آینده راهبردی خلیج ‌فارس

آینده و اهمیت راهبردی خلیج‌فارس

آینده و اهمیت راهبردی خلیج‌فارس

موزه خلیج فارس

ژئوپلتیک خلیج فارس

اسناد خلیج فارس

نقشه های خلیج فارس

برگزیده هفته

آمار سایت


بازدید روز

۱۳۷۴

بازدید دیروز

۰

بازدید ماه

۱۳۷۴

بازدید کل

۹۱۶۱۱۲۱

افراد آنلاین

۱۰۱۳

آینده و اهمیت راهبردی خلیج‌فارس

علی احمد الغفلی و عبدالرضا همدانی
حوادث یازدهم سپتامبر تأثیر مستقیم بر آینده سیاسی راهبردی خلیج‌فارس بر جای گذاشته است و دور از انتظار نسیت که دگرگونی‌هایی در سطح دولت‌های منطقه و همچنین سیاست‌های منطقه‌ای و ذخایر نفتی پدید آید. در ارتباط با مسئله نفت، ضروری است که کشورهای منطقه به دنبال تنوع بخشیدن به منابع درآمد ملی خود باشند؛ زیرا کشورهای صنعتی به دنبال انرژی‌های پاک و غیر‌آلاینده هستند و واقعیت این است که آن‌ها به یک پیروزی فناورانه که اقتصادشان را از وابستگی به نفت به خصوص نفت خلیج‌فارس آزاد سازد، بسیار نزدیک هستند. بنابراین، ممکن است منطقه خلیج‌فارس در درازمدت اهمیت راهبردی خود را از دست بدهد و شاید از هم اکنون شمارش معکوس پایان دوران طلایی نفت آغاز شده باشد. در چنین شرایطی مسئله آینده نفت خلیج‌فارس و ارتباط آن با قدرت‌های بزرگ صنعتی در پرتو تلاش این قدرت‌ها برای دستیابی به انرژی‌های جایگزین نفت و همچنین نقش اقتصادی- امنیتی که ممکن است منطقه خلیج‌فارس در آینده در سیاست‌های بین‌المللی بر عهده داشته باشد، دو موضوعي هستند که نمی‌توان آنها را بدون توجه به حوادث یازدهم سپتامبر و تأثیری که این واقعه بر روابط بین‌المللی بر جای گذاشته است، مورد بررسی قرار داد؛ زیرا واقعه یازدهم سپتامبر در بطن خود ریشه تغییرات عمیقی را در سطح مناسبات و روابط بین‌المللی به همراه داشت.


آینده نفت خلیج‌فارس و انرژی جایگزین
اگر نفت مهم‌ترین کالایی نباشد که در عرصه تجارت بین‌الملل از مرز بسیاری از کشورها عبور می‌کند، دست کم یکی از مهم‌ترین آن‌هاست. درحال حاضر تولید جهانی نفت در حدود 75 میلیون بشکه در روز است و به طور معمول هر سال تقاضای جهانی برای نفت، 5 میلیون بشکه در روز افزایش می‌یابد و پیش‌بینی می‌شود که در سال 2010 در حدود 30 میلیون بشکه در روز به تقاضای کنونی بازار افزوده شود و میانگین تولید نفت در سال 2020 به 115 میلیون بشکه در روز افزایش یابد. آمارها نشان می‌دهد که هم اکنون تولید نفت در خاورمیانه 5/28 درصد از کل تولید نفت در جهان است و کشورهای خلیج‌فارس 62 درصد از ذخایر نفت جهان را به خود اختصاص داده‌اند.
نفت اهمیتی حیاتی هم به عنوان منبع درآمد ملی برای کشورهای صادر کننده و هم به عنوان منبع مهم انرژی برای کشورهای مصرف کننده دارد. ایالات متحده‌آمریکا که بزرگترین مصرف کننده نفت در جهان می‌باشد و روزانه 25 درصد از نفت تولید شده در جهان را مصرف می‌نماید، به تنهایی 5/2 میلیون بشکه نفت از خلیج‌فارس وارد می‌کند. بر همین اساس است که ابر‌قدرت فعلی جهان با توجه به منافع حیاتی خود، مسئله امنیت منطقه خلیج‌فارس را بسیار مهم می‌داند و در نتیجه تداوم توجه این ابر‌قدرت به امور منطقه خلیج‌فارس و کشورهای آن با دو موضوع زیر مرتبط می‌باشد؛


