شیخ نشینهای خلیج فارس
دکتر پیروز مجتهد زاده
مرکز پژوهش های خاورمیانه و نزدیک دانشکده خاورشناسی لندن
به کوشش : مسعود رضایی
آنچه تواریخ نشان می دهند حوزه خلیج فارس از قرون و اعصار کهن معمور و مرکز تمدنهای سر امد بوده و حتی بنابر پاره ای عقاید اولین تمدن و حتی اولین نشانه پیدایش انسان در حوالی آن خصوصا در بین النهرین بوجود آممده است .چنانکه "ارنولد ویلسون" در کتاب خود مینویسد:"رویهمرفته عمان و تمام خلیج فارس زمینه بکرو منماسبی است برای تحقیق و مطالعه درباره انسان نخست"1) این دریا بعلت داشتن ثروتهای بیکران و بسبب موقعیت فوق العاده خود از دیرباز مورد توجه بوده ،اهمیت زیادی دارد. چنانکه در روایات امده حتی نوح پیغمبر نیز در آن دست داشته است.بگواهی تاریخ دولت ایلام نخستین دولتی بود که در این خلیج استحکاماتی داشته در اطراف ان باقداماتی دست میزد.
بااین ترتیب ،بوجود دولت ایلام که مرکزش شهر شوش در نزدیکیهای خلیج بود نشان دهنده اولین تمدن پیشرفته و مقتدر در سواحل این دریا میباشد.این قوم که تاریخ شان را تا چهار هزار سال پیش از این تخمین زده اند در مرزهای غربی خود با حکومت های مختلف آشور،بابل و سومر و آکد همسایگی داشته و تقریبا همه این دولتها حداقل برای مدتی کوتاه در خلیج جنوب ایران دست داشتند.
علی الخصوص که مطالعات زمین شناسی ثابت کرده است دریای مذبور در ازمنه باستانی ابعادی بمراتب وسیعتر از حال داشته و تا حدود بصره و خرمشهر امروزی راشامل میشد و در نتیجه رودهای دجله و فرات و کارون، هریک جداگانه به خلیج می پیوستند و از شط العرب خبری نبود . طبیعی است که با این راههای آبی جداگانه وسهل العبور و نزدیکی خلیج به مراکز حکومت،دولتهای نامبرده در آن صاحب علائقی بودند، ولی مسلم است که غیر از دولت بابل هیچ یک از انان بحریه کامل و مهمی نداشتند و سندی که بتواند ثابت کند اقوام مذکور این دریا را چه نام نهاده بودند، در دست نیست.قدیمیترین اسناد و مدارک در این مورد مربوط به مورخین وجغرافیدانان یونانی است که منشآ تشان در میان همه ملل شرق سندیت و اعتبار داشته، اقوالشان مورد تائید است."استرابن" جغرافی دان معروف یونانی که در قرن پنجم پیش از میلاد میزیست وبپدر جغرافیا معروف است ،در کتاب جغرافیای خود که در سال 1805 در پاریس بچاپ رسید ، از این دریا بعنوان خلیج فارس یاد میکند و محل سکونت اعراب را میان خلیج عرب( دریای سرخ) و خلیج فارس ذکر کرده است.
"کلودیوس بطلمیوس" جغرافی دان و مورخ دیگر یونان باستان ضمن مطالبی، از این دریا بعنوان(persicus sinus ) خلیج فارس یاد میکند واین اصطلاح بعدها به سینوس پرسیکوس (sinus persicus ) تغییر یافت.رومیان که در آن زمان از قدرت و نیرویی برخوردار بودند و به بلاد مختلف جهان در اقصی نقاط رفت و آمد داشتند در آثار خود از دریای مزبور نام برده اند و آنرا آبگیر پارس(aquarum persics ) خواندند و این اصطلاحات تا آغاز اسلام با مختصر تغییراتی رایج و متداول بود و پیوسته دریای مذکور با پارس نسبت داشت و در تمام این مدت دریای سرخ بعنوانهایی از قبیل خلیج عربی ،خلیج عربها ، بحر قلزم و غیره خوانده میشد.دوران هخامنشی دوران آشنایی بیشتر با این معبر آبی مهم بود و آنطور که مورخین بزرگ از جمله "هرودوت" نوشته اند، چون داریوش بزرگ قصد یافتن مصب رود سند را نمود،سه سال بعد از حفر کانال بین دریای سرخ و رود نیل در مصر، یک هیآت دریایی را بسرپرستی "سیلاکس" یا "سکولاخ" نامی از مردم کاردیده یونان مامور کشف این مهم کرد.
