايد بيش از 150 نفر هنرپيشه در آن شركت نموده بودند. اندازه سن به اندازه ميدان تاخت و تاز ... برابر بود. تماشاگران بيش از 15 هزار نفر و بازيگران كه به روي صحنه آمدند بيش از2 هزار نفر بودند. صحنه نمايش بي نهايت بزرگ و تماشاگران دايره وار بر گرد صحنه جاي داشتند. يك چهارم اطراف تپه ويژه هنرمندان بود كه با لباسهاي رنگين خود تپه را به گلزاري تبديل نموده بودند. صف آرايي هنرمندان كه دختران و پسران دانشجو و دانش آموزان دبيرستاني بودند با رقصهاي دلپذيرشان بسيار زيبا و بي نظير بود. نمايش كورشكده با هنرمندانش. ارابه و اسبهايشان در صحنه فوقالعاده بود. هنرپيشه اصلي اين نمايش آقاي عطا محمد جانوف بود. وي از هنرمندان با نام و قديمي و بي نهايت محبوب و مورد توجه مردم بود. متاسفانه در آخر نمايش، حادثه غم انگيزي رخ داد. نمايش تمام شد. ارابه هنرپيشه اصلي از ميدان نمايش خارج مي گردد. هنرمند گرامي عطا محمد جانوف در موقع پياده شدن از ارابه ميپرد، به زمين ميخورد و سرش به جسمي سخت اصابت مي كند ... در اين انديشه كه شايد حادثه مهمي رخ نداده باشد، به پاي مي افتد و از دنيا ميرود ... روز ديگر در شهر دوشنبه پايتخت تاجيكستان در بزرگترين تئاتر اين شهر مراسم وداع و سوگواري برپا ميشود ... روانش شاد باد.
در اين مقاله كوتاه براي نشان دادن سبك نوشتاري باشندگان استروشن كه در مرزهاي ادب فارسي قرار دارند نمونه اي از شعرهاي بانوان آن ديار كه پاسدار زبان و فرهنگ ميباشند آورده ايم.
*براي آگاهي بيشتر در مورد شهر استروشن به كارهاي استاد احرار مختارف مراجعه شود.
تنهايي : رعنا زاير دخت
در جهان با همه و بي تو چنان تنهايم كه خدا داند و من خود، كه چه سان تنهايم
همچو يك قطره اشكم سر مژگان غريب همچو در خوان گدا پاره نان ، تنهايم
كس نداند، كه چه سان و چه كجا افكندم تير مو در دل بيدار كمان تنهايم
اهل محفل با همند اين دم و فارغ زغمند من چو آن سوخته دل شمع ميان تنهايم
بدرود
رعنا زاير دخت
چون نميخواهم دورويه بينمت بعد از اين من از جهانت ميروم
گرچه بودم مهربانتر از نسيم همچو يك نامهربانت ميروم
كشته- كشته در نهادم عشق را همچو صيد خون فشانت ميروم
اي شعر بلند آسماني
برنا قادر دخت
بر ملك سپيد تو نهم گام اي شعر بلند، با منزل خويش
چون توشه من بجز غمم نيست من هديه برم به تو دل خويش
چون من برسم بر آسمانت بر زانوي تو نهم سرم را
گويم ز جفاي مرگ قسمت هم قصه پاك مادرم را
پشت در تو ستاره ام باز اي خانه پر فسانة من
بفرست مرا به ملك ديگر چون اختر شب ترانة من
با تو بپرم بر آسمانها اي شعر بلند آسماني
ناخن بزنم به تار دلها اي درد زمين و زماني
باران بچكد به بام خانه اشكم بچكد به روي دفتر
شعرم ز درخت اشك رويد گويند ورا از اين سبب تر
بر ملك سپيد تو نهم گام اي شعر، بخوان مرا به خوديار
روحم به تو بوده ريشه پيوند دستم ز درخت تو دهد بار
برباد رفته
اديبه- ميرزا
اشك مرجان ميرود در ريسمان آه من انتظاري مي كشد اين نالة بيگاه من
خاك يادم باد شد در خاطر ياري نماند آتش لطف نسوزد اين دل گمراه من