1. توان دولت‌های منطقه درحفظ سهم خود در بازار صادرات نفت جهان و ادامه تولید این کالا به‌ویژه با توجه به اینکه مناطق دیگری در جهان درصدد صادرات نفت و یا افزایش توان صادراتی خود هستند. ضمن اینکه این حقیقت را نیز باید مدنظر قرار داد که نفت کالایی است که قابل تجدید نیست و به اتمام خواهد رسید.


2. موفقیت کشورهای صنعتی در فراهم آوردن منابع جایگزین انرژی نفت به ویژه در پرتو پیشرفت‌های علمی و فناورانه که به دست آورده‌اند و به‌دنبال حفاظت از معیارهای پاکی و سلامتی محیط‌زیست نیز می‌باشند.


حفظ سهم در بازار نفت و استمرار توان تولیدی کشورهای خلیج‌فارس
کاهش تولید نفت در خلیج‌فارس و یا کاهش سهم این کشورها در صادرات نفت ممکن است که منجر به بی‌توجهی قدرت‌های بزرگ به امنیت این منطقه گردد. اصل «اتکای متقابل» که در حال حاضر بر روابط بین‌الملل حاکم است، مانع از آن می‌شود که بهای نفت کاهش یابد؛ زیرا در این صورت از توان خرید کالاهای ساخته شده درکشورهای وارد‌کننده نفت نیز کاسته خواهد شد. اما از سوی دیگر، با توجه به اندک‌بودن تعداد جمعیت کشورهای عضو شورای همکاری خلیج‌فارس که در حدود 25 میلیون نفر می‌باشد، این هشدار را می‌دهد که ممکن است کشورهای واردکننده نفت به کاهش درآمدهای نفتی این کشورها توجه چندانی نکنند؛ زیرا سهم این کشورها در مجموع مصرف جهانی ناچیز است.


بنا‌براین، اگر توان تولید نفت در این کشورها روبه کاهش نهاد و یا اینکه از بهای هر بشکه نفت کاسته شد، این احتمال وجود دارد که همین دو مسئله تبدیل به محرکی برای حل‌و‌‌فصل مشکلات امنیتی توسط دولت‌های منطقه شود و با از دست دادن« امتیاز مقایسه‌ای» تولید و صادرات نفت این دولت‌ها به سمت ایجاد منابع جایگزین برای اقتصاد ملی خود حرکت کنند. دو عامل اصلی می‌توانند امتیاز مقایسه‌ای تولید‌‌ و ‌‌صادرات نفت را که در حال حاضر در اختیار کشورهای خلیج‌فارس است، در آینده مورد تهدید قرار دهند. اول، حتمی بودن پایان یافتن نفت بعد از چند دهه و دوم، احتمال افزایش توان رقابتی دیگر مناطق تولید‌کننده نفت با منطقه خلیج‌فارس در بازار جهانی نفت.


