استراتژی غرب در خلیج فارس

استراتژی غرب در منطقه خلیج فارس

استراتژی غرب در منطقه خلیج فارس

موزه خلیج فارس

ژئوپلتیک خلیج فارس

اسناد خلیج فارس

نقشه های خلیج فارس

برگزیده هفته

آمار سایت


بازدید روز

۱۳۹۷

بازدید دیروز

۰

بازدید ماه

۱۳۹۷

بازدید کل

۹۱۶۱۱۴۴

افراد آنلاین

۱۰۲۲

استراتژی غرب در منطقه خلیج فارس


نویسنده : عزت الله عزتی
بعد از پایان جنگ سرد و آغاز قرن بیست و یكم كه باید شروعش را از فروریزی دیوار برلن بدانیم (1989) هیچ مفهومی همانند واژه ژئواستراتژی دچار تغییر و تحول و دگرگونی در اهدافش نگردیده، اگر این مفهوم مطرح شده در نیمه دوم قرن بیستم را از هر جهت مورد بررسی و تجزیه قرار دهیم، خیلی از تحولات ژئوپولیتیكی و دگرگونی در روابط بین الملل را می توانیم به خوبی درك و به پیشگویی و پیش بینی آینده در سطحی استراتژیك نایل آییم، این واژه در كشور ما آنطوری كه باید در مراكز علمی و تصمیم گیری مورد توجه قرار نگرفته است و علت آن هم این است كه اصولاً در مراكز تصمیم گیری و علمی این موضوعات با دیدی تاكتیكی مورد بحث قرار می گیرد و به عبارت ساده تر، اهداف تاكتیكی را در قالب مفهوم اهداف استراتژیكی مطرح می كنند، در درك واقعیت های استراتژیكی اگر ما نتوانیم به تحولات ژئواستراتژیكی بیندیشیم باید آگاه باشیم كه تصمیمات، از فكر به عمل واقعی و كاربردی درنخواهد آمد، هدف نگارنده در این مقاله ورود به حوزه ژئواستراتژیك نیست زیرا زمان چنین اجازه ای را نمی دهد، ولی آنچه مسلم است درهم فرو رفتگی دو قلمرو ژئواستراتژیك دوران جنگ سرد سه تغییر عمده را به وجود آورده كه عبارتند از(1(

1.تغییر در حوزه بازیگران

2.تغییر در قواعد بازی

3.تغییر در محیط ژئوپولیتیكی بازی

در رابطه با حوزه بازیگران كه در واقع همان دو قلمرو ژئواستراتژیك بری و بحری به رهبری دو قدرت جهانی (شوروی و ایالات متحده) بود، امروزه این دو قلمرو عملاً تداخل پیدا كرده و جهان شمول شده است، بالنتیجه قواعد بازی هم دچار تغییر و تحول گردیده است و از ادبیات جدیدی بهره می گیرند، در رابطه با قواعد بازی بیشتر بر جنبه های دوستانه و چندجانبه قرار داشت، پس از واقعه 11 سپتامبر قواعد بازی اولاً جنبه نظامی بیشتری به خود گرفته و یكجانبه گرایی جایگزین چندجانبه گرایی شده است.


ولی مهم تر از این تغییر در محیط ژئوپولیتیكی است، آنهم در مناطق بسیار حساس همچون خاورمیانه گسترده (Broader Mddle East). نكته حائز اهمیت این است كه به دلایل خاصی كه بیشتر جنبه سیاسی داشته است امروزه دیگر بحث خاورمیانه بزرگ (Greater Mddle East) كمتر در مراكز مطالعات استراتژیك مورد بحث است بلكه واژه خاورمیانه گسترده مورد استفاده قرار می گیرد كه بحث درباره چگونگی این تغییر واژه را نیز به بعد موكول می كنیم، لذا برای پی بردن به پیامدهای این دگرگونی های استراتژیك، ما باید اهداف ژئواستراتژیك ایالات متحده آمریكا را در رابطه با تقدم بندی ژئوپولیتیكی جهان بدانیم. سپس با نگرش به آن طبقه بندیها ژئواستراتژی خلیج فارس را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و در نهایت به استراتژی ژئوپولیتیك ایران در قبال این اهداف بپردازیم.

در نگاه اول به ژئواستراتژی ایالات متحده آمریكا، ابرقاره اورآسیا جلب توجه می كند و در بالاترین سطح ژئواستراتژیك خود را مطرح می سازد و در واقع نقش صفحه شطرنج را برای بازیگران صحنه بین المللی در دوران صلح سرد بازی می كند(2)، جالب است كه كتاب طرح بازی(3) برژینسكی در دهه 80 سناریوهایی را مطرح كرده بود كه در كتاب دیگرش تحت عنوان ژئواستراتژی برای اورآسیا تاكتیك های این بازی و نحوه عمل با دیگران را به خوبی تشریح نموده بود(4) كه بعد از واقعه 11 سپتامبر با مطرح شدن استراتژیهای تجدیدنظر شده ایالات متحده آمریكا معلوم شد كه چارچوب اهداف این استراتژیها عمدتاً بر محور ژئواستراتژی جدید آمریكا تدوین شده است، در نگرش به قلمروهای ژئواستراتژیك جهان پس از جنگ سرد خاورمیانه گسترده در واقع اولویت اول را برای ایالات متحده آمریكا دارد و در این قلمرو ژئواستراتژیك كه مرزهایش در شرق و شمال كشور ایران گسترش یافته، در واقع افغانستان و پاكستان (تا بندر كراچی) را در شرق و در شمال تا مرزهای شمالی قزاقستان را در برگرفته و در غرب تا مرزهای غربی مصر، سودان، اتیوپی و سومالی تا باب المندب را پوشش می دهد و كشور ایران به عنوان محور و مركز این قلمرو ژئواستراتژیك قرار دارد، اینجاست كه جایگاه ژئواستراتژیك خلیج فارس خود را در معادلات استراتژیك جهان بویژه در رابطه با پنج قدرت آینده جهان مطرح می سازد، اگر ما در تجزیه و تحلیل مسائل سیاسی، امنیتی دید ماكرو نداشته باشیم یعنی مسائل را از دریچه مفهوم ژئواستراتژی و یا ژئواكونومی نگاه نكنیم، امكان رسیدن به یك راه حل منطقی بسیار غیرممكن است، به همین علت است كه در این نوشتار سعی می شود در مقیاس جهانی به حل معضلات منطقه ای و محلی پرداخته شود.
در دوران جنگ سرد قلمروهای ژئواستراتژیك بر اساس اهداف نظامی تعیین می شد در نتیجه مناطق ژئوپولیتیكی نیز می بایستی توجیه كننده اهداف نظامی باشند و به همین علت به محض احساس كوچكترین تغییر و تحول در ساختار نظام ژئوپولیتیكی برخی از مناطق كه ممكن بود به نحوی اهداف نظامی را دچار مشكل سازد توسل به زور را در آن مناطق انكارناپذیر می ساخت، ولی امروزه قلمروهای ژئواستراتژیك باید توجیهی اقتصادی، نظامی داشته باشد، این چرخش قابل ملاحظه است كه ما امروز شاهد تغییر در استراتژیهای گوناگون قدرتها بویژه ایالات متحده آمریكا هستیم و روی همین اصل برای اولین بار در اواخر دهه 90 میلادی واژه ژئواكونومی مطرح شد كه برخی به اشتباه آن را جایگزین ژئوپولیتیك می دانند و گروهی هم به اشتباه فكر می كنند كه دوران ژئوپولیتیك به سر آمده است و دوران ژئواكونومیك مطرح است، در حالی كه این یك اشتباه در تعبیر مفاهیم است زیرا واژه ژئواكونومی در واقع تغییر نام و هدف واژه ژئواستراتژی است(5)، و در این رابطه برژینسكی توضیحات كاملی را در مقاله خود تحت عنوان ژئواستراتژی از راه ژئواكونومی داده است(6). جالب است كه در تعیین مناطق ژئواكونومی كه انطباق كاملی هم با قلمروهای ژئواستراتژیك قرن 21 دارد باز خاورمیانه گسترده همان نقش منطقه ژئواستراتژیك حساس جهان را به خود اختصاص داده و ایران نیز در مركز آن منطقه است(7)، در اینجا نكته ظریفی وجود دارد و آن این است كه چرا در تعیین قلمروهای جغرافیایی این مناطق یك مشابهاتی هم به چشم می خورد كه در دیگر قلمروهای ژئواستراتژیك پیش بینی شده در قرن 21 نیز چنین است. از جمله قلمرو ژئواستراتژیك چین و روسیه كه در حكم یك واحد عملیاتی بشمار می روند و یكی از دلایل استراتژیك نزدیكی این دو كشور در این روزها همین مسئله است.

جایگاه خلیج فارس در كشمكش های ژئواستراتژیك

مسئله تأمین امنیت آن هم در ابعاد گوناگون آن در مقیاس استراتژیك در ارتباط با نظام سیاسی بین الملل و مناطق ژئوپولیتیكی است و این نیاز همیشه بزرگترین و اساسی ترین هدف قدرتهای جهانی بوده است، بویژه اینكه در قرن بیست و یكم با توجه به تحولاتی كه این مفهوم پیدا كرده است دیگر جنبه های ملی و منطقه ای مطرح نیست بلكه مقیاس جهانی است، به این معنی كه در استراتژی ژئوپولیتیك آنها یا به عبارت ساده تر شرح وظایف كشور مناطقی برای آنها ارزش حیاتی دارد كه با نفوذ و نظارت در آنها بتوانند اهداف استراتژیك خود را جامة عمل بپوشانند، روی همین اصل است كه در حال حاضر بر اساس آخرین استراتژی امنیت ملی آمریكا كه با صراحت بیان گردیده است، امنیت ملی ایالات متحده آمریكا در گرو تأمین امنیت حوزه خلیج فارس است، حال این سئوال پیش می آید كه هدف نهائی همین هدف استراتژیك چیست؟ باید جواب داد كه، تأمین امنیت انرژی، نگاهی گذرا به اعداد و ارقام خیلی ساده ما را با این حقایق آشنا می سازد و آن واقعیت این است كه هیچ رابطه ای بین عرضه و تقاضای انرژی در آمریكا نیست. ایالات متحده با داشتن فقط دو درصد ذخایر نفتی جهان بیست و پنج درصد از كل محصول نفت جهان را مصرف می كند، تقاضای جهانی نفت در 20 سال آینده از میزان كنونی 77 میلیون بشكه در روز به 120 میلیون بشكه افزایش می یابد (بالاترین میزان افزایش در چین و آمریكا است)(8)، همین ترس از آینده است كه استراتژیست ها و مراكز مطالعاتی را واداشت كه در تدوین استراتژی انرژی برای سال 2025 درنگ نكنند و همین مسائل باعث شد كه اهداف استراتژیك انرژی آمریكا چارچوبی شد برای تدوین قلمروهای ژئواستراتژیك جدید با اهداف ژئواكونومی و خلیج فارس در رأس این قلمروها قرار گرفت، با قدرت می توان گفت كه این همه تحولاتی كه ما از اواخر دهه 90 تاكنون در حوزه خلیج فارس می بینیم عموماً سناریوهایی از استراتژی انرژی است كه با تاكتیك های متنوعی در حال اجرا است. هدف نهائی ژئواستراتژیك آمریكا اجرای یك حركت گازانبری است از طریق پاسفیك و آتلانتیك برای تسلط بر اورآسیا .

این حركت گازانبری خودبخود اهداف ثانویه ای را جامة عمل می پوشاند كه در رأس آنها كنترل چین و روسیه و حتی ژاپن در آینده برای جلوگیری از یك وحدت ژئواستراتژیك اورآسیایی آنهم در بخش آسیایی آن است، اینجاست كه نقش پدیده های جغرافیایی در تقدم بندیهای ژئواستراتژیك پدیدار می شود و آن جایگاه شبه جزایر اطراف اورآسیا است كه آسیب پذیرترین و شكننده ترین آن همین منطقه خاورمیانه است با محوریت خلیج فارس، برای روشن شدن موضوع باید نگاهی گذرا به استراتژی سیاست خارجی آمریكا بیندازیم، اساس این سیاست خارجی پس از جنگ سرد متكی است بر:

