یکصدسال پس از جنگ جهاني اول و مرزهاي سياسي خاورميانه
تاریخ:۱۳۹۳/۰۵/۲۳
آيا صدسال پس از جنگ جهاني اول مرزهاي سياسي خاورميانه دگرگون خواهد شد؟
نويسنده : مسعود رضايي (1)
مقدمه؛
خاورميانه درآستانه يكصدمين سالگرد آغاز جنگ خانماز سوز جهاني اول كه منجر به نابودي بيش از 17 ميليون انسان گرديد همچنان روي آرامش را برخود نمي بيند وهمانند يك قرن گذشته به نظر مي رسد كه دستخوش دگرگوني هاي عمده اي چه دربعد سياسي و چه دربعد جغرافيايي قرار خواهد گرفت.درواقع حضوروظهورنحله ها وتكانه هاي سياسي وراديكاليسم وهابي اين بارسرنوشت خاورميانه را به سمت پرتگاهي هدايت مي كند كه عواقب حاصل از آن دامنگير نه تنها قدرت هاي منطقه اي بلكه ممالك فرامنطقه اي را هم مي تواند دربربگيرد.چه درپس تحولات موسوم به بهارعربي شكاف هاي وسيعي درجوامع عربي منطقه خاورميانه ايجاد گرديد كه البته نشانه هايي از بروز سياستي نوين درمنطقه را خبرمي داد وليكن قدرت گيري روبه فزوني جريانات تكفيري تندرو تحت عناوين گوناگون وعمدتا ً فرامرزي كه روياي ايجاد خلافت اسلامي و يكسان سازي خاورميانه را بر اساس ايدئولوژي متحجر وهابيت بر سر مي پرورانند بارقه هاي اميد ناشي از اين دگرديسي را برباد فنا داد شايان توجه اين نكته خطيرمي باشد كه دوكشورعراق و سوريه كه در اثر تركش هاي ناشي ازجنگ جهاني اول و با تقسيم امپراتوري عثماني ايجاد گرديدند مبدل به مناطق كانوني وحتي رقابتي اين ايدئولوژي دهشت انگيزشده است. حال امروز پس ازگذشت صد سال از آن رويدادهاي بزرگ گروه تروريستي داعش كه اينك بايد آن را به عنوان نخستين خلافت اسلامي قرن بيست ويكم به رهبري ابوبكر البغدادي درمنطقه اي مشمول برعراق و سوريه بدانيم عنوان نموده كه مرزهاي سياسي ايجاد گرديده ناشي از جنگ جهاني اول مي بايست از بين رفته و حاكميت خلافت اسلامي چاره اي براي كلاف سردرگم خاورميانه است،قابل ذكرنيزمي باشد كه حضور نيروهاي فرامنطقه اي درخاورميانه خاصه خليج فارس و دول عربي حاشيه ي آن خود به نوعي به دامن زدن اين رويدادها فزونبخشي نموده ونشان ازين نگرش مي دهد كه بي هويتي ناشي از بن مايه ممالك تازه تأسيس در اوايل قرن بيستم تا چه حد حيات سياسي اين منطقه را در دستان بيگانگاني قرارداده است كه سودايي جزمنافع خاص خودندارند بنابراين دربلواي آشوبهاي سياسي درمنطقه هردولتي ميبايست منافع ژئوپلتيك و ژئواستراتژيك خود را با توجه به اقتضاي زمانه بازتعريف ويا وحتي بازتوليد نمايد و بر مبناي آن راه خود را به پيش برد.درهمين راستا كشور ايران به عنوان يكي ازقديميترين و تأثيرگذارترين دول منطقه اي كه همواره درمعرض مخاطرات عمده اي قرار داشته ازاين قاعده مستثناء نبوده ومي بايست با رصد كردن يكايك تكانه هاي سياسي امنيتي منطقه دكترين منطقه اي - دفاعي خود را جهت رويارويي با انواع رويدادهاي احتمالي درنظر گرفته تا درصورت وقوع هر احتمال طرحي براي مديريت رويداد ممكنه داشته باشد.
كليدواژه ؛جنگ جهاني اول، ژئوپلتيك،خاورميانه،وهابيت،عراق،ايران،عثماني
جنگ جهاني اول سرآغاز جغرافياي نوين خاورميانه؛
6تيرماه سال 1293 آرشيدوك فرانس فرديناند وليعهد امپراتوري اتريش مجارستان به منطقه بوسني سفر كرد كه دراين سفر سوء قصدي ناموفق به جان وي وهمسرش صورت گرفت.مهاجمان از اعضاي يك گروه ناسيوناليست صرب بودند كه هدفشان بيرون درآوردن اسلاوهاي جنوب اروپا از چنگال امپراتوري اتريش مجارستان بود.هرچند فرديناند ازاين قائله جان سالم بدر برد اما وقتيكه به قصد عيادت آسيب ديدگاني كه در بمب گذاري زخمي شده بودند عازم بيمارستان بود از جانب يك ملي گراي صرب بوسني به نام گاوريلو پرينسيپ مورد هدف قرار گرفته وخود و همسرش در اثر اصابت گلوله از بين مي روند.رويداد مرگ آرشيدوك فرديناند وهمسرش بهانه اي دست امپراتوري اتريش مجارستان داد كه بدليل اختلافات ديرينه خود با دولت صربستان قصد تهاجم به اين سرزمين را عملي كند وبدين ترتيب شعله هاي آغازين جنگ جهاني اول شكل گرفت.در پس اين رويارويي صف آرايي قدرت ها در اروپا به سرعت ايجاد گرديد.روسيه و فرانسه از در پشتيباني از صربستان برآمدند و آلمان نيزحامي امپراتوري اتريش مجارستان شد ودراين بين با پيش دستي آلمان درتهاجم به كشورهاي لوكزامبورگ وبلژيك كشوربريتانيا نيزوارد معركه جنگ گرديد.قدرتهاي محوري چون آلمان ،عثماني و اتريش مجارستان و متفقين با رهبري بريتانيا،فرانسه و روسيه از سردمداران اين جنگ خانمانسوز بودند كه سرآغازش تنها چكانده شدن ماشه تفنگ يك ملي گراي صرب بود.جنگ جهاني اول هرچند كه دراروپا شروع شد وليكن به زودي به جبهه هاي خاورميانه هم كشيده شد والبته داستان جنگ جهاني اول درماههاي پاياني اش با مداخله نظامي ايالات متحده وارد فاز نهايي خود گرديد وسرنوشت جنگ به وجهي رقم خورد كه درپس پيمان آتش بسي كه در ورساي فرانسه منعقد گرديد 3 امپراتوري آلمان،اتريش مجارستان وعثماني سقوط گرديدند مخصوصا اين سقوط درمورد عثماني موجبات تأثيرات شگرفي درجغرافياي سياسي منطقه خاورميانه شد كه با تشكيل سرزمين هايي چون عراق،سوريه،عربستان سعودي، اردن و... نمود يافت والبته تا به امروز اين منطقه درگير تأثيرات و دگرگوني هاي ناشي ازين چند قرار دارد.