در ارتباط با پایان یافتن منابع نفتی، مرکز پژوهش‌ها و مطالعات کویت طی یک تحقیق علمی پیش‌بینی کرد که ذخایر نفتی کشورهای ایالات‌متحده آمریکا، کانادا و انگلستان تا سال 2005 و کشورهای چین، قطر، نروژ، عمان، اندونزی و کشورهای آسیای مرکزی تا سال 2025 به اتمام خواهد رسید و در نتیجه پس از سپری شدن یک چهارم از قرن بیست‌ویکم تنها کشورهای عربستان‌سعودی، ایران، کویت، عراق و امارات‌‌متحده‌عربی به عنوان صادر‌کنندگان نفت باقی خواهد ماند. اگر منابع جایگزین انرژی نفت در سطح جهان گسترش نیابد، فشارهای بین‌المللی برای افزایش نفت تولید نفت بر روی این پنج کشور به حد بالایی خواهد رسید و همین امر باعث می‌شود تا نفت این منطقه نیز به سرعت و پس از چند دهه پایان یابد. بر‌اساس این تحقیق، نفت کویت پس از 62 سال به پایان خواهد رسید. پایان نفت در این منطقه به معنای آن خواهد بود که منابع درآمد ملی از بین خواهد رفت و با توجه به رشد جمعیت در این منطقه، دولت‌ها با مشکل فراهم نمودن منابع مصرف انرژی داخلی نیز روبه‌رو خواهد شد.جدول شماره‌یک، برآورد تولید روزانه و ذخایر نفتی بعضی از مناطق و کشورهای جهان را نشان می‌دهد.


دستیابی قدرت‌های صنعتی به منابع انرژی جایگزین نفت
موفقیت قدرت‌های صنعتی در دستیابی به منابع انرژی جایگزین نفت بیشتر به دلیل درس گرفتن ار سه ضربه‌ای بوده است که بازارهای بین‌المللی نفت را دچار شوک کرد. این سه ضربه به تربیب عبارت بودند از: جنگ اعراب و رژیم صهیونیستی در سال 1973، پیروزی انقلاب‌اسلامی در ایران در پایان دهه 70 میلادی و اشغال کویت توسط عراق در آغاز دهه 90 قدرت‌های صنعتی دریا‌فتند که پیشرفت صنعتی، رفاه اقتصادی و سطح بالای زندگی در جوامعشان به شکل قابل ملاحظه‌ای به ثبات خاورمیانه و منطقه نفت خیز خلیج‌فارس وابسته است. این قدرت‌ها می‌دانند که در این منطقه تنش‌های سیاسی فراوانی وجود دارد و سطح معیشتی کشورهای صنعتی در غرب و ژاپن به وضعیت امنیتی این منطقه مرتبط است و ممکن است با بروز یک تهدید در این منطقه صادرات نفت متوقف گردد و بهای نفت افزایش قابل ملاحظه‌ای یابد. به همین دلیل است که ابر قدرتی نظیر ایا‌لات‌متحده به مسئله امنیت خلیج‌فارس توجه جدی کرده است و در این منطقه حضور نظامی دارد و دیگر کشورهای بزرگ صنعتی نیز برای حفظ ثبات اقتصادی خود تلاش کرده‌اند تا به منابع جایگزین انرژی نفت دسترسی پیداکنند.
به رغم آنکه هنوز در طبیعت معادن زغال‌سنگ بسیاری یافت می‌شود و کشورهایی همچون چین و اروپای شرقی از زغال‌سنگ به عنوان منبع اصلی تأمین انرژی استفاده می‌کنند، ولی به دلیل آنکه زغال‌سنگ باعث می‌شود تا گاز دی‌اکسیدکربن که یکی از عوامل اصلی افزایش دمای حرارت کره زمین می‌باشد، متصاعد گردد و همچنین به دلیل آنکه عملیات کندن تونل و استخراج زغال‌سنگ از معادن منجر به تخریب محیط زیست می‌گردد، کشورهای صنعتی درصدد برآمدند تا انرژی‌های دیگری را جایگزین نمایند.