1. استراتژی نرم افزاری كه در این استراتژی به دنبال برقراری رابطه مستقیم با مردم كشورهای منطقه مورد بحث است و در رأس آن فعلاً دو كشور ایران و سوریه است.
2. استراتژی پیشگیرانه (Preventve Strategy) در این استراتژی آمریكا خود را ملزم می داند با هر آنچه كه فكر می كند امنیت آمریكا را به خطر می اندازد بدون هیچ قید و شرطی مقابله نماید، در استراتژی جدید امنیتی آمریكا تفكر پیشگیرانه اینطور بیان شده است كه بهترین دفاع تهاجم خوب است .
3. استراتژی انرژی، در واقع محور سیاست خارجی آمریكا را اهداف همین استراتژی برای یك دوره میان مدت تشكیل می دهد و هدفش نفوذ و تسلط كامل بر كانون استراتژیك انرژی جهانی است كه خلیج فارس در كانون این قلمرو ژئواكونومیك قرار دارد، در این رابطه باید گفت كه مهمترین تاكتیك آمریكا تضعیف اوپك و برجسته كردن نقش عراق است. همچنین به نظر می رسد كه عربستان و تركیه در آینده مورد بی مهری آمریكا قرار خواهند گرفت و این توجه بیشتر متوجه ایران خواهد شد.(9(


حال باید دید كه در مقابل این كنش آمریكا برای تسلط بر اورآسیا و حساس ترین منطقه ژئواستراتژیك آن یعنی حوزه خلیج فارس چه واكنش هایی متصور است، این واكنش ها را ما امروزه در قبال مسئله هسته ای ایران كاملاً حس می كنیم، به این معنی كه یارگیری های استراتژیكی بین دو مثلث استراتژیك در حال شكل گیری در جریان است كه حلقه اتصال و مشترك هر دو مثلث را ایران تشكیل می دهد. این دو مثلث استراتژیك را كشورهای روسیه، چین و ایران در یك تركیب و آمریكا، اروپای متحد و ایران تركیب دیگر آن هستند، هر یك از این دو مجموعه كه بتواند ایران را به عنوان تكیه گاه ژئواستراتژیك خود انتخاب نماید، ابتكار عمل را در صحنه جهانی بویژه در اورآسیا در دست خواهد گرفت، جالب است كه هیچگاه ایران از چنین موقعیت ژئواستراتژیك برجسته و سرنوشت سازی برخوردار نبوده است، ما هم اكنون در عصری زندگی می كنیم كه كوچكترین واحد سیاسی جهان بشرط آنكه درك واقعی موقعیت جغرافیایی خود را بداند و اینكه چه جایگاهی را در استراتژیهای جهانی دارد می تواند به صورت یك بازیگر كارآمد درآید و در بالاترین سطح خود به امنیت واقعی دست یابد و توسعه پیدا نماید؛ زیرا امروزه میزان سنجش امنیت واحدهای سیاسی جهان از هر جهت با میزان توسعه اقتصادی و همه جانبه آنها مورد ارزیابی قرار می گیرد، بی جهت نیست كه یك ارتباط مستقیمی بین درك موقعیت جغرافیائی و مشاركت در كنسرت جهانی وجود دارد، اگر این دو با یكدیگر هم آهنگی نداشته باشد آن كشور هر لحظه باید منتظر مواجه شدن با بحران باشد. همه معیارهای ژئواستراتژیك قرن بیستم تغییر پیدا كرده است و كشورها باید این حقیقت را بپذیرند، دیگر هیچ كشوری در دنیا نمی تواند به تنهایی هژمونی خود را به اجرا درآورد، بلكه همانطوری كه بیان شد باید در محدوده كنسرت جهانی به وظایف ملی خود عمل نماید، مؤسسه مطالعات استراتژیك Rowd در این رابطه سیستم جدید امنیتی جدیدی را برای خلیج فارس طراحی نموده است كه بر سه اصل زیر تكیه دارد.(10 (

1. برقراری یك تعادل در تقسیم قدرت.

2.پیروی همه جانبه از اهداف مشترك استراتژیك.

3. برقراری اصلاحات و بازسازی.

