خلیج فارس، میراث معنوی ایرانیان
تاریخ:۱۳۸۸/۰۳/۰۱

خلیج فارس، میراث معنوی ایرانیان
حمید عابدی دویمی
هنگامی که سخن از میراث معنوی و مؤلّفههای آن به میان میآید، ناخودآگاه ، ذهن انسان به سوی مفاهیمی چون: زبان، ادبیات، موسیقی، صنایع دستی، بازیهای محلّی ، آداب و رسوم و آیینها و ... کشیده میشود. امّا تا به حال ، هیچ فکر کردهاید که گاهی حتی یک نام ، به تنهایی میتواند میراث معنوی یک سرزمین به شمار آید.
بعضی از اسامی ، آن قدر کهن، ریشهدار و جا افتادهاند که نمیتوان به آسانی از کنار آنها عبور نمود و آنها را جزو میراث معنوی مردمان یک سرزمین ، به حساب نیاورد. نام «خلیج فارس» نیز یکی از همین نمونههاست که ریشه در تمدن ایرانی دارد و قرنهای متمادی است که بر این گستره آبی سایه افکنده و هزاران سال است که جهانیان ، این خلیج را با نام خلیجفارس میشناسند.
مشخّصات جغرافیایی خلیج فارس
خلیج فارس، دریایی است بین ایران و شبه جزیره عربستان، به طول حدود 800 کیلومتر که از اروند رود ، به طرف جنوب شرقی تا شبه جزیره مَسَندام در عُمان امتداد دارد و از طریق تنگه هرمز با دریای عمان و سپس با اقیانوس هند، ارتباط مییابد. عمق آن به ندرت از 90 متر فراتر میرود و عمیقترین قسمت آن، در نزدیکی رأس مسندام با عمق 180 متر است.
وجه تسمیه خلیج فارس
پیشینیان ، در نامگذاری سرزمینها، رودها، کوهها و دریاها، اصولی را رعایت نموده و به کار بردهاند، بدین ترتیب که نام ایلها، طایفهها و اقوام هر ناحیه یا منطقه را به سرزمین آنها اطلاق مینمودهاند و نام بیشتر رودها از رنگ آنها و اسم اغلب کوهها در همانند بودن آنها به اجسام دیگر گرفته شده است ، امّا در نامگذاری دریاها از اصلِ محکمتر و پسندیدهتری پیروی شده و تقریباً دریاها همیشه به نام کشور و سرزمینی که در مجاور و پیرامون آن قرار داشتهاند نامیده شدهاند ، مانند اقیانوس هند، دریای چین، خلیج فارس، خلیج مکزیک و ... .
قدیمیترین نام این خلیج به موجب یکی از کتیبههای آشوری، «نارمَرَتو (nar marratu)» به معنای «رود تلخ» است که آشوریان پیش از تسلّط ایرانیان آریایینژاد بر فلات ایران، این نام را بدان داده بودند.
در سنگنبشته داریوش بزرگ هخامنشی، به دست آمده در تلّالمسحوته یا المسخوته مصر نیز در عبارت «درایه تیه هچا پارسا آییتی (draya tya haca parsa aity)» یعنی «دریایی که از پارس میرود (یا سر میگیرد)»، نام «دریای پارس» آمده است. پژوهشگران جغرافیای تاریخی، دریای پارس را شامل همه آبهای حدّ فاصل مَصَبّ رود سِند و اروند رود میدانند که خلیج فارس و دریای عمان را در بر میگیرد.
فلاویوس آریانوس (flavius arrianus) ، تاریخنگار یونانی که در سده دوم قبل از میلاد میزیسته ، در کتاب «آنابازیس یا تاریخ سفرهای جنگی اسکندر»، نام «پرسیکون کاایتاس (persikon kaitas)» را که ترجمه دقیق و درست خلیج فارس است، بر این دریا نهاده است.
