درخشش زمان در پهنه بيكران درياي پارس
تاریخ:۱۳۸۸/۰۳/۰۵

درخشش زمان در پهنه بيكران درياي هماره پارس
نگارنده : سورن یوسفی
درياها هم مانند مردمان سرنوشت و سرگزشتي دارند. برخي درياها در گريز سده ها ، آرام و دور از غوغا بوده اند ، چنانكه برخي كسان در سراسر زندگي خويش از بد و نيك رخدادها بركنار مانده اند.
در پهنه بسياري از درياها آشوبگريها ، لشگر كشيها ، جنگها ، تاراژگريها(تاراجگريها) يا جهانگرديها انجام پزيرفته است. همه درياها رازهايي شنيدني سرشار از اندوه و هراس و يا شادخواري و برخورداري دارند ، با اين همه بي گمان بر * درياي پارس * بيش از همه درياها رخدادها و پيشامدها آشيان داشته اند. اگر اين دريا زبان داشت پيشينه و سرگزشتها ، اپسانه هاي(افسانه هاي) شگفت انگيز و پند آپَرين(آفرين) ، دردهاي سر به مهر و پريادهاي(فريادهاي) بلندش را مي گفت ، زيرا از دورترين زمانها گزرگاه دريانوردان آشنا و بيگانه بوده است و آنان كه با دست مهر يا با دست كين ، مهرورزي و كين ورزي را به اين خاموش هماره بيدار هديه داده اند. خاموشي ، كه گوياتر از هر گويايي است.
گفتني و باور كردني است كه دريانوردي با زندگي مشيا(آدمي) هم زمان بوده و اگر چه در زمان هاي باستان ، با اپزار(وسايل، افزار) آن روزي بيمناك بوده ولي مردمان هرگز از گزند نهراسيده و دل به نيلي دريا زده اند. دريانوردان روزگاران كهن ، براي پرهيز از گمگشتگي و سرگرداني ، هميشه از نزديك و در راستاي كناره ها راه مي پيموده اند. روزها سوي راه خود را از برآمدن و فروشد(غروب) خورشيد و راستاي گردش آن ، باز مي شناختند و شبها از ستارگان ره به خواستگاه(مقصد) مي جستند. پس از اين كه به دريا و بادهاي دريايي بيشتر آشنا شدند بيمشان كمتر گشت و گاه چندان در پهنه دريا پيش مي رفتند كه كناره آن از ديدشان ناپيدا مي گشت. گزشته بر زبان دارد كه پيش از پديد آمدن شاهنشاهي ايران ، ايلامي ها(ننويسيم عيلام) ، سومري ها ، آكادي ها و بابلي ها ، در كار دريانوردي داناتر و دليرتر بوده اند.
بابلي ها در بيش از2600 سال پيش ، با در نگر داشتن پنداري كه درباره نماي زمين و درياي پارس در گمان خويش داشته اند ، از همگي خشكي ها و آب هايي كه مي شناختند رهياب هايي(نقشه هايي) كشيده بودند. يكي از اين رهياب ها بر سنگ نگاره اي كه در آن نماي زمين ، نشان داده شده در كاوش ها به دست آمده است. شور كشيدن رهياب از درياها و خشكي هاي شناخته شده آن زمان اندك اندك در جهانگردان و گيتادانان(جغرافي دانان) كهن بيشتر شد. همچون اراتوستنس ستاره شناس و گيتاشناس يوناني رهيابي از زمين كشيده و در آن خشكي ها و درياهاي شناخته شده آن زمان را آورده است.
نشانه ها گوياست كه گروه پارسيان بر (( اَنشان ))(در خوزستان امروزين) كه وابسته به ايلام بود چيرگي يافتند. از آنجا كه ** كوروش بزرگ ** پاژنام(عنوان) * پادشاه اَنشان * را بكار مي برد و نوشتار ايلامي در نوشته هاي پارسه(تخت جمشيد) و سنگ نبشته هاي بيستون به كار گرفته شده است ، مي توان پنداشت كه نيرو و توان هخامنشيان بنابر دو پايه پارسي و ايلامي بود و اين پايه ها بدست هخامنشيان استوارتر و سترگتر گشت. از آن هنگام بود كه ايرانشهر يا كشور ايران ، چهره اي جهاني تر پيدا كرد.
پادشاهي باستاني ايران ، نگاه گيتايي(جغرافيايي) خود را بيشتر به بخش باختر جهان نشانه رفت. ** كوروش بزرگ و داريوش بزرگ ** با گسترش نيرو در پيرامون مديترانه به خواستهايي دست يافتند كه دودمانهاي پس از آنان نتوانستند آنگونه به آنها دست يابند.
پارسه ، شوش و هگمتانه(نام كهن همدان) ، سه پايتخت هخامنشيان بودند و تا دوران صفوي ، ميانرودان(بين النهرين) پيوسته بخشي از فرمانرواييهاي ايراني شمرده مي شد و اين در هنگامي بود كه بيشتر مردم به زبانهاي سامي آكادي ، آرامي و تازي سخن مي گفتند. جاي گرفتن مرزهاي ايرانشهر ، ميان رودهاي آمودريا(جيهون) در خاور ، پالاد(به چم؛ اسب يدك به تازي؛ فرات) در باختر ، كوكاس(قفقاز) در اَپاختر(شمال) ، و ديلمون(بحرين) كرانه اي در نيمروچ(جنوب) ، از دوران هخامنشي به گونه يك پديده گيتايي آرتشی خودنمايي كرد و تا روزگار ساساني به گونه يك آيين پايداري يافته گيتايي آرتشی درآمد.
پديداري ناوهاي هخامنشي
از زماني كه پادشاهي پارس برپا گشت رخدادها و پيشآمدهاي سرزمينمان همگي و با ريزبيني بسيار به دست ايرانيان نوشته شده بود ، ولي ، از زمان خيزش تازيان بيابانگرد ، نوشته هاي ايراني اين سيزده سده بدست تازيان از ميان رفت. و آنچه از نوشته هاي دوره هخامنشي مانده بود ، همراه با همه آنچه كه در دوره پارتيان و ساسانيان به درياي پرهنگ(فرهنگ) و شكوه ايران اپزوده(افزوده) شده بود ،به هنگام خيزش تازيان نابود شد. آگاهي ما از دوران پيش از تازيان و بويژه درياي پارس ، تنها از گفته هاي يهوديان ، يونانيان ، روميان و تازيان بود و بايد در نگر داشت بيشتر اينان از ايران و ايرانيان ، به نام دشمن سخن گفته اند. و آنچه كه ما درباره سرگزشت درياي پارس در دوره هخامنشيان مي دانيم بسيار اندك است. آنچه اميد بخش است ، كاوشهاييست كه بدست پژوهندگان ايراني آغاز شده و دست آوردهاي آنها بي گمان در آينده اي نزديك بازتاب گسترده اي خواهد داشت. روشن است كه در نبود نوشته هاي ايرانيان ، نياز به كمك گرفتن از نوشته هاي ديگران بود ، پس آشكارا گاه نويسان(تاريخ نويسان) همدوره ، همگي نوشته هاي يوناني و رومي را بر داوري گزيده اند و در اين راستا دچار نادرست گويي شده اند. براي نمونه آرنولد ويلسن مي نويسد؛
( به هنگام سروري ايرانيان ، به نگر مي رسد كه راههاي دريايي ميان درياي پارس و هندوستان از ياد برده شده و يا به آنها ارزشي داده نشد )
ادامه در دانلود...