حوزه خلیج فارس به دلایل شرایط توپوگرافی ویژگی های ژئواستراتژیكی خاصی را به برخی از كشورهای حوزه داده است كه در رأس این كشورها ایران است كه در اینجا نمی خواهیم وارد این بحث های تخصصی شویم و دیگری كشور بحرین است، بی دلیل نیست كه این دو كشور حوزه خلیج فارس همیشه در كانون اهداف ژئواستراتژیك بعد از جنگ جهانی دوم بوده اند و باز به همین دلیل است كه چندی است نماینده بحرین در شورای وزرای ناتو به عنوان ناظر شركت می كند، تشریح این دو پدیده خارج از زمان این بحث است و امید است در آینده به نحوی تخصصی بدان پرداخته شود، بنابر این انتخاب كشوری با ویژگیهای ژئواستراتژیك منحصر به فرد خود می تواند به عنوان تكیه گاه یك قدرت موجب خشنودی دیگر قدرت های فرامنطقه ای باشد و حتی كشورهای منطقه نیز از این انتخاب سود خواهند برد، نكته حائز اهمیت این است كه به هر نحوی كه بخواهند ویژگیهای استراتژیك مناسب را برای یك كشور جایگزین قدرت در منطقه حوزه خلیج فارس در نظر بگیرند نتیجة كار كشور ایران خواهد بود و این موضوع تجربه ای است از اهداف استراتژیك قدرت های بحری و مرحله آزمایشی خود را هم از سال 1959 تا 1979 با موفقیت به انجام رسانیده است.
وجود چنین قدرت منطقه ای تأمین كننده خروج تدریجی نیروهای خارجی و عدم حضور بیشتر آنها در درازمدت می شود، در این راستا باید ژئوپولتیك عراق مورد توجه قرار گیرد و فضای ژئوپولتیكی بسته آن كشور را در رابطه با راه آبی خلیج فارس، همسایه ها و بویژه ایران می توانند مرتفع سازند. اگر در حوزه خلیج فارس مشكلات منطقه ای را كشورهای حوزه خود در جهت رفع آن برنیایند، مسلماً قدرت های فرامنطقه ای این مهم را انجام خواهند داد.


به منظور برقراری سیستمی پایدار در حوزه خلیج فارس می بایستی بیشتر مسئله اصلاحات مدنظر قرار بگیرد و آن هم نه به صورتی عجولانه و در مقیاس های كلان، بلكه با آهنگی موزون در جهت گامهای استوار به سمت اصلاحات در وجوه مختلفه پیشرفت، ولی اگر این اصلاحات بدون ملاحظات فرهنگی صورت گیرد به نتایج مطلوبی نخواهد رسید، كشورهای حوزه خلیج فارس نباید اهداف استراتژیك خود را فدای اهداف تاكتیكی فریبنده قدرتهای بزرگ نمایند، همه ما این روزها شاهد این هستیم كه قدرت های صنعتی جهان در رابطه با اهداف استراتژیك خود با محوریت ایران و غنی سازی اورانیوم یك حرف را می زنند و این هم مسلم است كه اگر كشورها در تصمیمات خود هم آهنگ با این كنسرت جهانی عمل نكنند امكان بسیاری وجود دارد كه منافع ملی آنها تأمین نشود در نتیجه فضایی ایجاد می شود كه قدرت های بزرگ با بهره گیری از آن فضا در جهت رسیدن به اهداف میان مدت خود از آن بهره جویند، البته این هم قابل پیش بینی است كه هرگاه مثلاً كشور ایران قدمی در جهت برجسته كردن نقش استراتژیك خود در حوزه خلیج فارس به كمك مكمل های استراتژیك خود بردارد، به فوریت باید شاهد عكس العمل های منفی از طرف دیگر كشورهای همسایه از جمله عربستان سعودی و تركیه باشیم، ولی آنچه مهم است این است كه این حركات از یك عمق استراتژیك برخوردار نخواهد بود.


منابع و مآخذ:
1- Etel Solngen …Quandares Of The Peace Process Journal Of Democracy, July 1995, P.151.
2 - عزتی، عزت الله، محبوبه بیات، جنگ سرد، صلح سرد، انتشارات قومس 1384.
3- Bregegnsk, Game Plan 1986. N.Y.
4 - Z. Bregegnsk, Geostrategy For Eurasa, 1992.
5 - عزتی، عزت الله ژئوپولتیك در قرن 21 انتشارات سمت 1382، تهران
6- Z. Bregegnsk, Geostrategy va geoeconomy 1996. N.Y.
7 - ماهنامه اطلاعات سیاسی اقتصادی، 1379، مقاله ایران مركز مركز ژئوپولتیك جهان است. ژنرال فن هاوزن ترجمه شهروز رستگار نامدار.
8- Anthony Cordsman. The Geopoltes Of Energy n 21th Century Aprl 1999
9 - The Natonal Seurty, Strategy Of The U.S.A, Sep. 2003
10 - Andrew Rathmell And ... A New Persan Gulf Securty System, Rand Study 2003.