عقل امدادم نكرد و مردم از اندوه عشق آه من بالا نرفت ريخت روي راه من
با گناه وصل نسوزم به نار هجر او پيك آمرزش نيايد چرا از شاه من
اهرمن را ميكند هرمز پيش ديده ام يوسف در چاه، عشق شاهنشاه من
استروشن , شهر دختر گشتاسب پادشاه ایرانی
در قلمرو تاجيكستان امروزی شهرهايي كه هم از جهت مدرنيت و صنعت و هنر، هم از جهت تاريخي و اقليمي از ديگر شهرها به كلي فرق مي كنند، كم نيستند. يكي از چنين شهرها، شهر استروشن است كه از عهد باستان چون مركز سواد و كسب هنر و علم و ادب نام بر آورده است. شهري زيبا با تاريخ 2500 سال تمدن ایرانی . در اكثر ماخذهاي تاريخي آورده شدني معلومات ها در باره اين شهر كهنه دليل اين عقيده است. عايد سرنوشت اين نام بين مردم و عالمان نقل و روايت و فكر و فرضيه هاي گوناگون جاي دارند. در ماخذهاي گوناگون تاريخي، استروشن را با نام كورشكده، كيئوروپل، استروشنه، سروشنه و امثال اينها ياد كرده اند. بين پيران و سالمندان چنين روايت مشهور است كه پادشاه ايران، گشتاسپ، روشن نام دختر داشت، بسا زيبا و صاحب جمال، روزي سخت بيمار شده طبيبان مصلحت دادند كه او در جاي شمال رو چند وقت زندگي كند. دختر شاه به سير و گشت بر آمده و روزي به چاروس ( چهاراه) شمال رو آمد، كه بين دو بلندي واقع بود. به اين مكان شبانه از طرف كوهستان شمال ميوزيد، روزانه باش از طرف دشت و پناه ها عبور نموده و به انسان حلاوت و روح تازه مي بخشيد. پس از استراحت در اين منزل، روشن شفا يافته از پدرش خواهش نمود، كه در اين جاي شهر سازد. پدر درخواست دخترش را با جان و دل پذيرفته و بين دو بلندي مغ و قل شهري بنا مي كند و نامش را استروشن ( جاي ايست روشن) مي گذارد. همچنين در بسيار سرچشمه ها استروش را " گل روي زمين " خوانده اند.
كه اين صفت به طريق رمز افاده يافته است و گل رمز زيبايي، پاكي، نور و صفا و روشني است. استروشن امروز در مركز قديمي تاجيكان در محيطي به هم بدليابي، منظره رنگين همواري و كوهستاني، وادي و دشت، رودها و چشمه ساران و آبشارها و مرغزاران سبز و خرم جاي گير گشته است. چنانكه قيد كردم استروشن از دوره هاي پيشين مركز كسب و هنر بوده و تا كنون مردم آن عرف و عادتهاي نياكان خود را نگاه داشته اند.
در همه دوران پيشين، خصوصا در عصر 20 _ 18 در استروشن محفل هاي ادبي _ علمي شاعران، اديبان عالمان و ساير روشنفكران، عمل ميكردند. در آخر عصر 19 _ اوايل عصر 20 شمع منور اهل ادب و ضيائيهاي استروشن، شاعران نمايان ظفرخان جوهري، خواجه يوسف ولعظي، نديمي استروشني، آرتا خواجه شهيد، كامل خواجه نخد، خواجه محمد شعدي در پاية بلند نظم مي ايستادند.
استروشن حالا نيز مركز بزرگ علم و فرهنگ است. عالمان مشهور، رجب امانوف، اصرار مختاروف، حبيب الله س¡وف، پولاد بابا جانوف، الماس مير سيدوف، ثابت نعمت الله يوف، رضي الله عبدالله زاده، ولي جان اكبري، رحمان گلزردي و ديگران، كه حالا در سراسر جمهوري كار و فعاليت ميبرند، زاده اين شهر باستاني اند.
مسعود میرشاهی از www.Ariarman.org