بنا بر این ، با توجه به آثار تاریخی به جا مانده از سدههای قبل از میلاد مسیح (بعد از حکومت عیلام و تشکیل حکومت مادها و هخامنشیان تا دوره اسلامی و عصر حاضر) ، این خلیج، همیشه و در تمام نقشهها و نوشتههای مورّخان (نظیر: طبری، مسعودی و ابنقُتیبه) با اسامی: خلیج فارس، دریای پارس، خلیجالعجم و البحر الفارسی نامیده شده است . جغرافیا نویسان مسلمان و عرب (نظیر : ابنفقیه، ابنحوقَل، اصطخری، مَقدِسی، حَمَوی و بَکری) نیز - که آثارشان را در میانه قرنهای سوم تا نهم هجری پدید آوردهاند - این خلیج را به همین گونه نامیدهاند بدین ترتیب ، و هیچ گونه شک و شُبههای در نام این خلیج کهن و میراث جاویدان سرزمین ایران وجود ندارد.
حاکمیت خلیج فارس در طول تاریخ
قبل اسلام
عیلامیان از هزاره سوم قبل از میلاد، صدها سال از دریای پارس به عنوان راه ارتباطی و از بندر بوشهر و جزیره خارک برای حکمروایی بر کرانهها و جزایر دریای پارس استفاده میکردند . پیش از عیلامیان، پیشدادیان بودند که برای اوّلین بار به ساختن کشتی پرداخته ، به گشت در شهرهای ساحل دریای پارس مشغول شدند. کیانیان نیز قبل از عیلامیان، به فرمان کیکاووس به همراهی رستم، جهت لشکرکشی و جنگ با شاه هاماوَران (یمن) از دریای پارس استفاده نمودهاند که فردوسی نیز در شاهنامه به این لشکرکشی اشاره نموده است:
بفرمود تا بر نشیند سپاه
پی رزم هاماوران، کینهخواه
سوی ژرف دریا بیامد به جنگ
که بر خشک بر بود ره با درنگ
به کشتی و زورق سپاهی گران
رسیدند نزدیک هاماوران.
در آغاز سده هشتم قبل از میلاد، مادها بودند که بر این دریا حکمرانی میکردند و بعد از آنها هخامنشیان، با انگیزه کشورگشایی بیشتر و نگهداری مستعمرات دریایی و برقرار نگاه داشتن ارتباط دولت مرکزی با ممالک آن سوی آبها، متوجه اهمیت نیروی دریایی گردیدند. در این دوران بود که نیروی دریایی ایرانیان به اوج قدرت خود رسید و تمام کرانهها و جزایر دریای پارس ، زیر نفوذ کشتیهای ناخدایان ایرانی قرار گرفت.
با حمله اسکندر به ایران و سقوط هخامنشیان، سلسله مقدونینژادِ سلوکیان در ایران پا گرفت؛ امّا به زودی اشکانیان توانستند با شکست سلوکیان بر ایران تسلّط یابند . کار بزرگ سلسله اشکانی، پاسداری از دریای پارس و بینالنهرین در برابر یورش رومیان بود. دولت اشکانی ، هزینه جنگهای پیاپی با رومیان را از محل درآمد بازرگانی دریای پارس تأمین میکرد. با روی کار آمدن ساسانیان، خلیج فارس و دریای مُکران (عمان) به مرکز عمده فعالیتهای بازرگانی تبدیل شد، به طوری که در زمان اردشیر بابکان (سردودمان سلسله ساسانی)، چندین بندر بر کرانههای دریای پارس بنا گردید که از مهمترین آنها بندر «اُبُلّه» در نزدیکی بصره و بر دهانه خلیج فارس بود . این بندر که تا چند سده پس از ظهور اسلام از بنادر معروف و معتبر خلیج فارس بود ، در یورش مغولان به ایران ، ویران شد.