ابتداي قرن بيستم آغاز فروپاشي امپراتوري عثماني وظهور كشورهاي تازه تأسيس ؛
در آغاز قرن بيستم با ظهور تضادهايي كه عمدتا از طريق دخالت هاي بريتانيا در امپراتوري عثماني روي داد،حكام ايشان با موجي ازملي گرايي عربي درسرزمينها ي عربي خاورميانه كه در آن زمان تحت حمايگي عثماني بودند مواجه شدند.وهيأت حاكمه عثماني متوجه اين خطر بالقوه گرديدند وبه همين دليل با وجود اينكه ايران اعلام بي طرفي نموده بود وليكن آنطور كه از شواهد و قراين پيداست دولت عثماني تمايل به وارد شدن ايران به اين جنگ ودرحمايت از عثمانيان بود واين خواسته را از طرق مختلف از جمله نشريات وابسته خود پيگيري مي نمود.انتخاب عراق به جهت چاپ نشريه دال برتيزهوشي گردانندگان پشت پرده اين قبيل نشريات بود زيرا بركسي پوشيده نبود كه علماي اهل شيعه درعراق سكونت داشتند وايشان درروند مسائل عمده سياسي ،اجتماعي ايران قرار مي گرفتند و تحولات ايران را از نزديك بررسي مي نمودند بنابراين هرگونه تغيير الزاما از خاستگاه روحانيت ميبايست نشأت بگيرد ويكي از مواردي كه از طريق آن روحانيون اهل تشيع از اوضاع ايرانيان و جهان باخبرمي شدند نشريه هايي بود كه به زبان هاي فارسي وعربي درزمينه هاي فوق الذكر مشغول به قلم فرسايي بودند.يكي ازاين نشريات هفته نامه "رستخيز " نام داشت كه از طريق نوشته هاي تهييج آميز خود تمامي مساعي خود را مي نمود تا ايران را ترغيب به همراهي با عثمانيان نمايد نكته جالب توجه درمورد رستخيز اين بود كه اين نشريه درست يك سال پس از آغاز جنگ جهاني اول به انتشار رسيد زمانيكه دولت عثماني خود نيزهنوز تصميم به وارد شدن به جنگ را نگرفته بود وليكن تداوم جنگ را به جبهه هاي خود محتوم مي دانست والبته نيك مي پنداشت كه در صورت پشتيباني ايران وبا توجه به نفوذ خود در افغانستان مي تواند به متصرفات بريتانيا در هندوستان دست يازي كرده وازين طريق معادلات جنگ را دگرگون سازد ضمن اينكه نفت ايران بسان سوخت ماشين جنگي انگلستان بود و همراهي ايران با عثماني اين امتياز بزرگ را به طبع از چنگ بريتانيا خارج ميكرد.آلمان ها درجنگ به پيروزي هاي با ارزشي در برابر قشوم روس دست يافته بودند ودرعين حال علي رقم اعلام بي طرفي ايران قواي روس از شمال اين كشوررا بر اساس قرار داد 1907 كه مابين خود و انگليس منعقد كرده بودند اشغال نمودند واين درحالي بود كه انگلستان نائل به چنين ظفرمندي اي ازبخش جنوب ايران نگرديده بود.با مطالعه اجمالي باقيمانده هاي اين نشريه به خوبي مشخص است كه دولت عثماني دلمشغوليهاي عمده خود را ازطريق اين نشريه ابرازمي كرد
"روزنامه رستخيز كه در اين روزگاران جنگ از سر پرده سر به در كرده مي خواهد ايرانيان را از اين روز رستخيز اگاه ساخته، مانند نفخه صور آنان را به سوي قيامت عظماي رزم بخواند"... (هفته نامه رستخيز بغداد 1915)
"اي ايرانيان اي كسانيكه سال هاي دراز چشم به جنگ عمومي اروپا دوخته و گرفتاري دشمنان را آرزو مي كرديد و رستگاري ايران را به خود مژده مي داديد،اينك آن روزهاي گرانبها سررسيد و سالي نيز خواب زده و بيهوش درآن بسر ميبريم.دشمنان ديرينه ايران گرفتار واز غلغل توپ هاي كوه فرساي آلمان نداي رستگاري وبيداري به گوش ملل مظلومه شرق سر رسيد... (هفته نامه رستخيز بغداد 1915)
"بايد بدانيد كه اگر امروز برنخيزيد تا فرداي قيامت هم نخواهيد خاست،روزگار هميشه فرصتي به دست نمي دهد،اگر آزادي ايران را خواستاريد،اگر خود را آزادمرد وقابل زندگاني مي دانيد،اگر ميخواهيد نام نيك كشور داريوش ببادنرود،اگر مي خواهيد تاريخ ملي ما كه پر از دليري و مردانگي است،جزو افسانه ها نگردد، اگر ميخواهيد ننگ نياكان خود نشويد،اگر مي خواهيد برده و بنده ددان و ديوان نگرديد . . . بايد كه امروز بي پروا و مردانه بكوشيد تا استقلال چندين هزار ساله ايران را پايدار سازيد . . .بايد يك دل و يك زبان بگوييد : يا ايران يا مرگ جاويدان . . . (هفته نامه رستخيز بغداد 1915)
والبته درادامه نوشته خواستار رويه اي قانونمند و سازماندهي شده از جانب دولت ايران مي گردد و پيشنهاد مي كند :
"لازم است اين فداكاري ها شكل قانوني به خود گرفته دست تدبير دولت بالاي آن باشد..." (هفته نامه رستخيز بغداد)
