زبانها و لهجه ها ( گویشها ) ايراني امروز
نویسنده : دکتر احسان یارشاطر
زبانها و لهجه های ايراني که امروز متداول است و از قفقاز تا فلات پامير و ازعمان تا آسياي مرکزي بدانها سخن ميگويند تنوع بسيار دارد. از اين ميان زبان فارسي به مناسبت ادبيات پردامنه و اعتبار تاريخي و نفوذ آن در ساير زبانها و لهجه های ايراني‚ و نيز در زبان غير ايراني ترکي اهميت خاص دارد . زبانها و لهجه های ايراني کنوني را ميتوان به چند گروه تقسيم کرد. نخست اين زبانها به دو دسته شرقي و غربي تقسيم ميشوند. اين تقسيم چنانکه درمورد زبانهاي ميانه ايران ذکر شد بر حسب مشترکات صوتي و لغوي ودستوري است.
زبانهاي ايراني شرقي که امروزه رايج است بدين قرار است:
آسي : که در قسمتي از نواحي کوهستاني قفقاز مرکزي رايج است و در آن دو لهجه مهم‚ يکي ايرون و ديگري ديگورون ميتوان تشخيص داد. آسها يا آنها که به نام آنها در تاريخ مکرر برميخوريم اصلا از مشرق درياي خزر به اين نواحي کوچ کرده اند و ازاينرو زبان آنها با زبان سغدي و خوارزمي ایرانی ارتباط نزديک دارد.
آسي در ميان زبانهاي ايراني کنوني مقامي خاص دارد. اين زبان يکي از زبانهاي بسيار معدودي است که زبان فارسي در آن تقريبا نفوذ نيافته لهجه کومزاري از لهجه های ايراني عمان نيز از دايره نفوذ زبان فارسي بيرون است و بسياري از خواص زبانهاي کهن ايران را تاکنون محفوظ داشته مانندصرف اسامي در حا لات هفت گانه و به کار بردن پيشوندهاي متعدد براي افعال و غيره و از بدوي ترين زبانهاي ايراني امروز به شمار ميرود.
ادبيات آسي شامل داستانها و افسانه هاي جالبي است که از قرن گذشته شروع به ضبط آنها گرديده است. از معروفترين اين داستانها سلسله داستانهاي قهرمانان نرت است.امروز براي آسي خط روسي به کار ميرود و دامنه اقتباس آسي از روسي روزبروز توسعه مييابد.
يغنوبي : اين زبان بازمانده يکي از لهجه های سغدي است که در دره يغنوب‚ ميان جبال زرفشان و حصار‚ بدان سخن ميگويند و تنها اثر زندهاي است که از زبان سغدي به جاي مانده و در آن مانند زبان سغدي هنوز ميتوان ماضي را از ماده مضارع بنا کرد و علامت جمع نيز در آن t-است. از اين جهت با زبان آسي که علامت جمع در آن tA است شبيه است.يغنوبي نيز مانند ساير لهجه های ايراني بسياري از لغات فارسي و عربي را اقتباس کرده است.
پشتو : اين زبان‚ زبان محلي افغانستان و قسمتي از ساکنان سرحدات شمال غربي هندوستان است. هر چند زبان فارسي و عربي در اين زبان نفوذ يافته‚ ولي اين زبان که امروز در افغانستان بيش از گذشته مورد توجه است ‚ بسياري از خصوصيات اصيل زبانهاي ايراني را حفظ کرده و خود لهجات مختلف دارد : وزيري‚ آفريدي‚ پيشاوري‚ قندهاري‚ قلزهاي‚ بنوچي و غيره.ونتسي را بايد حقا لهجه جدائي به شمار آورد که با پشتو رابطه نزديک دارد . در پشتو هنوز تشخيص جنس مذکر و مونث و صرف اسامي رايج است.
زبان پشتو صاحب آثار و ادبيات است‚ از جمله آثار شاعر معروف اين زبان خوشحال خان را ميتوان ذکر کرد. همچنين مقدار زيادي اشعار محلي و داستان و افسانه به اين زبان موجود است. در ايام اخير که اين زبان مورد نظر دولت افغانستان قرار گرفت آثار متعددي به اين زبان انتشار يافت. افغانستان از دیدگاه تاریخی و مرزهای سیاسی یکی از شهرهای ایران بوده است و زبانشان نیز بخشی از زبان ایرانی است .