در میان انرژی‌های جایگزین، سه انرژی خورشید، باد و هسته‌ای بسیار مطرح و مدنظر کشورهای غربی می‌باشند. هزینه بالای ساخت سلول‌های خورشیدی برای جذب اشعه نور و تبدیل آن به انرژی مهم‌ترین مانع برای گسترش استفاده از این انرژی به شمار می‌آید. هم‌اکنون، ژاپن با اجرای پروژه تحقیقاتی یک میلیارد دلاری درصدد دستیابی به فناوری تولید ارزان انرژی خورشیدی است. در آمریکا نیز بیش از 350 مگاوات از نیروی الکتریسیته توسط ایستگاه‌های انرژی خورشیدی تأمین می‌شود. شاید اقدام شرکت‌های بزرگ نفتی بریتیشن پترولیوم و رویال داچ شل در تأسیس بخش‌های ویژه توسعه استفاده از انرژی خورشیدی بهترین دلیل برای آینده روشن برای انرژی پاک و غیرآلاینده برای جایگزین نفت باشد.


اما در ارتباط با انرژی باد نیز در حال حاضر بیش از 50 کشور جهان از توربین‌های بادی برای تولید الکتریسیته استفاده می‌کنند. در اروپا بیش از سایر نقاط جهان از این توربین‌ها استفاده می‌شود و با توجه به کم‌هزینه بودن آن، بسیاری از کشورهای در حال توسعه نیز تمایل دارند تا از انرژی این توربین‌ها به جای نفت استفاده کنند. هم‌اینک در دانمارک پیش‌بینی شده است که تا سال 2005 میلادی 10 درصد از برق مورد نیاز توسط توربینهای بادی تامین شود و تا سال 2030 این مقدار به 40 درصد برسد. هزینه تولید هر کیلووات برق به وسیله باد در دانمارک معادل چهار سنت آمریکاست که برابر با هزینه تولید برق به وسیله زغال سنگ می‌ باشد، با این تفاوت که هیچ آلودگی و ضرری برای محیط‌‌ زیست ندارد. فناوری فعلی توربین‌های بادی حدود 25 درصد از الکتریسته مورد نیاز اروپا را تامین می‌کند و ممکن است درآینده این کشورها بتوانند مازاد برق خود را به دیگر کشورهای مجاور بفروشند و در نتیجه در کنار دستیابی به انرژی پاک، منبع در‌آمد ملی نیز برای خود بیابند.


انرژی هسته‌ای بیش از دو انرژی یاد شده برای جایگزینی نفت و تولید الکتریسیته مورد توجه قرار گرفته است، اما انتقادات بسیاری بر آن وارد است؛ از جمله انفجارهایی که از نیروگاههای هسته‌ای تا کنون رخ داده است، زباله‌های هسته‌ای که برای محیط زیست ایجاد آلودگی می‌ کنند و امکان استفاده از فناوری هسته‌ای برای تولید بمب‌اتمی به جای تولید الکتریسیته. با این حال، بسیاری از کشورهای صنعتی پیشرفته چند دهه است که از نیروگاه‌های هسته‌ای برای تولید الکتریسیته استفاده می‌کنند. جدول شماره دو درصد تولید انرژی الکتریکی توسط نیروگاه‌های هسته‌ای در چند کشور صنعتی در سال 1991 را نشان می‌‌دهد.


توسعه فناوری در صنعت تولید موتور
قدرت‌های صنعتی به‌دنبال دستیابی به نسل جدیدی از موتورهای کم مصرف برای اتومبیل‌ها و دیگر وسایل نقلیه هستند تا به تدریج مصرف سوخت فسیلی به حداقل برسد. در ایالات‌متحده شرکت‌های اتومبیل‌‌سازی درصدد کاهش مصرف سوخت در اتومبیل‌ها هستند، به طوری که به ازاء هر 17 کیلومتر تنها یک لیتر بنزین مصرف شود. بدین‌ترتیب، اگر چنین میزان مصرفی تا سال 2020 محقق گردد،روزانه 5/2 میلیون بشکه نفت کمتر مصرف خواهد شد و این معادل مقدار واردات نفت ایالات‌متحده از خلیج‌فارس در حال حاضر می‌باشد. چهار شرکت ژاپنی( تویوتا، نیسان، هوندا و مزدا) نیز درصدد هستند تا با استفاده از گازهای اکسیژن و هیدروژن، انرژی شیمیایی را تبدیل به انرژی الکتریکی کند تا از این طریق اتومبیل‌ها به حرکت درآیند، ضمن اینکه تنها پس‌مانده این نوع اتومبیل‌ها آب و حرارت خواهد بود. در ماه آوریل 2001 در ایالات‌متحده اعلام شد که موتورهای جدیدی برای هواپیماهای مسافربری اختراع شده که انرژی لازم برای به حرکت درآوردن هواپیما را از هوای پیرامون خود دریافت می‌کند و سرعت آن نصف برابر سرعت هواپیماهای فعلی می‌باشد.