سلطان عبدالحميد دوم(1876- 1909 م)،طي سلطنت طولاني خود،همواره ازآسيب پذيري امپراطوري اش درمقابل قدرت هاي بزرگ اروپايي نگران بود.او،علاوه بر هراس از حمله نظامي وآگاهي از توانايي اندكي كه درمقابله باآنها داشت،بيشتر از اين نگران بود كه قدرت هاي اروپايي استقلال وتماميت ارزي امپراطوري اورا،برپايه تجربه اي تاريخي كه در دهه 1246 ه ق / 1830 م داشت،به شيوه "نفوذ مسالمت آميز"،از درون متلاشي كنند. بدين ترتيب،احتمال بروز خطر براي سلطان ومشاورانش بديهي مي نمود:چنانچه دولت عثماني چاره اي براي نفوذ دشمن نمي انديشيد،نفوذ اروپايي ها سرانجام حاكميت سياسي آن را ضعيف واين كشور را به مناطق نفوذ حكومتي تجزيه مي كرد.دراين مورد،نمونه هاي مصر وهندوستان نيز شواهدي عملي محسوب مي شدند.بريتانيا منشأ آشكار خطر درعراق ومناطق مجاورعربستان وخليج فارس بود. كمي بعد از جلوس عبدالحميد،به ويژه بعد ازشكست فاجعه آميزعثماني ها درجنگ سال 1877 م با روسيه،روابط امپراطوري عثماني – انگلستان درآخرين دور خود روبه وخامت گراييد.عبدالحميد طي جنگ باروسيه متقاعد شد كه شكست بريتانيا درحمايت از امپراطوري اروپايي به قصد نابودي قلمرو عثماني دركنگره برلين دليل آشكاري است براينكه بريتانيا سياست پيشين خود را درحفظ امپراطوري عثماني كنارگذاشته و،درواقع،هدف نهايي آن تقسيم امپراطوري است (Catinsaya Gokahn 2003)
متعاقب رويدادهاي پس از پايان جنگ جهاني اول مشخص گرديد كه دلنگراني هاي سلطان عبدالحميد دوم پربيراه نبوده وحال مي بايست معماري نظم نوين خاورميانه بر روي خرابه هاي باقيمانده عثماني استوارگردد.ازهمان ابتداي جنگ بين الملل اول بريتانيا ازطريق دو جبهه نيروهاي خود را به خاورميانه ارسال كرد.در جبهه نخست از طريق پياده كردن نيرو در مصر و عبور از كانال سوئز و گسيل بطرف اورشليم كه درتاريخ 9 دسامبر 1917 اين منطقه مهم و تاريخي خاورميانه را به اشغال خود درآوردندو بدين ترتيب ژنرال "آلن باي" فرمانده نيروهاي نظامي بريتانيا لقب اولين فاتح مسيحي اورشليم پس ازجنگ هاي صليبي را به عهده گرفت.در جبهه دوم نفوذ بريتانيا در خاورميانه ،از طريق پياده كردن نيرو در بصره، ميانرود را به تسخير خود درآورد ومتعاقب تسخير دمشق بدست نيروهاي نظامي ،دولت عثماني شكست را پذيرفت وبدين ترتيب زوال امپراتوري عثماني فرا رسيد.در زمان پايان جنگ تمامي مناطق عربي امپراتوري فروپاشيده شده عثماني در دستان بريتانيا بود.دراين پيروزي تاريخي يك بريتانيايي به نام Captain T.E.Lorens معروف به لورنس عربستان نقشي اساسي را ايفا نمود زيرا كه وي از طريق خاندان هاشمي با جهان عرب ارتباطي درخور ايجاد كند و بدين ترتيب ايشان را در شورشهاي خود عليه عثمانيان همراهي و البته راهنمايي نمود.تجربه نظامي او درپيروزي اعراب سرنوشت ساز بود.در دوران پسا عثماني و جنگ جهاني اول نبايد از اين واقعيت بدور بود كه افراد خاندان بني هاشم نقشي بسيار پر رنگ در تحولات دنياي عرب وخاورميانه را به عهده داشتند.درطي دوران جنگ جهاني اول و البته پيش از آن شخص سيد حسين بن علي كه بزرگ خاندان هاشمي نيز مي بود متولي كعبه را به عهده داشت وبدين جهت داراي اعتبار فراواني در نزد جهان عرب بود.او داراي 4 پسر بود بود يكي از آنها علي بن حسين نام داشت كه به سمت پدر خود گمارده شد پسر ديگر شاهزاده عبدالله پادشاهي مناطق اردن و فلسطين را بر عهده گرفت و پسر ديگر ملك فيصل به عنوان زمامدار عراق و سوريه برگزيده شد هر چند پس ازپايان جنگ و پيمان نامه ورساي فرنسويان كنترل سوريه را بدست گرفتند وملك فيصل تنها به عنوان پادشاه عراق باقي ماند وهرچند اين رويداد با مقاوت مردم سوريه دربرابر فرانسه روبرو گرديد ودراين راه سوري ها تلفات بسياري دادند وليكن درتاريخ 1936 مستقل شده و احسان اترك به عنوان نخستين رئيس جمهوري سوريه برگزيده شد اما يكي ازحوادث عمده و مهم پاياني جنگ جهاني اول قدرت گيري وهابيون قشري گرا درشبه جزيره عربستان بود اين اتفاق مهم تحت رهبري ملك عبدالعزيز و زيرعنوان ايدئولوژي سلفي ظهور نمود ودر نتيجه علي بن حسين هاشمي كه متولي خانه كعبه نيز بود به اجبار آنجا را ترك گفت نكته اي كه درادامه موجبات قدرتگيري سردمدارن شبه جزيره را درمنطقه خاورميانه فراهم آورد ابتدا وجود دوعبادتگاه مهم مسلمانان جهان يعني مكه و مدينه بود و دوم اينكه درسال 1936 در اين منطقه نفت اكتشاف گرديد وامتياز بهره برداري از اين منابع عظيم را ايالات متحده به عهده گرفت كه به جهت رشد صنايع خود نياز مبرمي بدان داشت والبته اين را مي بايست سرآغاز نفوذ عمده آمريكا درمنطقه خاورميانه قلمداد نمود.درحقيقت دريك نگاه اجمالي بينابين دوجنگ جهاني اول و دوم سيماي خاورميانه را بدين گونه ميتوان ارائه نمود كشورهاي عربي عراق،سوريه، اردن، مصر، كويت ولبنان به گونه اي استقلال خود را بدست آوردند وعنصر وهابيت درشبه جزيره عربستان توسط خاندان آل سعود نضج گرفت وموجوديت فلسطين با مهاجرت يهوديان وجنبش صيونيزم با مخاطره جدي مواجه گرديد به هر روي با توجه به شرايط نوين وپس ازتجزيه امپراتوري عثماني ممالك كوچكتري ايجاد گرديد كه البته هر يك به تنهايي فاقد يك هويت ملي فرهنگي و تاريخي بودند وبه همين دلايل مذبورموجوديت ايشان همواره درطول صد سال گذشته درمخاطره قرار داشته است.
