خلیج فارس من / نفیسه

موسسه مطالعات راهبردی، ژئوپولیتیک,استراتژیک,تاریخ و جغرافیای خلیج فارس

موسسه مطالعات راهبردی، ژئوپولیتیک,استراتژیک,تاریخ و جغرافیای خلیج فارس، خوزستان، سیستان بلوچستان، اروندرود، بوشهر، هرمزگان، اندیشمندان، اندیشکده، مرکز تحقیقات، مرکز پژوهشی سازمان مردم نهاد NGO روشنفکران ایران اندیشگاه اتاق فکر مطالعات عربستان، بحرین، کویت، قطر، عمان، امارات متحده عربی، عراق موسسه ایرانشناسی تحقیقات خاورمیانه بررسی های سیاسی امنیتی جغرافیایی فرهنگی هنری

موزه خلیج فارس

ژئوپلتیک خلیج فارس

اسناد خلیج فارس

نقشه های خلیج فارس

آمار سایت


بازدید روز

۲۲۳

بازدید دیروز

۵۷۲

بازدید ماه

۱۱۳۳۰

بازدید کل

۹۳۰۹۳۸۴

افراد آنلاین

۱۳

خلیج فارس من

نفیسه

کودک خلیج با چشمانی صدف گون و لبخندی بی پروا مرا می خواند.
حوصله ندارم؛ اما می روم و در کنارش آرام می گیرم.
دریا عادت دارد غصه هایم را در خود جا دهد.
ابرها خفته؛ شن ها خاموش و من در ساحل آرمیده ام.
چشمانم را می بندم و به صدای برخورد امواج در ساحل گوش می سپارم.
در یک چشم بر هم زدن هوا دگرگون می شود و باران می بارد.
چشم هایم را باز می کنم و بی آنکه تکان بخورم به حرکت ابرها در آسمان خیره می شوم.
قطره های آب روی صورتم می ریزد.
صدای برخورد دانه های باران روی دریا و شن ها ی ساحل
با صدای امواج در هم می آمیزد و سمفونی طبیعت را زیباتر می کند.
شن ها زیر رگبار باران مدام شکل عوض می کنند
و حباب ها روی آب چند لحظه نشسته ناپدید می شوند.
پرواز یک مرغ دریایی در پشت پرده اشک چشمانم ناتمام می ماند.
من گریه می کنم یا باران به چشم هایم رفته؟!
به همه ی آدم ها و یک کره ی خاکی به نام زمین و چند روز زندگی می اندیشم
و به اذالشمس کورت......
طعم باران از میان لبهایم عبور می کند.
آن را می چشم.
روزی همه ی ستاره ها تاریک و بی نور شده
و دنیا و آدم هایش از بین خواهند رفت.
جدایی همه ی ما از هم روزی سر نوشتی محتوم خواهد بود
اما بیچاره بچه هایی که به خاطر تحمیل جنگ به سرزمین شان
فصل جدایی زود رس را تجربه می کنند.
من به آن دختر زیبای بعلبکی می اندیشم
که پریشان در حالی که مادرش را از دست داده
عروسک خود را در آغوش خویش می فشارد
تا نقش مادری را تمرین کند.
خودم از یادم می رود.
شبیه کبوتر عطش زده ای شده ام
که ساعت ها به دنبال آب شیرین گشته.
ترانه ی ساحل خلیج فارس ؛ این بار صدای دریا نیست
و نه حتی آواز مرغان دریایی در باران...
ترانه ی ساحل این بار
هق هق گریه های من است
که طاقتم برخی از رنج ها را بر نمی تابد....