در حال حاضر بعضی از شرکت‌های اتومبیل‌سازی اتومبیل‌های الکتریکی را که با نیروی باتری کار می‌کند، به‌طور محدود ساخته‌اند، اما استفاده وسیع از این اتومبیل‌ها به تحول فناوری تولید آن مرتبط می‌باشد؛ زیرا اتومبیل‌های کنونی قادر نیستند سرعت اتومبیل‌های بنزیني را داشته باشند و همان مسافت را نیز طي کنند. آنچه به قدرت‌های صنعتی بزرگ کمک می‌کند که برای دستیابی به انرژی‌های جایگزین تلاش جدی و عزمی راسخ داشته باشند، گرمای فوق‌العاده زمین و پدیده گلخانه‌ای است که در اثر پراکنده شد انواع گازها و هیدروکربن‌های آلوده‌کننده هوا به وجود آمده است. اندیشیدن به آینده خلیج‌فارس نیازمند آن است که کشورهای منطقه راهبرد طولانی‌مدتی برای ادامه ارتباط با کشورهای صنعتی داشته باشند و برای رویارویی با تحولات آینده برنامه‌ریزی کنند. می‌توان پاره‌ای از برنامه‌ها را چنین برشمرد:

1 تنوع بخشیدن به منابع درآمد ملی.
2 توجه به این مطلب که با کاهش استخراج نفت در دیگر نقاط جهان بهای نفت به شدت افزایش خواهد یافت و کشورهای صنعتی که از سه دهه پیشین به دنبال دستیابی به انرژی‌های جایگزین می‌باشند، با در اختیار داشتن دانش فنی و فناوری پیشرفته قادر خواهند بود که خود را از نفت بی‌نیاز سازند و از سایر انرژی‌ها استفاده کنند.
3: فعالیت برای تنوع بخشیدن به تولیدات و صادرات کالاهای مختلف؛ زیرا با توجه به روند دستیابی کشورهای صنعتی به انرژی‌های جایگزین نفت، صادرات تک‌محصولی دیگر پاسخگوی نیازهای کشورهای منطقه نخواهد بود.


4: بی‌توجهی کشورهای منطقه به تحقیقات و پژوهش‌های مرتبط با انرژی‌های جایگزین آن‌ها را در آینده و پس از پایان دوران طلایی صادرات نفت، به واردکننده انرژي تبدیل خواهد کرد. به‌رغم آنکه انرژی خورشیدی به وفور در این منطقه قابل دسترسی است، اما هیچ‌یک از کشورهای منطقه فناوری تبدیل انرژی خورشیدی به برق را ندارند.
در کنار تمامی موارد فوق باید به این نکته بسیار مهم نیز توجه شود که با دستیابی به انرژی‌های جایگزین نفت، دیگر ابرقدرت‌های صنعتی نگران امنیت منطقه خلیج‌فارس و تداوم صادرات نفت از این منطقه نخواهند بود، با این‌حال، افزایش قدرت بعضی از کشورها همانند ایران حضور نظامی غرب و به‌ویژه آمریکا را در منطقه پررنگ‌تر می‌سازد. امروزه به پدیده حضور نیروهای آمریکایی در خلیج‌فارس به شکلی دوگانه نگریسته می‌شود، از یک‌سو ملت‌های منطقه نسبت به افزایش حضور نظامی آمریکا نگران هستند و از سویی دیگر، بعضی کشورها هنوز از موقعیت خود هراس دارند و حضور نظامی آمریکا را به همین دلیل ضروری می‌دانند. حوادث یازدهم سپتامبر و دست داشتن تعدادی از اتباع کشورهای منطقه موجب بروز تنش در روابط ایالات‌متحده و این کشورها و در رأس آن‌ها، پادشاهی عربستان سعودی شد.