ثمره جنگ جهاني اول براي ايران،بحران قحطي؛
دراين بين ودراثناي وقايع جنگ جهاني وضعيت كشورايران بسيارنامساعد بوده تا جاييكه ايران نزديك به 40 درصد از جمعيت خود را در قحطي اي كه متعاقب جنگ روي داده بود از دست داد در واقع سرآغاز قحطي درايران به حضور نيروهاي نظامي روس درآذربايجان مربوط مي شود و با حضور بريتانيايي ها اين رويه تداوم يافت وبه شكلي بسيار گسترده تربوقوع پيوست وعلت آن بدليل حضور قشون بيگانه وتامين غذاي ايشان بود كه حتي سرزمين پهناوري چون ايران را دچار قحطي بزرگي نمود درضمن با توجه به اين وضعيت اسف باربيماري هاي واگيرداري همچون وبا و آنفولانزا در جاي جاي ايران ريشه دوانيده و طبق گزارش ها مابين 30 تا 40 درصد جمعيت ايران هلاك گرديدند تعداد از بين روندگان بحدي زياد بود كه مردم برخلاف آدات مذهبي و اسلامي خود جنازگان را به صورت گروهي وبدون شستشو دفن مي كردند.به حق مي بايست به اين امر خطير اشاره نمود كه ايرانيان بزرگترين خسارت را از جنگ جهاني اول متحمل شدند.برخورد دولت بريتانيا دراين ميان با اين رويداد دهشتناك بسيار منفعالانه وحتي عامدانه بود زيرا ايشان مانع از ارسال دارو به ايران شدندوهمچنين با ممانعت از ورود محصولات غذايي از هند وخريد محصولات كشاورزي از كشاورزان و انبار كردن آن تا پوسيدگي كامل در روند اين نسل كشي ايراني سهولت ورزيدند فاجعه به حدي ميبود كه درپايان جنگ كشور ايران با كمبود تعداد كارگر كشاورزي مواجه بوده كه اين مورد به نهايت به امركشاورزي ايران آسيب وارد نمود.زيرا بريتانيايي ها مي دانستند كه امپراتوري عثماني عن قريب فروخواهد ريخت وسرزمين هايي چون عراق،سوريه عربستان وكويت وسايرممالكي كه درسيطره عثمانيان بودند به طوركامل به دست ايشان خواهد افتاد بنابراين كنترل نمودن چنين منطقه پهناوري كه ازهند آغازيدن مي گرفت وبا گذار ازايران به سمت درياي احمركشيده مي شد طبيعتا امري بسيارخطيربود بنابراين كنترل كشوري چون ايران كه چهل درصد ازجمعيت خود را از دست داده با وجود پهناور بودنش امري آسان تر است تا سرزميني كه دراين ميان با استواري وصلابت به حيات خود تداوم مي بخشد(قحطي بزرگ،محمد قلي مجد)
قدرت هاي خاورميانه در ميانه جنگي نيابتي؛
بدون هيچ ترديدي منطقه خاورميانه از ديربازهمواره مورد توجه نيروهاي فرامنطقه اي بوده حضور پرتقالي ها و بريتانيايي ها در اعصار مختلف دراين ناحيه خود مويد اين نكته خطير است وليكن از سال 1908 كه اولين چاه نفت درمسجد سليمان ايران حفر گرديد اهميت خاورميانه در نزد ابرقدرت ها رو به فزوني نهاد تا جايي كه بر مبناي نظرات انديشمندان بزرگي چون مكيندر بنيان گذارنظريه هارتلند و اسپايكمن بنيان گذار نظريه ريملند بر پرارزش بودن و درعين حال چالش برانگيز بودن آن تأكيد ورزيده شد.دراين راستا دو كشور و سرزمين عمده يعني ايران و عربستان با توجه به نيازها وعلقه هاي خود همواره در راس سياستگذاري هاي منطقه اي قرار داشته وغالبا ً وجهي رقابت آميز نسبت به يكديگر داشته اند.ايران ازحوزه ژئوپلتيك شمال خليج فارس بدنبال همگرايي مابين كشورهاي منطقه و مخالف هرگونه مداخله جريانات فرا منطقه اي وعربستان سعودي ازحوزه ژئوپلتيك جنوب موافق مداخله نيروهاي فرامنطقه اي و بدنبال واگرايي است.پر بيراه نيست كه ايران وعربستان را رقباي ژئوپلتيكي يكديگر درمنطقه خاورميانه به شمار آوريم كه هريك بدنبال افزودن توانايي ژئوپلتيكي خود دراين منطقه هستند.عربستان سعودي با توجه به مقوله وهابيت كه عنصر اساسي شيره جان اين سرزمين است همواره ايران را به عنوان رافضياني قلمداد مي كند كه بسان خاري در چشمان اسلام از ديدگاه ايشان است اسناد بدست آمده از طريق سايت افشاگر (wikileaks) خود مويد اين رويه است كه ايشان با توجه به همان روحيه واگرايانه خود از ايالات متحده درخواست نموده بودند كه به زعم ايشان سر مار رابزند كه منظور كشور ايران بود.تضادهاي ايدئولوژك وعقيدتي مابين دو كشور مانع ازين گرديده كه اين دو به يك اجماع منطقه اي برسند خاصه در طي چند سال گذشته ورويدادهايي كه در بطن خاورميانه مي گذرد خاصه درسوريه واكنون درعراق، شكاف ميان دو كشور را بيش از پيش گسترانيده است.در حقيقت دور جديد اين منازعات از زماني آغاز گرديد كه كشور عراق در پس يك اقدام نظامي هماهنگ از جانب دول غربي بالاخص ايالات متحده به اشغال درآمد و البته اين روند اشغال در كوتاهترين مدت ممكنه رويداد وليكن متعاقب اين اتفاق بندهايي كه ناشي ازحكومت ديكتاتوري رژيم بعث صدام حسين درميان اقوام گوناگون اعم از مذهبي و نژادي حكمفرما بود از يكديگر گسسته گرديده و دراين ميان ايران از طريق يكپارچه سازي نيروهاي شيعه درگردآوري ايشان و دركل نفوذ مثبت درعراق نقيصه ژئوپلتيكي خود را كه همواره از جانب غرب خود درطول تاريخ آسيب پذير بود مرتفع نمود.به هر روي از ديدگاه امنيت ملي و منافع ملي كشور ايران دراين برهه زماني توانسته است كه ضعف ژئواستراتژيكي خود را برطرف سازد وعمق راهبردي اش را ارتقا دهد.بدين ترتيب ايران حاشيه امني ازناحيه غرب براي خود ايجاد كرد.اين مورد به هيچ وجه ازجانب كشورهاي عربي عمده مخصوصا ًعربستان سعودي قابل پذيرش نبود ودراين بين پادشاه اردن از واژه هلال شيعي براي توصيف رفتارايران درمنطقه خاورميانه ياد نمود.تقابل مابين ايران و عربستان درطول ساليان گذشته تداوم بيشتري يافته خاصه درمقوله سوريه كه مبدل به جنگي نيابتي گرديده به وجهي كه ايران جانب دولت مركزي و علوي بشار اسد را داشته وعربستان نيز به هواداري از جريانات مخالف اسد از جمله شوراي موسوم به ائتلاف مخالفان گام برداشته هرچند باتوجه به تاريك ترشدن افق سوريه وپايداري اسد درماندگاري قدرت والبته عدم حمله نظامي ايالات متحده درپس وقايع حملات شيميايي آگوست 2013 سران عربستان سعودي {والبته برخي از كشورهاي عرب حاشيه خليج فارس از جمله قطر كه نيتي جز ماجراجويي نداشتند} رابرآن داشت تابا حمايت ازجريانات افراطي وهابي وسلفي ازجمله داعش،جبهةالنصره،جبهه اسلامي،اهل الشام،احرار شام وجبهه اسلامي سعي در تقابل ايدئولوژيك با ايران برآيند كه اتخاذ اين روش كلاف سردرگم سوريه را نتنها باز نكرد كه گره اي كور نيز برآن اضافه نمود.حضور و ظهور اين قبيل جريانات ضد بشري با نگرشها و اعمال بشدت جزم آلود اساسا ً نيت مبارزان را كه مقابله با ديكتاتوري بشار اسد بود درهاله اي ازابهام فرو برد ودراين بين حضورمسلماناني كه از كشورهاي غربي جهت مقابله با اسد به سوريه گسيل شده بودند نيز اين كشورها را برآن داشت كه در سياستهاي خود در قبال سوريه تجديد نظر كرده وحتي بعضا ً همكاري هاي اطلاعاتي اي با حكومت سوريه در پيش گيرند كه اين موارد موجبات سرخوردگي حكام آل سعود را فراهم آورد در همين راستا پس از نااميدي حكام رياض از پس گيري دمشق از تهران و قطع راه ارتباطي ايران،ايشان را برآن داشت تا ازطريق عراق وهرج ومرجي كه ناشي ازتعارضات باقيمانده ازهمان اوان تشكيل آن مي باشد استفاده نموده وحكومت شيعي نوري مالكي كه متمايل به ايران است را از طريق شيوه اي كه در سوريه هرچند كارساز نگرديده به زير بكشد.