هیآت مذکور از شهر (کاسپاتیر) در محل پاکتیا حرکت کرده،بدنبال تتبعات خود آنقدر پیش رفتند که توانستند مغرب و مشرق، خلیج فارس و دریای عمان و مصب سند و سرزمین هند و دریای سرخ را بیابند و از دریای سرخ از طریق کانالی که توسط شاهنشاه هخامنشی بین این دریا و رود نیل در محل سوئز کنده شده بود وارد مصر سفلی شده تا پایان سال 519 قبل از میلاد توانستند تحقیقات خود را کامل کنند.متعاقب پژوهشهای سیلاکس داریوش به حرکت در میاید ومردم هند و سایر بلاد اطراف را به اطاعت خود در میاورد.
داریوش بزرگ قبل از این اقدام، از طریق خشکی وارد مصر شده بود و در انجا اقدام به حفر کانالی در محل سوئز از رود نیل به دریای سرخ مینماید ودر اینجاست که از خود سندی جالب جای میگذارد. داریوش از کتیبه ای که از وی در محل کانال بدست آمده وبکتیبه(حجرالرشید) معروف است شرحی از اعمال خود ذکر کرده،ضمن اینکه سبب حفر کانال را مینویسد از دریای مورد نظر ما چنین یاد میکند (draya tya hacha parsa aity درایاتا هچاپارسا آئی تی) و نام دریای جنوب ایران را ککه بدریای سرخ ارتباط دارد( خلیج فارس) ثبت میکند، داریوش بزرگ هخامنشی مبدع نیرومندترین واحد دریایی زمان خود بود و کشفیات جدید باستانشناسی نشان داد که جزیره قشم بزرگترین پایگاه دریایی هخامنشیان میبود. داریوش در دریای پارس شبکه تجاری دریایی منظم و سریعی ایجاد نمود و بهره برداری سریع را از این معبر مهم تجاری و سوق الجیشی آغاز نهاد و قسمت عمده سرزمینهای اطراف آنرا به اطاعت خود درآورده حوزه خلیج فارس را در داخل حیطه فرمانروایی خود قرار داد و این وضع بیش و کم تا روی کار آمدن اسکندر مقدونی موجود بود.
اسکندر ضمن اینکه طی حملات سه گانه خود سراسر ایرانرا که از هندوستان تا بین النهرین وشمال شبه جزیره عربستان و شمال آفریقا وسعت داشت بتصرف در میآورد ،بفکر دستاندازی در خلیج فارس افتاده،سردار خود "نئارخوس" یا نآروک را روانه آن دیار نمود.گویا نئارخوس در این ماموریت دچار مشکلاتی شده، بهنگامی که قصد عبور از خلیج را نمود از طوفانهای مهیب و اوضاع آشفته آن در هراس شده و پاپس نهاد.معروف است که در این موقع اسکندر چند گاو نر را برای آلهه دریاها قربانی کرده9 بدرگاه او نیایش کرد و این عبارت را که(ای خدای قادر دریانوردی نئارخوس را در دریای پارس تا مصب دجله حمایت کن و او را سالم بازگردان)از وی در این باب دانند،اسکندر باین معبر دریایی اهمیت زیادی میداد و در سفرنامه خود بکرات از آن بعنوان (persikon kaitas) پرسیکون کائیتاس(خلیج فارس) یاد میکند.همچنین تاریخ نویسان از روی تاریخ آریان یادداشتهای نئارخوس را مجزا و خلاصه کرده اند .وی در یکی از این یادداشتها درباره این خلیج چنین میگوید: "هیچیک از سواحلی که پیموده ام مانند سواحل خلیج فارس پر کشت و زرع نیست ،عطر و ادویه از عربستان از راه دریای پارس می آورند و به بابل می برند." دیری نپایید که حکومت اسکندر و جانشینانش سلوکیان که قریب به 82 سال بر ایران حمک راندند،در نتیجه جنبشهای ناسیونالیستی مردم ایران زمین واژگون گردید و قوم ایرانی پارت صاحب قدرت شده، دولت مقتدر اشکانی را ایجاد نمودند.