اما به نظر می‌رسد به دلیل پیشینه خوب روابط میان این کشورها و ایالات‌متحده بار دیگر در آینده شاهد بهبود مناسبات اعراب و آمریکا خواهیم بود، گرچه ممکن است اختلافات و تنش‌هایی در این روابط پدید آید که این امر در روابط بین‌الملل بسیار طبیعی و عادی است. تهاجم نظامی آمریکا به افغانستان نشان داد که تا چه حد حضور نظامی در منطقه خلیج‌فارس برای واشنگتن حایز اهمیت است. از این‌رو شاهد هستیم که این حضور نظامی افزایش یافته و هرگونه احتمال پایان یافتن آن را حداقل در میان‌مدت منتفی می‌سازد. مسئله سرمایه‌گذاری‌های خارجی نیز می‌تواند بخشی دیگر از راهبردهای کشورهای منطقه را شکل دهد؛ زیرا امکانات مالی اعضای شورای همکاری می‌تواند در اقتصاد بین‌المللی تأثیرگذار باشد. تاکنون صدها میلیارد دلار از سوی این کشورها در سطح جهان سرمایه‌گذاری شده است، ضمن این‌که کشورهای منطقه بخشی از سرمایه‌گذاری‌های بین‌المللی را نیز جذب نموده‌اند. بر اساس گزارش سازمان ملل متحد، کشورهای عضو شورای همکاری خلیج‌فارس در سال 1999 از مجموع 3/9 میلیارد دلار سرمایه‌گذاری خارجی در جهان عرب 5/5 میلیارد دلار را به خود اختصاص داده‌اند که معادل 60 درصد از کل این سرمایه‌گذاری‌هاست. اما اگر این میزان سرمایه‌گذاری را با مجموع سرمایه‌گذاری جهانی مقایسه کنیم، متوجه خواهیم شد که سهم شورای همکاری خلیج‌فارس از کل سرمایه‌گذاری‌های خارجی در سطح جهان تنها 62 درصد می‌باشد. در میان کشورهای منطقه، سهم عربستان صعودی در جذب سرمایه‌های خارجی بیش از دیگران و معادل 8/4 میلیارد دلار است و پس از این کشور، بحرین با جذب 300 میلیون دلار و امارات متحده عربی با جذب 60 میلیون دلار در جایگاه‌های دوم و سوم قرار دارند.


حوادث یازدهم سپتامبر 2001 باعث شد تا بسیاری از سرمایه‌گذاران عرب با تصمیم‌گیری مثبت، بخشی از سرمایه‌های خود را به منطقه بازگردانند. به عنوان مثال، بانک مرکزی عربستان پس از یازدهم سپتامبر موفق به جذب حدود 16 میلیارد ریال (معادل 62/4 میلیارد دلار) از سرمایه‌های خارجی اتباع این کشور شد و پیش‌بینی می‌شود حجم این سرمایه‌های خارجی برگشتی بیشتر شود. مهم‌ترین دلایل بازگشت این سرمایه‌ها به منطقه خلیج‌فارس نیز ادامه سیاست‌های خصمانه علیه اعراب و مسلمانان در آمریکا از یک‌سو و احتمال بروز یک رکورد اقتصادی طولانی‌مدت در ایالات‌متحده از سوی دیگر می‌باشد.