در حقيقت اقدامات داعش درعراق كه از ابتداي زمستان گذشته آغازگرديد پس ازآن نااميدي نسبت به ازبين رفتن اسد وعدم مداخلات فرامنطقه اي كه خاستگاه حوزه ژئوپلتيكي جنوب خليج فارس است روي داد.عربستان همواره از وضعيت اهل سنت درعراق پس از روي كارآمدن دولت متمايل به ايران نوري مالكي ناخشنود بوده وبه نظر مي رسد اين مورد را چون دستاويزي قرار داده وبدين ترتيب جريانات وهابي مسلكي چون داعش را روانه عراق ساخته اند تا از طريقي ديگر مبارزه عقيدتي خود با ايران را تداوم بخشد.هر چند به نظر نمي رسد كه دولت رياض و خاندان آل سعود كه متشكل از گروهي از ساخوردگان است به كنه اين قضيه واقع گرديده اند كه عواقب قدرتگيري روزافزون چنين جرياناتي درمنطقه تمامي طرفين درگير را مغلوب خواهد كرد ونه صرفا ً ايران زيرا كه چنين جرياناتي درطول چند دهه اخير با اعمال و رفتارخود به اثبات رسانده اند كه به هيچ وجه به سردمداران خود وقعي نگذاشته وبه وقت مقتضي به ايشان نيز خيانت مي كنند نمونه حاضر آن گروه القائده است كه توسط ايالات متحده ودرپي نگرش كمربند سبزاسلامي دردوران اشغال افغانستان توسط شوروي شكل گرفت وليكن درنهايت پس از بيرون راندن روسها از افغانستان، ايدئولوژي خود را برمبناي مبارزه تا نابودي ايالات متحده استوار نمود.به هر روي گروه دولت اسلامي عراق و شام موسوم به داعش هرچند خود را جرياني عملگرا با اتخاذ سياستي مبني بر شكل دهي حكومت خلافت اسلامي درقرن بيست ويكم بنا نهاده وليكن نهايتا ً كاركد آن را مي توان صرفا ً ايجاد نا امني درمنطقه خاورميانه در جهت مقابله با اهداف ايران برشمرد.ادعاهايي مبني بر بازپسگيري حقوق مسلمانان در ايران و چين و ساير نقاط جهان توسط رهبرداعش ماهيت شعارگونه اين جريان را بيش از پيش نمايان مي كند واين مورد را خاطرنشان مي سازد كه هيچ گونه استراتژي معين و روشني جهت تداوم فعاليت، در ذهنيت عالي اين جريان موجود نيست.
عراق كشوري استراتژيك به مثابه يك واحد سياسي؛
عراق همسايه غربي ايران کشوری است که پس از قرن ها حضور درپيكره امپراتوري عثمانی و درپس وقايع ناشي از جنگ جهاني اول توسط انگلیسی ها درسال ۱۹۲۱میلادی ايجاد گرديد ودرسال ۱۹۳۲ اعلام استقلال نمود.مابين ايران وعراق مرزي به حدود 1609 كيلومتر وجود دارد كه از ديدگاه ژئوپلتيك يكي ازبدترين وضعيت ها در زمينه خطوط مرزي مي باشد كه متعاقب آن منازعات دوكشورهمسايه را مي تواند دامن بزند.عراق داراي موقعيت خاصي از حيث منابع نفتي و ژئوپلتيكي شيعه ،كرد و سني مي باشد.
"ذخاير اثبات شده نفت عراق بالغ بر يكصد ميليارد بشكه است كه با ارائه عمليات اكتشافي و با بهره گيري ازروشهاي پيشرفته لرزه نگاري اين رقم مي تواند تا 180ميليارد بشكه افزايش يابد... ميدانهاي نفتي كركوك و روميلا،جمعا ً 22 ميليارد بشكه ذخيره دارند.ذخايراثبات شده مجنون حدود 20 ميليارد بشكه برآورد گرديده است.چنين ميدانهاي عظيمي عراق را تنها رقيب نفتي عربستان و ايران مي سازد.(بركشلي،1374)
موقعيت كردها و اساسا مقوله كرد درساختارسياسي جغرافيايي عراق ازجايگاه ويژه اي برخوردار است "محل زندگي مردم كرد در دامنه هاي كوههاي آرارات و زاگرس واقع شده است وكردها به عنوان يكي از اقوام ايراني از يك طرف با لرها و فارسها و از طرف ديگر با عربها و تركها و درقسمت كوههاي آرارات با ارامني ها مجاورند.درحال حاضر تنها يك سوم مناطق فوق در ايران و قسمت عمده اين منطقه در تركيه و عراق است،اگر چه هم اكنون مرزهاي سياسي مناطق كردنشين را به پنج قسمت كرده است ولي اين مناطق در پيشينه تاريخي خود اين گونه نبوده و تحت جاذبه و دافعه امپراتوري هخامنشي با يونانيان واشكانيان و روم شرقي(بيزانس) وبعدها امپراتوري عثماني و صفوي قرارداشتند.حادثه مهم تاريخي جنگ جهاني اول1919) درشكل گيري وضعيت فعلي مناطق كردنشين نقش موثر داشته است.(جلايي پور،1372)
"يكي ازعوامل عمده اي كه مانع از بذل توجه جامعه بين المللي به مبارزه كردها مي شود،ويژگي عميقا ً بي ثبات كننده اين مسئله است.هرگونه راه حلي برجدايي طلبي كردها به ويژه براي قلمرو و منافع دو كشور تركيه و عراق مصيبت بار است و بخش اعظم ميادين نفتي عراق را تصاحب خواهد كرد و براي تركيه يك دولت كرد به معناي از بين رفتن تقريبا ً تمامي قلمرو تركيه جنوبي خواهد بود" (فولر،1373)
"بعد از جنگ جهاني اول سرآرنولد ويلسن صاحب منصب سياسي ارشد بريتانيا طي گزارشي از منطقه اعلام داشت كه ((كردها نه مي خواهند زير حكم و نفوذ تركيه باشند و نه تحت فرمان دولت عراق...فكرتشكيل كردستاني مستقل درميان كردها طرفداران بسيار دارد...تقريبا ً تمام كردها شايق هستند براين كه رشته هاي پيوند خود با تركان را بگسلند)).اما دولت بريتانيا كه بر اوضاع مسلط بود،به منظور دست انداختن برحوزه هاي نفتي جنوب كردستان به خواسته ها و آرزوهاي مردم كرد توجهي نمي كرد و مصمم به تشكيل حكومتي دست نشانده بود كه سه ولايت بغداد و بصره و موصل را بتوانند با يكديگرمتحد نمايند.بريتانيا با توافق فرانسه نام ((عراق)) رابه اين سرزمينها داد واميرفيصل،پسر شريف مكه را به پادشاهي آن برگزيد."(عزتي،1381)
"کشورعراق هیجده استان دارد که شیعیان تقریباً در دوازده استان آن پراکنده اند. این مکان ها که استان های جنوبی و مرکزی را در بر می گیرد، شامل شهرها و استان های بصره، ناصریه، عماره، کوت، دیوانیه، حله، کربلا، نجف، بغداد، کاظمین، بابل، قادسیه، ذی قار، سماره و واسط است.هم چنین در سه استان کرکوک، دیالی و سامرا نیز اقلیتی از شیعیان زندگی می کنند. نکته قابل توجه آن است که از میان تقریباً شش میلیون جمعیت بغداد، حدود چهار میلیون شیعه هستند که سه میلیون آن ها در شهرک صدر زندگی می کنند. «هم چنین یک سوم از جمعیت دو میلیون نفری ترکمان و نیز بخشی از کردهای عراق موسوم به «اکراد فعلی»، شیعه می باشند."(برنا بلداجي،1383)
بعد ازآن که عراق براساس پيمان نامه سایکس- پیکو و در بدو تأسيسش انتظار می رفت که باورمندان اهل تشيع به نسبت فزوني جمعيتي خود، نقش برجسته ای داشته باشند. وليكن همان طور که همه می دانند، شیعه مذهب های عراق نه تنها موفق به ایفای چنین نقشی نشدند، بلکه هم چنین از آغاز حکومت سلسله ی هاشمی تا پايان حاكميت حزب بعث، از ديدگاه سیاسی،اقتصادي و مذهبي نيز یک گروه از یاد رفته و منزوی بوده اند.