پس از اسلام
در نخستین سالهای حکومت اسلامی، کرانههای هر دو سوی دریای پارس ، به تصرّف مسلمانان درآمد. به گفته بلاذُری، مؤلف کتاب «فتوحالبلدان» ، در این زمان، بیشتر مردم کرانههای دریای پارس، زرتشتی بودند. در سالهای بعد و در دوران خلافت بنیامیه و بنیعباس، منطقه خلیج فارس و سواحل آن، دستخوش ناآرامیها و قیامهای متعددی شد تا این که سرانجام با روی کار آمدن نخستین دودمان ایرانی پس از اسلام (دیلمیان یا آلبویه)، آرامشی دوباره بر این منطقه حاکم گردید. پس از حکومت 120 ساله آلبویه، سلسله سلجوقیان به قدرت رسیدند. در این زمان، سردارانی به نام «شحنه» که از سوی پادشاهان سلجوقی برگزیده میشدند، بر کرانههای خلیج فارس و دریای عمان، حکومت میکردند. بعد از سلجوقیان نیز سلسلههایی مانند اتابکان فارس (سُلغُریان)، ایلخانان مغول و تیموریان، بر کرانههای دریای پارس حکومت میکردند. در زمان تیموریان بود که امتیازاتی که مغولان به بازرگانان ونیزی داده بودند، لغو گردید و کلیه عوارض گمرکی، به طور کامل از آنها گرفته میشد.
با به قدرت رسیدن سلسله صفویه، تحوّلات عظیمی در منطقه خلیج فارس روی داد. چون در این سالها، پرتغالیها که شروع به گسترش مستعمرات خود در هندوستان کرده بودند، وارد آبهای خلیج فارس شده و به سوی هرمز حرکت کردند و در بین راه، مَسقَط را - که خراجگذار امیرِ هرمز بود - تصرف نموده، در برابر شهر هرمز لنگر انداختند و پس از شکست دادن سیفالدین، امیر هرمز، او را تابع و خراجگذار پرتغال کردند. امّا شاه عباسِ اول پس از این که به قدرت رسید، توانست توسط سردار شجاع خود، امام قلیخان، پرتغالیها را شکست بدهد و از خلیج فارس بیرون کند و بدین ترتیب، جزایر: بحرین، هرمز، کیش و ... از زیر سلطه پرتغالیها خارج شدند و از آن پس بود که بندر گمبرون را بندر عباس نامیدند.
در دوره افشاریه ، تمام کرانههای شمالی و جنوبی خلیج فارس و دریای عمان در تصرف ایران بود. نادر شاه توانست با ساختن کشتیهای 500 تنی، نیروی دریایی قدرتمندی ایجاد کند و دریای پارس را زیر نفوذ خود بگیرد. پس از نادر شاه، کریم خان زند، کارهای نیمهتمام وی را دنبال کرد و به اتمام رسانید. او توانست با سپاه دریاییاش به سرکردگی میرِ مُهَنّا ، عُمان و بصره را هم تصرف کند و با دزدان دریایی بجنگد و دوباره امنیت را به آبهای دریای پارس بازگرداند.
دوران قاجاریه ، برگ ننگینی از تاریخ خلیج فارس را به خود اختصاص داده است ؛ چرا که در این دوران، به دلیل بیکفایتی شاهان و همزمان با آغاز نهضت مشروطیت، جنگهای داخلی و خارجی و مهمتر از همه ، کشف ذخایر عظیم نفتی در سواحل خلیج فارس، زمینه مساعدی جهت نفوذ استعمارگران بیگانه فراهم گردید. با شروع جنگ جهانی اول و پس از تجزیه دولت عثمانی، انگلیس توانست رقبای دیگر را از میدان خارج ساخته، بر دریای پارس، نفوذ انحصاری یابد، گرچه تصرّفات آنها هیچگاه رسماً از سوی دولت ایران به رسمیت شناخته نشد و دولت مرکزی همچنان والیان دریایی خود را تحت عنوان «دریابیگی» منصوب مینمود که در بوشهر، برازجان یا شیراز، مستقر بودند و بدون درگیری با انگلیسیها، به امور ثبت احوال و اسناد و حلّ منازعات مردم در جزایر خلیج فارس (بحرین، قشم، خارک و ...)، مشغول بودند.