ایناند نیز مانند اسلاف توانستند از معبر آبی پارس بهره برداری نمایند.حدود سال 117 مسیحی در زمان خسرو پادشاه اشکانی (اشک بیست و سوم) تراژان امپراطور روم به ایران حمله کرد و تیسفون را گرفت و برای نخستین بار پرچم روم را در آبهای خلیج فارس برافراشت،اما بزودی مغلوب خسرو گردیده ناچار به عقب نشینی از خلیج فارس و ایران گردید وبروم بازگشت.یکبار دیگر در زمان شاهپور دوم ساسانی بسال 363 میلادی عده ای در بحرین شورشهایی کردند،و دولت ساسانی باین غائله خاتمه داد،ولی موضوع به جنگ میان ایران و روم انجامید .این جنگ در آبهای خلیج بنفع بحریه ایران خاتمه پذیرفت و دست رومیان از این دریا کوتاه ماند.برقراری سرویس منظم کشتیرانی ساسانیان در خلیج فارس باعث رونق تجارت گردید و سبب شد که ایرانیان از این معبر مهم به اقصی نقاط عالم سفر کنند و در پاره ای بلاد رحل اقامت افکنند چنانکه امروز دسته بزرگی از مردم زنگبار( از ایالات کشور آفریقایی تانزانیا) به شیرازیها معروفند.در خلال این احوال سواحل جنوب خلیج فارس مسکن قومی سیاه از اقوام آفریقایی که حدود یکصدسال قبل لز هخامنشیان از آفریقا بدان سامان مهاجرت کرده بودند، میبود و شواهدی که نشان دهنده سکونت اعراب تا این تاریخ در خلیج فارس باشد در دست نیست.
آنچه مسلم هست اردشیر ساسانی بنواحی جنوب خلیج تاخت و بومیان سیاه ساکن در آن سرزمین را بسبب مزاحمتهایشان رانده تا حدود و ثغورآفریقا تعقیب نمود و هم او بود که اعراب متوطن در مرکز جزیره العرب را اجازه توطن در سواحل خلیج داد.قابل انکار نیست که در زمان ساسانیان سراسر نواحی جنوب خلیج فارس تا یمن تحت نفوذ این حکومت بود ،پناه بردن (سیف بن ذی یزن) و پسرش معدی کرب سرداران یمنی بدربار ایران از تجاوزات ابرحه سردار حبشی و ماموریت "مهرز" سردار دلیر ایرانی در یمن برای کمک به سیف و پسرش نشانه بارز این امر است وبطریق اولی قابل انکار نیست که در این زمان اعراب برای رسیدن به سواحل خلیج و رفع بومیان سیاهپوست از حمایت دولت ذی نفوذ ساسانی برخوردار بودند.
عربها بعدا توانستند دولتهای کوچکی مانند دولت حیره که تحت حمایت شاهنشاهی ایران بود و دولت غسان در شمال بادیه الشام و دور از ساحل که تحت حمایت امپراطوری روم سرمی کردفبوجود آورند و بحرین که در حکم پلی از شمال بجنوب خلیج می باشد ودر این زمان در رسیدن دسته هایی از اعراب ،بسواحل ایران در شمال خلیج نقش مهمی را ایفا نمود. ظهور اسلام و انقراض شاهنشاهی ساسانی سرآغز تسلط اعراب بر سراسر جنوب خلیج و صدر اسلام عصر توسعه نفوذ اعراب در این منطقه بحساب میآید و فصل نوینی در تاریخ منطقه خلیج فارس را تشکیل میدهد.بهنگام ظهور اسلام اغلب مردم سواحل خلیج فارس بکیش ایرانیان یعنی زردشتی بودند.
ادامه در دانلود...