لهجه های فلات پامير : در فلات پامير ميان افغانستان و هندوستان وچين و ترکستان ( که بخشی از 17 شهر قفقاز ایران بوده اند ) هنوز عدهاي از زبانها و لهجه های ايراني رايج است. عده کساني که به هر يک از اين زبانها سخن ميگويند معدود است و بعضي از اين لهجه ها در حال از ميان رفتن است و برخي نيز امروز از ميان رفته. اين زبانها به واسطه دور بودن از مراکز سياسي و تغييرات اجتماعي توانسته اندبسياري از خصوصيات لغات قديم ايراني را محفوظ بدارند. مطالعه اين زبانهااز لحاظ تحقيق زبانهاي قديم ايراني اهميت خاص دارد. بسياري لغات اصيل از زبان هند و اروپائي در اين زبانها به خصوص در وخي محفوظ مانده که درساير زبانهاي ايراني يا هند به جا نمانده است.مهمترين زبانها و لهجه های فلات پامير عبارتند از: وخاني يا وخي ‚ شغناني ياشغني ‚ ارشري ‚ يزغلامي ‚ روشاني ‚ برتنگي ‚ سنگليچي يا زبکي ‚ اشکاشمي ‚ مونجاني يا مونجي ‚ يدغهاي يا ايدغهاي ‚ اورموري يا برکي ‚ پراچي.
در اين زبانها با وجود شباهت و نزديکي آنها به يکديگر ميتوان دسته هاي مختلف تشخيص داد. شغناني و ارشري و يزغ لامي و روشاني و برتنگي گروه پيوستهاي تشکيل ميدهند. سنگليچي و اشکاشمي نيز بهم پيوسته اند. يدغه رابايد منشعب از مونجاني شمرد که خود لهجات مختلف دارد. وخاني در اين ميان از ديگر زبانها مستقل است و ظاهرا بازمانده يکي از زبانهاي مستقل قديم ايراني است.
اين زبانها مانند سغدي و سکائي و آسي همه متعلق به دسته شمالي زبان هاي ايراني شرقي اند. اورموري و پراچي که در قسمت غربي تر و جنوبي ترافغانستان رايج اند به دسته جنوبي زبانهاي شرقي تعلق دارند و با يکديگر پيوسته و نزديک اند. در اورموري ميتوان دو لهجه متفاوت که يکي در لوگر و ديگري در کني گروم متداول است تشخيص داد.
زبانهاي دسته غربي کثرت و تنوع بيشتري دارند. اهم آنها بدين قراراست:
بلوچي : اين زبان در قسمتي از بلوچستان و همچنين در بعضي نواحي ترکمنستان شوروي رايج است. در بلوچستان علاوه بر بلوچي زبان ديگري نيزبه نام براهوي متداول است که از جمله زبانهاي دراويدي يعني زبان بوميان هندوستان قبل از نفوذ اقوام آريائي است.
بلوچي اصولا از گروه شمالي زبانهاي غربي ايران است و بلوچها ظاهرا ازشمال به جنوب کوچ کرده اند‚ ولي بلوچي به علت مجاورت با زبانهاي شرقي ايراني بعضي از عوامل آنها را اقتباس کرده است . همچنين بلوچي گذشته از فارسي بعضي از لغات براهوي و سندي را اقتباس کرده.
زبان بلوچي لهجات مختلف دارد که مهمترين آنها بلوچي غربي و بلوچي شرقي است که هر يک نيز تقسيمات فرعي دارند‚ اما رويهمرفته به علت ارتباط قبائل بلوچ با يکديگر تفاوت ميان اين لهجات زياد نيست.بلوچي از بعضي زبانهاي ديگر غربي‚ مانند فارسي‚ محافظه کارتر است وبسياري از لغات ايراني کهن با اندک تغييري در آن به جا مانده است .
کردي : کردي نام عمومي يک دسته زبانها و لهجه هائي است که در نواحي کردنشين ترکيه و ايران و عراق و سوریه رايج است که همگی ریشه ای ایرانی دارند . بعضي از اين زبانها را بايد مستقل شمرد‚ چه تفاوت آنها با کردي کرمانجي بيش از آن است که بتوان آنها را باکردي پيوسته دانست: دو زبان مستقل از اين نوع يکي زازا يا دملي است که به نواحي کردنشين غربي متعلق است‚ و ديگري گوراني که در نواحي کردنشين جنوبي رايج است و خود لهجه های مختلف دارد. گوراني لهجه اي است که ادبيات مذهب اهل حق بدان نوشته شده و مانند زازا به شاخه شمالي دسته غربي تعلق دارد.