"شیعیان عراق به طور سازمان یافته ای از نیل به منصب و مراکز قدرت محروم می شوند. به گفته علوی و بنجیر،ازسال 1921 تا 1958، 59 دولت درعراق تشکیل شده که صرفاً پنج نفر ازشیعیان ازمیان صدها نفری که به منصب وزارت ونخست وزیری رسیده اند، توانسته بودند درمنصب نخست وزیری به تشکیل دولت دست زنند و حدود سه سال، زمام امور کشور را به عهده داشته باشند.با عنایت به این که بین 60 تا 65 درصد مردم عراق را شیعیان تشکیل می دهند، این تبعیض ناروا برای شیعیان عراق بسیار آزار دهنده است.ازسال 1958 تا 1990، صرفاً یک شیعی به نخست وزیری برگزیده شد که مدت ده ماه صدارت داشت. تبعیض بر ضد شیعیان، در دیگر عرصه های زندگی نیز وجود دارد؛ از جمله آن که شیعیان در پارلمان، فرهنگ، مطبوعات، اوقاف، آموزش و پرورش، آموزش عالی و تجارت و بازرگانی حضور کم رنگی دارند"(سيف زاده)
با روي كارآمدن نظام بعثي و بالخص ازسال 1971عرصه هرچه بيشتربرشيعيان تنگتر گرديد وانواع و اقسام محروميتهاي اقتصادي،فرهنگي،مذهبي و سياسي برايشان رواداشته شد.
"دردسامبر1988،حکومت عراق طرح بسیارمحرمانه ی " عملیات در باتلاق ها" را به اجرا گذاشت که به موجب آن، محاصره ای اقتصادی بر منطقه [شیعی نشین جنوب] تحمیل می گشت، روستاها و محصولات کشاورزی به آتش کشیده می شدند و مظنونان توقیف می گشتند.(سيف زاده)
به هرروي با توجه به تحولات يك دهه گذشته واز بين رفتن نظام بعثي و روي كارآمدن اكثريت شيعه درمناصب عمده سياسي عراق دغدغه ديرينه ايشان نيز برآورده گرديده است هرچند كه اين حضور قدرتمند باتوجه به حمايتهاي صورت گرفته از جانب ايران به مذاق همسايگان سني عراق مخصوصا ً عربستان خوش نيامده وبارها وبطرق مختلف از روي كارآمدن دولتي با تمايلات شيعي وايران گرايانه ابراز نارضايتي نموده اند.
مناطق سني نشين عراق وبطور كل اهل سنت عراق پس از بدست آوردن استقلال اين كشور تا پايان قدرت صدام حسين هماوره در راس هرم قدرت سياسي اين كشور بوده و برتمامي ساير گروههاي قومي ومذهبي عراق هرگونه اجحاف قائل مي بودند.بنابراين طبيعي بوده است كه پس از روي كارآمدن شيعيان وبه قدرت رسيدن ايشان اين مورد مطلوب نظر سني هاي عراق نبوده ودراين راه همواره از حمايتهاي مادي ومعنوي عربستان سعودي كه نقش برادر بزرگتر اهل سنت را در منطقه خاورميانه ايفا مي كند برخوردار بوده اند.