پس از جنگ جهانی اول، حکومت پهلوی توانست با تشکیل ناوگان اختصاصی در خلیج فارس و دریای عمان و ایجاد پاسگاههای دریایی در نقاط گوناگون این آبها و نیز بازپسگیری بنادر و جزایر خلیج فارس از انگلیسیها، بار دیگر دست استعمار بیگانهگان را از جزایر و بنادر ایرانی کوتاه کند و امنیتی را که از دهها سال پیش ، از آبهای نیلگون ایران رخت بر بسته بود، دوباره بازگرداند ؛ امّا با شروع جنگ جهانی دوم، بار دیگر ناوهای انگلیسی به بنادر ایران حملهور شدند و با غرق کردن ناوها و به شهادت رساندن افسران و ملوانان ایرانی (از جمله: دریادار بایَندُر)، بندرهای خرمشهر و خور موسی را به تصرف خود درآوردند. پس از اتمام جنگ و خروج نیروهای انگلیسی از منطقه خلیج فارس و دریای عمان، بار دیگر ایران توانست اداره دریای پارس را به عهده گیرد و جزایر تُنب بزرگ و کوچک و ابوموسی را که هشتاد سال پیش به وسیله انگلیس اشغال شده بود، دوباره بازپس گیرد.
پس از انقلاب اسلامی و تشکیل دولت جمهوری اسلامی، ایران با خارج شدن از زیر سلطه امریکا، به قدرت اول منطقه خلیج فارس تبدیل گردید و طی هشت سال دفاع مقدّس، با رشادتها و از جان گذشتگیهای رزمندگان اسلام، از جمله در عملیات مروارید (ناوچه پیکان) اجازه نداد حقوق ایران در این دریا تضییع گردد و همچنان سیادت و سلطه خود را بر خلیج فارس، حفظ نمود.
نتیجه
آنطور که از اسناد تاریخی برمیآید، حاکمیت خلیج فارس - که در واقع، مَدخل منطقه مهمی از آسیا به نام «خاورمیانه» است - ، در طول تاریخ، بجز در چند مقطع کوتاه، تماماً از آنِ ایرانیان بوده و مردمان این سرزمین کهن، از این خلیج، جهت بازرگانی و تجارت و بعدها در امور نظامی و لشکرکشی استفاده مینمودهاند ؛ امّا از اوایل سده بیستم و با کشف ذخایر عظیم نفتی در سواحل خلیج فارس، اهمیت آن دوچندان گردید و همین عامل ، سبب شد که بسیاری از کشورهای استعمارگر، چشم طمع به این منطقه استراتژیک و جزایر و بنادر آن بدوزند و هر از چند گاهی، به منظور دستیابی و سلطه بر آن، دست به اقداماتی بزنند که یکی از جدیدترین این اقدامات، تلاش برای تغییر نام «خلیج فارس» به «خلیج عربی» است. این نام جعلی را برای اوّلین بار، سرِ چارلز بلگریو (Belgrave sir, Charles) نماینده سیاسی بریتانیا در خلیج فارس در سالهای 1926 تا 1957 به کار برد و در سالهای بعد، توسط دستنشاندههای دولت انگلیس در بعضی کشورهای عربی دنبال شد و علیرغم صرف بودجههای هنگفت در طول این سالها ، نه تنها تلاش آنها برای جایگزینی این نام جدید، نتیجهای در بر نداشت ، بلکه برعکس، زمینهای فراهم گردید تا جهانیان، هر چه بیشتر با پیشینه تاریخی این میراث معنوی ایرانیان ، آشنا شوند و به این امرْ واقف گردند که خلیج فارس، برای همیشه خلیج فارس خواهد ماند و همچون گذشته، الهامبخش نویسندگان و شاعران و هنرمندان ایرانی خواهد بود.
منابع:
1. نقشههای جغرافیایی و اسناد تاریخی خلیج فارس، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت خارجه با همکاری مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب، تهران، 1368.
منابع مفید دیگر :
1. جغرافیای تاریخی دریای پارس، ایرج افشار (سیستانی)، 1376.
2. خلیج فارس در اسناد تاریخی بریتانیا، پیروز مجتهدزاده، تهران: مؤسسه اطلاعات، 1372.
3. ژئوپلتیک خلیج فارس و جزایر آن، تهران: دفتر مطالعات سیاسی وزارت امور خارجه، 1377.
4. خلیج فارس در طول تاریخ، محمد جواد مشکور، تهران: شرق، 1359.