زبان کردي اخص را کرمانجي مينامند که خود لهجه های متعدد دارد مانندمکري‚ سليمانيهاي‚ سنندجي‚ کرمانشاهي‚ بايزيدي‚ عبدوئي‚ زندي.
زبان کردي با دسته شمالي لهجه های ايراني غربي مشابهات زیادی دارد و اززبانهاي مهم دسته غربي به شمار ميرود و صاحب اشعار و تصانيف و قصص و سنن ادبي است. زبان کردي مانند زبان فارسي و برخلاف زبان بلوچي و پشتو در طول زمان تغييرات مهم صوتي پذيرفته است. ریشه این زبان از پهلوی ایران باستان است و بسیاری واژه های آن دست نخورده مانده است .
لهجه های ساحل درياي مازندران : اين زبانها که شامل گيلکي و مازندراني طبري و طالشي و فروع اينهاست در سواحل جنوبي و جنوب غربي درياي مازندران رايج است. گرگاني که لهجه خاص فرقه حروفيه بوده امروز از ميان رفته است. مازندراني و گيلکي ادبيات محلي قابل ملاحظه اي دارند‚ از اين ميان مازندراني صاحب آثار معتبر بوده که بيشتر از ميان رفته است. - لهجه های مرکزي - لهجه های مرکزي ايران که از بعضي جهات حد فاصل ميان لهجه های شمالي و لهجه های جنوبي دسته غربي محسوب ميشوند ‚ متعددند و از حوالي قم تا حوالي يزد و کرمان و نزديکي شيراز متداول اند. ازاين جمله است نطنزي و فريزندي در فريزند – پنج فرسنگي نطنز و يارندي در يارند از توابع نطنز و ميمهاي در ميمه از توابع کاشان و جوشقاني وونيشوني در ونيشون يا وانيشان ميان گلپايگان و خونسار و قهرودي درجنوب کاشان و سوئي ميان اصفهان و کاشان و کشهاي در شمال اصفهان و زفرهاي در شرق اصفهان و سدهي و گزي و قمشهاي و خرزوقي همه ازتوابع اصفهان و اردستاني و وفسي و لهجه های وابسته به آن آشتياني ‚ کهکي ‚ آمرهاي - ميان ساوه و همدان و اراک و خونساري و محلاتي وسيوندي در راه اصفهان به شيراز - شمال شيراز و نائيني و انارکي نزديکنائين و لهجه زرتشتيان يزد و کرمان يا لهجه بهدينان که اندکي با يکديگر متفاوت اند .
در نواحي شمالي لهجه های مرکزي که ذکر آنها گذشت‚ به دسته ديگري از زبانها و لهجه های ايراني برميخوريم که عموما به دسته غربي زبانهاي ايراني متعلق اند. عمده اين لهجه ها عبارتند از تاکستاني و خويشان آن اشتهاردي ‚ رامندي ‚ چالي يا شالي و غير اينها - ميان قزوين و زنجان و طهران ‚ سمناني‚ سنگسري و شهمرزادي و سگردي و سرخهاي و خوري در خور نزديک بيابانک و خلخالي و هرزني در هرزن و گلينقيه ميان جلفا و صوفيان
آذربايجان و لهجه کرينگان در جنوب رود ارس و چهارده فرسخي شمال تبريز : ميان غالب اين لهجه ها ميتوان مناسباتي يافت که حاکي ازپيوستگي آنها است. تاکستاني از جهتي با سمناني و از جهتي با طالشي شبيه است. لهجه های هرزن و کرينگان بهواسطه خصوصياتي که دارند از لهجه های ممتاز ايران بهشمار ميروند صرف اسامي در چندين حالت ‚ ساختن مضارع ازماده ماضي ‚ باقي ماندن ماده ماضي و مضارع و وجه التزامي و امر قديم درآن‚ تبديل -t- به r در آن و غير اينها . با اين همه هرزني از جهتي نيز باطالشي و خلخالي و از جهتي با لهجه زازا در کردستان ترکيه مشابهت دارد.
اگر چنانکه بعضي گمان کردهاند ‚ زازا اصلا از لهجه های مردم کوهنشين ديلم بوده و بعدا به مغرب رفته است ميتوان هرزني و کرينگاني و خلخالي و طالشي و زازا و تاکستاني و سمناني را يک رشته زبانها و لهجه های پيوسته شمرد که از طرفي با لهجه های ديگر سواحل درياي خزر و از طرف ديگر با لهجه های مرکزي ايران ارتباط مييافته است .اگر چنانکه معمول است لهجه های غربي ايراني را به دو دسته شمالي و جنوبي تقسيم کنيم ‚ لهجه هائي که ذکر آنها گذشت همه به دسته شمالي متعلق اند هرچند بعضي از آنها مانند سيوندي و بلوچي فعلا در جنوب ايران متداول اند .زبان کنونی آذربایجان پس از یورش عثمانی ها به مرور زمان از آذری به ترکی آذربایجانی تغییر کرد . با اینکه این زبان نزدیکی هایی با زبان کشور ترکیه دارد ولی بسیاری واژه های آن هنوز ایرانی است . زبان آذری یکی از اصیل ترین زبانهای ایرانی بوده است که متاسفانه امروز تنها در ده ها و روستاهای دوردست آذربایجان رایج است . زبان کنونی زبانی غیر ایرانی است .
زبانها و لهجه های جنوبي : اهم اين زبانها فارسي است. اين زبان که زبان رسمي و ادبي ايران است دنباله فارسي ميانه پهلوي و فارسي باستان است که قدمتی بیش از 2400 سال دارد و از زبان اقوام پارس سرچشمه ميگيرد.آغاز زبان فارسي کنوني را بايد از نخستين آثاري که پس از اسلام به اين زبان به وجود آمده محسوب داشت. تحول مهم اجتماعي و سياسي و مذهبي که بانفوذ اسلام در ايران حاصل گرديد در زبان رسمي ايران موثر شد. زباني که پس از اسلام به خط عربي به جاي خط پهلوي ضبط گرديد و قديمترين نمونه هاي آن را در اشعار حنظله بادغيسي و محمدبن وصيف سيستاني وشهيد و رودکي مييابيم تا امروز تغيير اساسي نيافته است.
زبان فارسي در قواعد دستوري دنباله فارسي ميانه است و با آن تفاوت چنداني ندارد از جمله تفاوتهاي معدودي که دارد اين است که در فارسي کنوني ماضي افعال متعدي نيز مانند افعال لازم صرف ميشود : نوشتم ‚ نوشتي ‚ نوشت... مانند: آمدم ‚ آمدي ‚ آمد... در فارسي ميانه اولي ‚ به وسيله ضمائر ملکي و دومي با مضارع فعل ah بودن‚ صرف ميشود.
از حيث لغات‚ زبان فارسي مواد بسيار از ساير زبانهاي ايراني و غيرايراني مانند پارتي شهر‚ فرشته‚ فرزانه‚ شاهپور و غيره و سغدي يا زبانهاي نزديک به آن بساک‚ زندباف‚ فغفور‚ چرخشت‚ مل‚ ملخ و غيره و يوناني ديهيم‚ درهم‚ دينار‚ فنجان‚ لنگر‚ پسته‚ الماس‚ مرواريد‚ سيم‚ نرگس‚ کلم ‚ کليد‚ قپان‚ کالبد‚ لگن‚ ياقوت‚ زمرد و غيره و آرامي يا سرياني کشيش‚مسيحا‚ تابوت‚ چليپا‚ کنشت‚ شنبه‚ شيپور‚ بوريا‚ گنبد‚ شيدا‚ تود وغيره و هندي شکر‚ شمن‚ فلفل‚ شغال‚ کوتوال‚ چندن = صندل‚ نارگيل‚کرباس‚ شيدا‚ قرنفل‚ لاک و غيره و ترکي اردو‚ اطراق‚ يغما‚ ايلچي‚ قراول‚خاقان‚ خاتون و غيره و مغولي نوکر‚ سوغات‚ چريک‚ بهادر‚ کرياس‚کنگاش‚ قورچي‚ کتل‚ ياسا‚ تمغا‚ يرليغ و غيره و چيني کاغذ‚ چاي‚ تيم‚تيمچه قرض گرفته است و اخيرا عده اي از کلمات مردم مغرب زمين نيز واردفارسي گرديده است مانند اسکناس‚ پوتين‚ ارسي‚ ماشين و غيره .از طرفي بسياري کلمات و افعال اصيل ايراني در زبان فارسي به جا نمانده وفقط از بعضي‚ مشتقاتي در فارسي باقي است. اما از اين همه مهمتر لغات عربي است که قسمت عمده لغات فرهنگي و اداري و سياسي و علمي فارسي متداول را تشکيل ميدهد‚ هر چند بسياري از اين لغات در صورت و معني و تلفظ با اصل عربي تفاوت يافته و صورت ايراني به خودگرفته اند.
زبان فارسي از ميان زبانهاي جديد ايراني تنها زباني است که ادبيات وسيع و طراز اول به وجود آورده و نيز در همه لهجه های ايراني به استثناي آسي و کومزاري تاثير قوي کرده و در بسياري از نواحي به خصوص نواحي شرقي ايران جايگير لهجه ها و زبانهاي ديگر ايراني شده است.زبان تاجيکي که در ترکستان شوروي رايج است و همچنين فارسي افغانستان هر چند مختصر تفاوتهائي با فارسي رسمي ايران دارند اصولا هماناند وتفاوتهاي آنها اساسي نيست. همچنين زبان تاتي حوالي بادکوبه را نيز بايداصولا از لهجه های فارسي شمرد که با سپاهياني که در عهد ساسانيان براي نگاهداري دربند قفقاز فرستاده شده اند به آن سامان راه يافته است.
لهجه يهوديان سمرقند و بخارا نيز اصولا فارسي است که با عده زيادي ازلغات عبري آميخته است‚ ولي بعضي تفاوتها و به خصوص حفظ بعضي صورقديم به آن صورت لهجه فرعي ميدهد.
ساير لهجه های جنوبي عبارتند از لري و بختياري و لکي و فروع آنها که همه را ميتوان تحت عنوان کلي لري ذکر کرد‚ و دزفولي‚ و لهجه های فارس ازجمله لاری و بندري در ميناب و لهجه های سمغون و بورينگان و پاپون وامامزاده اسمعيل و ماسرم‚ و لهجه های بشکردي که در آنها دو لهجه عمدهشاه بابکي و انگهراني ميتوان تشخيص داد و لهجه کومزاري درشبه جزيره عمان که با فارسي و لري رابطه نزديک دارد.
لهجه های کنوني ايراني در مرحله واحدي از تحول نيستند. بعضي مانندفارسي و لري و کردي و تاکستاني در تحول پيشتر رفته و نسبت به صورت قديمتر خود بسيار ساده شده اند. مثلا در فارسي از تصريف اسامي و ازتشخيص جنس و تثنيه اثري نمانده و از دستگاه مفصل افعال قديم نيزصورتهاي معدودي باقي مانده و عده پيشوندها و پسوندهاي رايج قديم نيزتقليل کلي يافته و براي اداي معاني وسائل تازه از قبيل به کار بردن حروف اضافه و ساختن افعال مرکب معمول گرديده .
بعضي ديگر از لهجه ها مانند آسي و پشتو و بلوچي برعکس محافظه کار ترند ونزديکي آنها به صورت قديمتر زبانهاي ايراني بيشتر است.
تصريف اسامي در غالب لهجه های دسته غربي از ميان رفته‚ اما در بعضي ديگر اثري از آن بجاست. مثلا در کردي هنوز حالت فاعلي و غيرفاعلي دوصورت جداگانه دارد .
بسياري از لهجه های ايراني در برابر نفوذ روزافزون زبان فارسي در حال از ميان رفتن اند و حق اين است که هر چه زودتر در جمع و تدوين آنها کوشش شود.به امید روزی که در تمام شهرهای ایران و کشورهای منطقه که بخشی از ایران بوده اند و امروزه مرزهای استعماری آنها را از ما جدا کرده است شاهد مکانهایی برای تندریس و گسترش این زبانهای ایرانی باشیم تا این هویت و یکپارچگی ملی را هر چه بیشتر حفظ کنیم و این فرهنگی نیاکان را برای ابد نگه داریم .