"هفته نامه صبح صادق به نقل ازروزنامه الوطن عربستان مینویسد:
بسیاری از مقامات کشورهای عربی در تماس های فشرده با دولت بوش، نگرانی خود را از روی کارآمدن حکومت شیعیان درعراق ابراز کرده اند.(صبح صادق،1383)
با توجه به سرعت روند وقوع رويدادهاي عراق و ظهور پديده اي چون دولت اسلامي عراق و شام موسوم به داعش كه تحولات وسيعي اي درعرصه ميداني عراق ايجاد نموده،بنابراين اتخاذ وارائه سياستهاي ممكنه از جانب ايران درمورد گزينه هاي مطروحه دراين باره با توجه به خطيربودن موضوع عراق كه همسايه اي بسيارمهم درناحيه غرب كشورمان است ،امري حياتي به نظرمي رسد.چه اتخاذ سياستي از جانب دستگاه ديپلماسي ممكن است كشور را به ورطه بحراني فزاينده سوق دهد ويا اينكه از پديده اي بحراني جلوگيري نمايد.با اين پيش فرض وبا توجه به ميزان شدت بحران فعلي عراق نگارنده توجه مخاطب را به بررسي تيره ترين شرايط ممكنه يعني فروپاشي عراق جلب مي نمايد،هرچند كه با ضرس قاطع عنوان مي نمايم غلطيدن كشورعراق به سوي فروپاشي و تجزيه به هيچ وجه مطلوب ايران نخواهد بود وباتوجه به اين نكته خطيركه ايران زمين درتاريخ همواره ازناحيه غرب خود آسيب هاي جدي اي ديده است پس بي هيچ ترديد نابساماني وهرج و مرج ناشي از تفكيك عراق منتج به نتيجه مثبتي براي ايران نخواهد بود وليكن ازروي قاعده دستگاه ديپلماسي كشورمان مي بايست حسب شرايط جهت منفي ترين موقعيت ها نيز داراي برنامه مورد نظرباشد.لازم به ذكر است كه نظريه تفكيك عراق هم اينك بيش ازپيش قوت گرفته وطي شماره اي از مجله تايم به تاریخ 19 ژوئن 2014 درگزارشي به قلم مایکل کراولی خبرنگار و ازاعضای هیئت سردبیری این مجله به طور مفصل به بحران امنیتی اخیر عراق پرداخته و با انتخاب تصویری از نقشه عراق بر روی جلد خود با تیتری درشت نوشت: پایان عراق. نویسنده معتقد است عراق به زودی به سه بخش کردستان(شمال شرق)، سنی ستان (شمال و غرب و بخشی از جنوب ) و شیعه ستان (جنوب و بخشی از کویت) تقسیم خواهد شد.( Micheal Crowley،2014)
نتيجه گيري؛
با توجه به شواهد و قراين اعلام استقلال كردستان امري غيرمحتمل نبوده وسران كردستان دراين راه از حمايتهاي رژيم اسرائيل و شخص بنيامين نتانياهو نيز برخوردارند درحقيقت سران كردستان از جمله شخص مسعود بارزاني پس ازاينكه درپس خلاء قدرت دولت مركزي،سرگرم بودن و مبارزه با داعش موفق به كنترل شهر پر اهميت كركوك گرديدند بنابراين شرايط فوق را بهترين فرصت براي اعلام استقلال سياسي خود ديدند.وليكن با تمامي اين تفاصيل ديدگاه ايران نسبت به اين رويداد دروهله نخست مي بايست حول محورعدم پذيرش موجوديتي مستقل تحت عنوان كشوركردستان واحترام به حفظ تماميت ارضي درچارچوب عراق فعلي باشدمخصوصاًاينكه درشرايط حال حاضر دولت ايالات متحده آمريكا وتركيه به عنوان دو دولت پراهميت فرامنطقه اي ومنطقه اي بطور رسمي با نگرش مسعود بارزاني به مخالفت برخاسته اند
"ایالات متحدهی آمریکا با اقدام اقلیم کردستان عراق برای جدایی از عراق مخالفت کرد. جاش ارنست، سخنگوی کاخ سفید در نشست مطبوعاتی روز پنجشنبه (۳ ژوئیه) گفت که عراق وقتی میتواند با داعش مقابله کند که متحد باشد.ارنست گفت:«واقعیت این است که ما همچنان معتقدیم عراق متحد قدرتمندتر ازعراق تجزیهشده است.» او گفت که آمریکا به اقدامات خود برای راضی کردن سران گروههای مختلف شیعه، سنی و کرد برای اتحاد ویافتن راهحل مسالمتآمیز ادامه خواهد داد.سخنگوی کاخ سفید همچنین اضافه کرد:« ما از عراق دمکرات و متحد دفاع میکنیم.»اظهارات سخنگوی کاخ سفید در شرایطی مطرح شد که جو بایدن، معاون رئیسجمهور آمریکا نیز در دیدار با فواد حسین، رئیس دفتر بارزانی در کاخ سفید بر موضع آمریکا تاکید کرد.بیانیهی کاخ سفید دربارهی دیدار بایدن و حسین میگوید که بایدن در این دیدار بر "اهمیت تشکیل دولت تازه متشکل از همهیگروهها درعراق" تاکید کرده است. معاون رئیسجمهور آمریکا گفت که راه مقابله با تهدید جدی داعش، دولت متحد درعراق است.(خبرگذاري دويچه وله آلمان 04/07/2014)
وهمچنين دولت تركيه كه با دولت كردستان مراودات اقتصادي گسترده اي داشته وطي چند ماه اخيردوبارمحموله نفتي كردستان را بدون اخذ مجوز ازدولت مركزي عراق صادرنموده نيز مخالفت خود را در راستاي تحقق وشكل گيري دولت مستقل كردستان اعلام نموده است. "دولت ترکیه گفت که این به ضرر اقلیم کردستان است که از بغداد جدا شود به خصوص بعد از اینکه تروریستهای سنی یک نوارگسترده ازهمسایه های جنگ زده عراق را به دست گرفتن، معاون نخست وزیر ترکیه در جلسه کابینه گفت دولت از نزدیک تحولات عراق را دنبال می کند، او گفت همه دنیا دیدگاه رسمی دولت ترکیه را می داند؛ اجازه تجزیه عراق را نمی دهیم، برعلیه گروه های مسلح مبارزه می کنیم، اجازه نمی دهیم خون مردم بی گناه ریخته شود، او در ادامه گفت ترکیه از تمامیت ارضی عراق حمایت می کند. این درحالیست که در روزهای اخیر نتانیاهو از استقلال اقلیم کردستان حمایت کرده بود.(پايگاه تحليلي خبري وانا،10 تيرماه 1393)
البته با توجه به بررسي وضعيت واحتمال روزافزون تجزيه كردستان ازعراق حسب شرايطي ويژه وخاص،برخورد سياسي وديپلماسي كشورمان نيزمي بايست با رويه اي كاملا ً محتاطانه وپذيرش اين قضيه به همراه پيش شرطهايي امنيتي ارائه گردد ودرعين حال ازين شرايط نامطلوب به جهت رفع نگراني هاي ايران استفاده بهينه شود.طبيعتا ًمابين دولتمردان كردستان عراق وايران ارتباطات نزديكي ازديربازبرقراربوده وازين مجرا مي بايست درشرف حتمي وقوع رويداد جدايي كردستان ازعراق استفاده نمود ويكايك نگراني هاي امنيتي ايران را به اطلاع سردمداران آينده كردستان مستقل رسانيد وايشان را نسبت به دغدغه هاي اساسي ايران وحسن همجواري با همسايه اي قدرتمند كاملا ً آگاه و روشن كرد وبطوركل پذيرش وياعدم پذيرش موجوديت مستقل كردستان را منوط به احترام ايشان به علقه هاي ايران قلمداد نمود.بنابراين سياستگذاري ايران مي بايست صرفا ً برمبناي منافع ملي تعريف گردد وخطاي راهبردي اي كه درمورد پذيرش بدون هيچ گونه قيدوشرط استقلال جمهوري آذربايجان صورت گرفت دراين مورد خاص نمي بايست روي دهد.درعين حال سطح مراودات اقتصادي وارتباطات فرهنگي نيزدرحدقابل ملاحظه اي نيزافزايش يابدوبا درگيرنمودن كردستان مستقل احتمالي درفعاليت ها و ارتباطات في مابين وايجاد تعاريف مشترك در زمينه علايق هر دو سو احتمال هرگونه رويداد مخل امنيت ملي ايران را به زير صفر رساند.
دراين راستا ودرصورت تفكيك بخشهاي كردنشين عراق احتمال اضمحلال بيشتراين سرزمين و جدايي بخش هاي سني نشين بيش ازپيش خواهد شد.اين مناطق از نظرگاه ژئواستراتژيكي براي ايران حائز اهميت مي باشند زيرا كه مرزمابين سوريه وعراق را پوشش مي دهند.درواقع راه مراسلاتي ايران به سوريه وحفظ اين موقعيت ازدرگاه مناطق اهل سنت عراق مي گذرد.بي شك دولت نوري مالكي با اتخاذ سياستهايي شيعه گرايانه ومتمايل به اكثريت شيعه محيط وفضاي سياسي اين اقليت قدرتمند و استراتژيك را به سمت نگرش هاي افراط گرايانه سوق داده است.ظهور وحضور يك دولت شيعي در رأس هرم قدرت عراق براي اهل سنت اين كشور في نفسه امري نامطلوب تلقي مي گردد خاصه اينكه دولت مذبور ايشان را به انزواي سياسي نيزهدايت نمايد البته نكته قابل تأمل در زمينه داعش نگرشي است كه علل پيدايي اين جريان وهابي را ناشي ازنارضايتي هاي سنيان عراق مي داند حال آنكه جمعيت كثيري كه بواسطه تحركات داعش ازخانه وكاشانه هاي خود درداخل عراق آواره شده اند ازاهل سنت عراق هستند وهمچنين دراين راستا مي توان به بیانیه حارث الضاری رئیس هیئت علمای مسلمان اهل سنت عراق درمخالفت با اقدام داعش به اعلام خلافت اسلامی درعراق اشاره نمود. دراین بیانیه آمده است ما به طرفهایی که اقدام به تشکیل باصطلاح خلافت اسلامی در عراق و سوریه کرده اند، نصیحت می کنیم که دراین تصمیم خود تجدید نظر کنند.این بیانیه می افزاید: اعلام هرگونه دولتی ازجمله خلافت اسلامی درعراق بدون فراهم شدن زمینه و امکانات برای آن نمی تواند موفق باشد و با شکست مواجه خواهد شد حارث الضاری در بیانیه خود ضمن اشاره به اینکه بیعت با ابوبکر البغدادی به عنوان خلیفه مسلمانان شرعا" جایز نیست، افزود: هدف داعش از اعلام خلافت اسلامی تجزیه عراق و آسیب رساندن به مردم این کشور است.(خبرگذاري كردپرس 1393.4.13)
به هرروي باعنايت به جميع شرايط وموقعيت ممتازمناطق سني نشين عراق،مي بايست دولت ايران بااستفاده ازامكانات وابزارهاي سياسي خود وبا ارائه مشاوره به دستگاه دولتي واجرايي عراق ايشان را ازعواقب دوري وبه ميان افتادن فاصله مابين شيعه و سني آگاه سازد وخواستار دخيل نمودن هرچه بيشتر عناصر معتدل سني به جهت حاشيه نشين كردن عناصر تندرو باشد.ضمن اينكه درصورت لزوم وعدم توفيق نخست وزيرفعلي درايجاد اجماع في مابين نيروهاي سياسي عراق،ايران مي تواند با تغييرموضع سياسي موافقت خود را با جابجايي نخست وزيراعلام نمايد به وجهي كه فرد جايگزين از ميان عناصرشيعه كه ارتباط نزديكي با ايران دارد گزينش شود.كوتاه سخن آنكه قائله فعلي عراق مي بايست با كمترين هزينه ممكنه ودر اسرع وقت ختم به خير شود زيرا كه دولت فعلي ايالات متحده به رهبري باراك اوباما سياستهايي برخلاف سياستهاي جنگ افروزانه نو محافظه كاراني كه در دولت بوش حضور داشتند اتخاذ نموده و خواستارعدم مداخله نظامي بوده وبه نوعي دولتي با نگرش حداقل مداخله جويي ميباشد نكته اي كه مي توان به روشني درپس عدم حضور ايشان دررويدادهايي با دستمايه نظامي چون ليبي،سوريه و شرايط فعلي عراق برشمرد.اين احتمال بدور از ذهن نيست كه پس از پايان دوران زمامداران فعلي كاخ سفيد جريان پيشين وبا نگرش حداكثر مداخله جويي در جهان بالخص خاورميانه وبا تزهاي تهاجمي خود وارد عرصه گردد كه درآن صورت حفظ منافع ملي ايران به عنوان قطب موثر ژئوپلتيكي خاورميانه با چالش هاي عمده اي مواجه خواهد شد.
پي نوشت ها؛
1 – پژوهشگر ارشد مركز مطالعات خليج فارس
2_ هفته نامه رستخيز مورخه 26 اسفندماه باستان 1284 يزدگردي برابر با 26 رمضان 1333 هجري و 18 اوت 1915 ميلادي
3_ Cetinsaya Gokahn./ Middle Eastern Studies, London, Published by Frank Cass, no 2April 2003,pp. 194 – 203
4 _ Mohammad majd, The Great Famine and Genocide in Persian, 1917 – 1919
5_ بركشلي،فريدون – وضعيت نفت عراق و بازگشت آن به بازار نفت – بولتن ديدگاه و تحليل ها – شماره 794 شهريور 1374
6_ جلايي پور،حميدرضا – كردستان،علل تداوم بحران آن پس از انقلاب اسلامي ايران – دفتر مطالعات سياسي و بين المللي – 1372 صص 70 – 69
7 _ فولر،گراهام- قبله يا ژئوپلتيك ايران – نشر مركز – ترجمه عباس مخبر – 1373
8_ دكترعزت الله عزتي،تحليلي برژئوپلتيك ايران وعراق،انتشارات وزارت امورخارجه جمهوري اسلامي ،1381)
9_ سيروس برنابلداجي،"شيعيان عراق؛بررسي وضعيت جامعه شناختي"،فصلنامه تخصصي شيعه شناسي پائيز 1383 صفحه 150
10_ سيد حسين سيف زاده،عراق – ساختارها و فرآيند گرايش هاي سياسي،ص80
11_ هفته نامه صبح صادق، هفته نامه ی صبح صادق، دوشنبه 4 آبان ماه 1383، س5، ش 174، ص16
12_ Micheal Crowley. June 19, 2014
http://time.com/2899488/the-end-of-iraq/
13_ خبرگذاري دويچه وله آلمان 04/07/2014
http://www.dw.de/%D9%85%D8%AE%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%AA-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7-%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%82%D9%84%D8%A7%D9%84-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%82/a-17757650?maca=per-rss-per_politik_volltext-5725-xml-mrss
14 _ پايگاه تحليلي خبري وانا،مركز مطالعات غرب آسيا و شمال آفريقا ،10تيرماه 1393)
http://www.wanacenter.ir/vdcg.w9wrak9xupr4a.html
15_ خبرگذاري كرد پرس1393.4.13
http://www.kurdpress.com/Fa/NSite/FullStory/News/?Id=65700#Title
احمد | ۱۳۹۳/۱۰/۲۷ | |
مقاله را نخواندم و لی مرزها بهیچ وجه مقدس نیستند. آدمها و خواست آدمها خیلی خیلی از مرزها مقدس ترنند حتی اگر جدائی خواهانه باشد. لذا خودتان را خیلی اذیت نکنید به امید خدواند تعالی همه مرزهای ساختگی در خاورمیانه که بی هیچ مبنائی و توسط استعمارگران ساخته شدند برچیده خواهند شد . |