نتیجه‌گیری
1. کشورهای عربی خلیج‌فارس که از پایه و اساس روشنی برخوردار نیست و در بسیاری موارد تحت سلطه سیاست های استعماری غرب هستند اگر بخواهند به همین سطح بالای زندگی خود ادامه دهند، باید برای آینده‌ای بدون نفت برنامه‌ریزی کنند و منابع درآمد ملی خود را متنوع نمایند تا بتوانند در این نظام اقتصادی بین‌المللی که بر پایه تخصص و مهارت بنا شده است، ادامه حیات دهند. با وجود پایین بودن سطح تحول و توسعه فناوری در این کشورها و نگاه تحقیرآمیز ملت‌های‌شان نسبت به کار و فعالیت بدنی، اجرای چنین امری بسیار دشوار می‌باشد، اما دولت‌ها باید خود را برای این مسئله آماده کنند و تلاش کنند تا این نکات منفی را از طریق اختصاص بخشی از درآمدهای فعلی نفت به تحقیق و پژوهش در فناوری، تشویق مردم به فعالیت تولیدی و سازندگی و اعطای پاداش‌های سخاوتمندانه به کارگران، به‌طور کامل محو نمایند.
2. توسعه همه‌جانبه نیز امری بسیار ضروری است؛ اکنون کشورهای منطقه از سرمایه‌های بسیار بالایی در بازارهای خارجی برخوردارند که باید از این سرمایه‌ها در جهت توسعه داخلی کشورهای منطقه استفاده کرد. گرچه سرمایه‌گذاری در بازارهای بین‌المللی موجب کسب درآمد ملی از طریق سود سرمایه‌گذاری می‌شود، اما برای این کشورها فرصت شغلی پیش نمی‌آورد و هیچ بنیانی برای صنایع محلی ایجاد نمی‌کند تا بتوان از طریق صادرات کالاهای ساخته شده در داخل وارد بازارهای بین‌المللی شد. بنابراین، بازگرداندن بخشی از این سرمایه‌ها در کنار اختصاص بخشی از درآمدهای نفتی به توسعه صنایع داخلی امری ضروری می‌باشد.


در عین حال، همکاری اعضای شورای همکاری خلیج‌فارس با ایران و عراق برای این‌که سرمایه‌های مالی این اعضا با دانش علمی و فناوری موجود در این دو همسایه بزرگ متحد گردد، بسیار مفید خواهد بود. با این اتحاد می‌توان تلاشی مشترک برای توسعه منابع جدید انرژی، به عنوان مثال انرژی خورشیدی، و دیگر زمینه‌های صنعتی انجام داد و از الان برای مرحله بعد از پایان یافتن منابع نفتی در چند دهه آینده آماده شد.


جدول شماره 1
برآورد تولید روزانه و ذخایر نفتی بعضی از مناطق و کشورها
منطقه/کشور برآورد تولید روزانه برآورد ذخایر نفتی
دریای خزر 7 /1 میلیون بشکه در روز در سال2000 15 تا 31 میلیارد بشکه
قاره آفریقا احتمال دارد تا سال 2005 به دو میلیون بشکه در روز برسد 10 میلیارد دلار
مالزی 784 هزار بشکه در روز در 1998 9/3 میلیارد بشکه
دریای شمال (نروژ، انگلستان، هلند، آلمان،دانمارک) 9/5 میلیون بشکه در روز نروژ: 4/10 میلیارد بشکه، انگلستان: 5 میلیارد بشکه
ایالات متحده 1/7 میلیون بشکه در روز 6 میلیارد بشکه
روسیه 3 میلیون بشکه در روز 6 میلیارد بشکه
مکزیک 34/3 میلیون بشکه در روز 9 میلیارد بشکه

 

جدول شماره 2
سهم انرژی هسته‌ای در تولید برق در چند کشور
کشور سهم انرژی هسته‌ای در تولید برق به درصد
فرانسه 75%
بلژیک 60%
سوئد 50%
مجارستان 48%
کره جنوبی 48 %
آلمان 30%
چکسلواکی 30%
ژاپن 25%
ایالات‌متحده 23%
منبع: آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای