تعریف آبخوست یا جزیره

تعریف آبخوست یا جزیره

تعریف آبخوست یا جزیره

موزه خلیج فارس

ژئوپلتیک خلیج فارس

اسناد خلیج فارس

نقشه های خلیج فارس

برگزیده هفته

آمار سایت


بازدید روز

۱۰۰۱

بازدید دیروز

۰

بازدید ماه

۱۰۰۱

بازدید کل

۹۱۶۰۷۴۸

افراد آنلاین

۸۰۹

 

آبخوست (جزیره) چیست؟

 

جزیره‌(1) ، خشكی‌ یا قطعه‌ زمینی‌ كه‌ دور تا دور آن‌ را آب‌ فراگرفته‌ و كوچك‌تر از قاره‌ باشد. در فارسی‌ به‌ آن‌ آبچوست‌، آبخست‌، آبخو (برهان‌، ذیل‌ «آب‌خوست‌»؛ معین‌، ذیل‌ «آب‌خوست‌») و آداك‌ (نفیسی‌، ذیل‌ «آداك‌») گفته‌اند. جزیره واژه ای عربی می باشد . محدوده‌های‌ جغرافیایی‌ جدا مانده‌ از جاهای‌ دیگر یا مختص‌ افراد خاص‌ نیز جزیره‌ نامیده‌ می‌شود ( فرهنگ‌ بزرگ‌ سخن‌ ، ذیل‌ واژه‌). در متون‌ جغرافیایی‌ اسلامی‌، به‌ شبه‌جزیره‌ یا مجمع‌الجزایر نیز جزیره‌ گفته‌ شده‌ است‌، مانند جزایر اندلس‌، الجزیرة ‌الخضراء در اسپانیا و جزیرة ‌العرب‌ ( رجوع کند به ابن‌فقیه‌، ص‌ 128؛ ابوالفداء، ص‌ 165؛ رفعت‌، ج‌ 3، ص‌ 32). این‌ كلمه‌ توسعاً به‌ خشكی‌ای‌ كه‌ رودهای‌ بزرگ‌ آن‌ را احاطه‌ كرده‌ باشند یا به‌ قطعه‌ زمینی‌ كه‌ صحرا آن‌ را از دیگر اقلیمها جدا كرده‌ باشد و نیز به‌ نواحی‌ مجاور دریا اطلاق‌ می‌شد. مثلاً، در متون‌ تاریخی‌ به‌ زمینهای‌ بین‌ رودهای‌ دجله‌ و فرات‌، جزیره‌ می‌گفتند ( رجوع کنید به اصطخری‌، ص‌ 71؛ یاقوت‌ حموی‌، ذیل‌ «جزیرة أَقُور»؛ ابوالفداء، ص‌ 273؛ نیز رجوع کنید به جزیره‌ ( 2 ) * ). در ایران‌ به‌ زمینهای‌ بین‌ رودهای‌ كارون‌ و بَهمنشیر، جزیره آبادان‌ می‌گویند (اقتداری‌، ص‌740؛ علوی‌، ص‌ 916). به‌ بخشی‌ از شمال‌ افریقا كه‌ از شمال‌ به‌ دریا و از جنوب‌ به‌ صحرای‌ بزرگ‌ افریقا محدود شده‌ است‌، جزیره‌ یا الجزیره‌ می‌گویند.

مؤلف‌ حدودالعالم‌ (تألیف‌ در 372) جزیره‌ را هر زمین‌ میان‌ دریا و بالاتر از سطح‌ آب‌، یا هر كوه‌ میان‌ آب‌ تعریف‌ كرده‌ و پس‌ از ذكر نام‌ جزایر مشهور آن‌ زمان‌، وسعت‌ و شهرها و رودها و محصولات‌ و مردمان‌ آنها را وصف‌ نموده‌ است‌. جزیره‌هایی‌ كه‌ او نام‌ برده‌ است‌ عبارت‌اند از: فضه‌ در دریای‌ اقیانوس‌ مشرقی‌ (اقیانوس‌ آرام‌)؛ و سیزده‌ جزیره‌ در دریای‌ اعظم‌ (اقیانوس‌ هند) به‌ نامهای‌ ذَهَبیه‌، طَبَرنا (بین‌ چین‌ و هند)، رامی‌ (در حدود سرندیب‌)، صَریح‌ (در مغرب‌ سرندیب‌)، جابه‌ و سَلاهِط‌ (جاوه‌ و سوماترا)، بالوس‌ (در مغرب‌ جابه‌)، كَلْه‌ (در جنوب‌ بالوس‌)، بَنْكالوس‌ (در مغرب‌ كله‌)، هَرَنْج‌ (نزدیك‌ سَندان‌؟)، لافْت‌ (در برابر دریای‌ پارس‌)، ناره‌ (در خط‌ استوا)، وال‌ (در دریای‌ پارس‌)؛ خارك‌ در دریای‌ پارس‌ و دو جزیره كوچك‌ به‌نام‌ سَقیطرا (سوكوترا) در نزدیكی‌ عمان‌. در دریای‌ اقیانوس‌ مغربی‌ (اقیانوس‌ اطلس‌) نیز 25 جزیره‌ را وصف‌ كرده‌ است‌: شش‌ جزیره‌ به‌ نام‌ جزایر خالیه‌ در برابر بلاد سودان‌؛ جزایری‌ به‌ نام‌ عدیره‌/ غدیره‌ در پیوستگاه‌ دریای‌ روم‌ (مدیترانه‌) و دریای‌ اقیانوس‌ مغربی‌؛ دو جزیره‌ به‌ نامهای‌ روذَس‌ و ارواذ در برابر بلاد روم‌؛ جزیره مردان‌ و جزیره زنان‌ در ناحیه شمال‌ بلاد روم‌؛ دوازده‌ جزیره‌ به‌ نام‌ برطانیه‌ (بریتانیا) در ناحیه شمال‌؛ جزیره طوس‌ در شمال‌ جزایر برطانیه‌ و جزیره ثولی‌ كه‌ طول‌ بعضی‌ از شهرهای‌ شمال‌ را از آن‌ گرفته‌اند. وی‌ در دریای‌ روم‌، شش‌ جزیره‌ (قبرس‌، قریس‌، بالُس‌، صِقلیه‌/ سیسیل‌ ، سَرْدانیه‌/ ساردنی‌، اِقریطِش‌/ كرت‌) را وصف‌ كرده‌ است‌. همچنین‌ جزیره كبودان‌ را در دریای‌ ارمینیه‌، و جزیره الباب‌ و جزیره‌ سیاه‌كوه‌ را در دریای‌ خزران‌ وصف‌ نموده‌ و یادآوری‌ كرده‌ است‌ كه‌ تمام‌ جزایر عالم‌ همین‌ها بوده‌اند ( رجوع کنید به ص‌ 18ـ24).

یاقوت‌ حموی‌ در 623 در معجم‌البلدان‌ جزیره‌ را به‌ معنای‌ خشكی‌ محصور در آب‌ در نظر نگرفته‌، بلكه‌ هر مكان‌ جغرافیایی‌ را كه‌ با كلمه جزیره‌ شروع‌ می‌شود، در فهرست‌ خود آورده‌ است‌. نام‌ نواحی‌ محصور در بین‌ بعضی‌ از پدیده‌های‌ طبیعی‌ نیز در این‌ فهرست‌ آمده‌ كه‌ از آن‌ جمله‌ است‌: جزیره أَقُور (بین‌ دجله‌ و فرات‌)، الجزیره ‌الخضراء * (شهری‌ در اندلس‌)، جزیره شریك‌ * (كوره‌ای‌ در افریقا، در حوالی‌ تونس‌)، جزیره شُكُر/ شقر (در مشرق‌ اندلس‌)، جزیره ‌العرب‌ * ، جزیره ابن‌عمر * (شهری‌ در شمال‌ موصل‌) و چند جزیره دیگر.

به‌ نظر می‌رسد كه‌ در جهان‌ اسلام‌، بیشترین‌ و حتی‌ بزرگ‌ترین‌ جزایر (غیر از جاوه‌) در خلیج‌ فارس‌ یا دریای‌ پارس‌ كهن‌ (البحر الفارسی‌) قرار داشته‌ است‌. ابن‌فقیه‌ در 290 (ص‌ 9ـ13)، اصطخری‌ در 333 (ص‌ 32) و ابن‌حوقل‌ در 348 (ص‌ 42ـ43) جزایر دریای‌ پارس‌ را وصف‌ كرده‌ و در باره ارزش‌ معادن‌ و موقعیت‌ بازرگانی‌ و اقلیمی‌ آنها گزارش‌ داده‌اند. امروزه‌ قشم‌، لاوان‌، كیش‌، هندورابی‌، ابوموسی‌، خارك‌، تنب‌ بزرگ‌ و كوچك‌ از جمله‌ جزایر مهم‌ ایران‌اند و جزیره بحرین‌ نیز كه‌ از كشورهای‌ اسلامی‌ است‌ در خلیج‌ فارس‌ واقع‌ است‌ (مجتهدزاده‌، ص‌ 36، 40؛ جغرافیای‌ كامل‌ ایران‌ ، ج‌ 2، ص‌ 1235، 1261).

اسماعیلیان‌ دوره فاطمی‌ (297ـ567)، مردمان‌ جهان‌ اسلام‌ آن‌ روز را برای‌ نشر دعوت‌ در دوازده‌ ناحیه جغرافیایی‌ در نظر گرفته‌ بودند كه‌ به‌ هریك‌ از آنها جزیره‌ می‌گفتند و نقیب‌ آنجا را حجت‌ می‌نامیدند. از متون‌ اسماعیلی‌ چنین‌ برمی‌آید كه‌ مردمان‌ این‌ دوازده‌ ناحیه‌ عبارت‌ بوده‌اند از: اهالی‌ چین‌، سند، هند، زنج‌ (زنگبار)، حبشه‌، صقلیه‌، روم‌، دیلم‌ (بخشی‌ از ایران‌ از جمله‌ خراسان‌) و تركها، خزرها، عربها و بربرها (ابویعقوب‌ سجستانی‌، ص‌ 172؛ قاضی‌ نعمان‌، ج‌ 2، ص‌ 74، ج‌ 3، ص‌ 48ـ49؛ نیز رجوع کنید به دفتری‌، ص‌ 97ـ 98).

ناصرخسرو قبادیانی‌ (متوفی‌ 481)، كه‌ پس‌ از بازگشت‌ از مصر به‌ خراسان‌، حجت‌ جزیره خراسان‌ شده‌ بود، در نوشته‌های‌ خود به‌ جزیره‌ و حجت‌ و داعیان‌ آنها و در دیوان‌ خود به‌ جزیره خراسان‌ اشاره‌ كرده‌ است‌ ( رجوع کنید به ناصرخسرو، 1380 ش‌، مقدمه تقی‌زاده‌، ص‌ 18 و پانویس‌ 4، ص‌ 255؛ همو، 1343، ص‌ 154).

منابع‌: ابن‌حوقل‌؛ ابن‌فقیه‌؛ اسماعیل‌بن‌ علی‌ ابوالفداء، كتاب‌ تقویم‌ البلدان‌ ، چاپ‌ رنو و دسلان‌، پاریس‌ 1840؛ اسحاق‌بن‌ احمد ابویعقوب‌ سجستانی‌، كتاب‌ اثبات‌ النبوات‌ ، چاپ‌ عارف‌ تامر، بیروت‌ 1966؛ اصطخری‌؛ احمد اقتداری‌، خوزستان‌ و كهگیلویه‌ و ممسنی‌: جغرافیای‌ تاریخی‌ و آثار باستانی‌ ، تهران‌ 1359 ش‌؛ محمدحسین‌بن‌ خلف‌ برهان‌، برهان‌ قاطع، چاپ‌ محمد معین‌، تهران‌ 1361 ش‌؛ جغرافیای‌ كامل‌ ایران‌ ، تهران‌: سازمان‌ پژوهش‌ و برنامه‌ریزی‌ آموزشی‌، 1366 ش‌؛ حدودالعالم‌ ؛ احمد رفعت‌، لغات‌ تاریخیة‌ و جغرافیة، استانبول‌ 1299ـ1300؛ باقر علوی‌، «آبادان‌: جزیره رویائی‌»، وحید ، دوره‌ 11، ش‌ 9 (آذر 1352)؛ فرهنگ‌ بزرگ‌ سخن‌ ، به‌ سرپرستی‌ حسن‌ انوری‌، تهران‌: سخن‌، 1381 ش‌؛ نعمان‌بن‌ محمدقاضی‌ نعمان‌، تأویل‌ الدعائم‌ ، چاپ‌ محمدحسن‌ اعظمی‌، قاهره‌ [ 1982 ]؛ پیروز مجتهدزاده‌، خلیج‌فارس‌: كشورها و مرزها ، تهران‌ 1379 ش‌؛ محمد معین‌، فرهنگ‌ فارسی‌ ، تهران‌ 1380 ش‌؛ ناصرخسرو، دیوان‌ ، به‌ اهتمام‌ نصراللّه‌ تقوی‌، چاپ‌ مجتبی‌ مینوی‌، تهران‌ 1380 ش‌؛ همو، كتاب‌ وجه‌ دین‌ ، برلین‌ 1343؛ علی‌اكبر نفیسی‌، فرهنگ‌ نفیسی‌ ، تهران‌ 1355 ش‌؛ یاقوت‌ حموی‌؛

Farhad Daftary, A short history of the Ismailis: traditions of a Muslim community , Edinburgh 1998.

دایره المعارف بزرگ اسلامی