از فرصت همگرایی تا خودزنی حاکمان عرب خلیج فارس

از فرصت همگرایی تا خودزنی حاکمان عرب خلیج فارس

این حقیقت انکار ناپذیر است که ایران اگر چه دارای برخی اشتراکات دینی با کشورهای عربی است ولی دارای تقابلات سیاسی، فرهنگی، نژادی و زبانی متعددی نیز با آنها هست ولی این حقیقت همیشه نمیتواند دلیلی بر واقعیت و شرایط موجود منطقه باشد. به همین دلیل است که غالباً تصور می‌شود که روابط میان ایرانیان و اعراب، به سبب انباشته شدن اختلافات تاریخی، جغرافیایی، سیاسی و فرهنگی، محکوم به ضعف و تقابل است.

موزه خلیج فارس

ژئوپلتیک خلیج فارس

اسناد خلیج فارس

نقشه های خلیج فارس

آمار سایت


بازدید روز

۴۳۶

بازدید دیروز

۵۷۲

بازدید ماه

۱۱۵۴۳

بازدید کل

۹۳۰۹۵۹۷

افراد آنلاین

۵۷

از فرصت همگرایی تا خودزنی حاکمان عرب خلیج فارس

تاریخ:۱۳۹۱/۰۵/۱۱

از فرصت همگرایی تا خودزنی حاکمان عرب خلیج فارس

روزبه پارساپور، ماهنامه خلیج فارس و امنیت
تحولات اخیر منطقه خاورمیانه از توطئه غربی - عربی برای جنگ داخلی در سوریه گرفته تا انقلاب مردم بحرین و موج بیداری اسلامی در کشورهای دیکتاتور زده مصر و تونس و یمن و اردن و... همگی خبر از آغاز وقایعی میدهد که در نهایت میتواند معادلات منطقه را تغییر دهد. اما در کانون این تحولات موضوع سوریه و دوقطبی شدن جهان سیاسی اهمیت ویژه ای دارد. استعمار غرب به همراه نظامهای خودکامه عربی به ویژه قطر و عربستان که حتی یک دموکراسی ساده انتخاباتی را هم تاکنون تجربه نکرده اند سوریه را محکوم به نقض حقوق بشر میکنند! و این کشور را با جنگ داخلی و ویرانی گسترده سوق داده اند. اما طرف مقابل روسیه، چین و ایران سه قدرت بزرگ جهانی در مقابل توطئه های استعماری غرب ایستادگی کرده و با وتوی قطعنامه های خصمانه آنها را ناکام گذاشتند. اما هنوز چین و روسیه و ایران عملا وارد کارزار جنگ داخلی سوریه نشده اند و این تنها ارتش قدرتمند سوریه است که به ترویست های عربی پاسخی کوبنده داده است و حتی به سادگی جنگنده های متجاوز ترکیه را نیز سرنگون کرده است. در همین راستا میتوان اشاره کرد که طی هفته های اخیر مقامات نظامی جمهوری اسلامی ایران به ترکیه و آمریکا و حاکمان نامشروع عربی هشدار دادند که چنانچه جمهوری اسلامی وارد عرصه جنگ داخلی سوریه شود ضربات سختی به دشمنان سوریه خواهد زد. در همین زمان حرکت بی سابقه 3 ناو جنگی چین به سمت آبهای مدینترانه و سواحل سوریه از اهمیت ویژه ای برخوردار است که این نشان از عزم راسخ جبهه شرق بر علیه اندیشه های باطل استعمار غرب دارد. این شرایط بحرانی منطقه بخش عمده اش حاصل کم خردی حاکمان عربی است که نگرانی از ایجاد تقابل نظامی بین کشورهای همسایه از یکسو و تقابل جبهه شرق و غرب را از سوی دیگر تقویت کرده است.

این حقیقت انکار ناپذیر است که ایران اگر چه دارای برخی اشتراکات دینی با کشورهای عربی است ولی دارای تقابلات سیاسی، فرهنگی، نژادی و زبانی متعددی نیز با آنها هست ولی این حقیقت همیشه نمیتواند دلیلی بر واقعیت و شرایط موجود منطقه باشد. به همین دلیل است که غالباً تصور می‌شود که روابط میان ایرانیان و اعراب، به سبب انباشته شدن اختلافات تاریخی، جغرافیایی، سیاسی و فرهنگی، محکوم به ضعف و تقابل است که این اندیشه موجب گردیده است منطقه خاورمیانه امروز بی ثبات ترین نقطه جهان باشد و منابع نفت و گاز آن با دامن زدن به همین اندیشه های باطل به غارت برود و سیل تسلیحات غربی وارد گردد. اتحادیه اروپا مثال خوبی است برای این واقعیت زیرا کشورهای این اتحادیه دارای نژادها و زبانهای مختلف می باشند ولی برای همزیستی مسالمت آمیز، صلح و ثبات و توسعه اقتصادی کشورهایشان به یک مدل مشترک سیاسی جهت همگرایی دست پیدا کردند که اتحادیه اروپا نام گرفته است.

جمهوری اسلامی از زمان روی کار آمدن دست دوستی و همکاری خود را به مردم عرب و غیر عرب منطقه داد و آنها را برادران خود خطاب کرد اما حاکمان عربی حوزه خلیج فارس از روز نخست به حمایت از دیکتاتوری صدام حسین برای آغاز جنگی ویرانگر بر علیه ایران پرداختند و تشکیل شورای همکاری خلیج فارس بر علیه جمهوری اسلامی نمادی از همین دشمنی بود که شکل گرفت. ماجرای اقدامات خصمانه حاکمان عربی به این موارد ختم نشد و کشورهای عربی پایگاه دائمی دشمنان قسم خورده ایران نیز شد. حاکمان قطر، کویت، بحرین، عربستان، عمان و امارات با این اندیشه اشتباه سیاسی که دوستی با دشمن مهم ترین کشورهمسایه شمالی خلیج فارس یعنی ایران میتواند موجب ایجاد توازن قوا و پوششی بر ضعفهای استراتژیک این شیخ نشین ها شود با آمریکا و انگلیس پیمان نامه های سیاسی و نظامی متعددی را منعقد کردند و بر علیه مردم خود و کشورهای منطقه بازی خطرناکی را آغاز کردند که در بلندمدت یک خودزنی و شکست سیاسی برای آنها در پی خواهد داشت. آمریکا نیز از این اشتباه تاریخی حاکمان عربی نهایت بهره را برد و با فرصتی که شیخ های عربی برای آنها ایجاد کردند منابع نفتی خود را با کمترین دغدغه و پایین ترین هزینه تامین و حتی هزینه پایگاههای نظامی مستقر در منطقه خلیج فارس خود را نیز از سران نامشروع کشورهای حاشیه خلیج فارس دریافت کرد. عمق این فاجعه از آنجا نمایان میگردد که آمریکا با تحریک اعراب بر علیه ایران این کشورها را به انبار تسلیحاتی فاقد کارایی تبدیل کرده است. کشورهایی مانند قطر، کویت، بحرین و امارات به دلیل عواملی همچون جمعیت کمتر از 5 میلیون نفر و حتی عربستان با 27 میلیون که درصدبالایی از آنها را مهاجرین تشکیل میدهند، فقدان تجربه نظامی، ژئوپلیتیک محدود، عدم اتکا به قدرت داخلی، فقدان عمق استراتژیک و عدم مشروعیت داخلی در عمل هیچ نقشی در معادلات بلندمدت منطقه را برای این کشور ها نمیتواند متصور شود و از این روست که این شیخ ها تنها در تلاش هستند با فروش نفت خام به آمریکا و خرید تسلیحات نظامی از این کشور دلارهای نفتی را در یک چرخه بی حاصل نظامی به نفع منافع آمریکا در جریان بیاندازند تا اقتصاد آمریکا را از ضعف خارج کرده و قدرتمند کنند ولی پایان این تئوری پوسیده توازن قوا هیچ حاصلی برای مردم، صلح، ثبات و امنیت منطقه ندارد و تنها مسابقه تسلیحاتی را گسترش و جنگهای داخلی را در منطقه افزایش میدهد و موجب سقوط حکام عربی خواهد شد. از سال ۲۰۰۳ به بعد کشورهای خاورمیانه در مجموع رقم نجومی ۴۹۵ میلیارد دلار تسلیحات خریداری کرده‌اند که بخش اعظم آن سهم کشورهای حوزه شورای همکاری خلیج فارس PGCC است. درست است که توان نظامی ایران در بالاترین سطح منطقه قرار گرفته و این واقعیت هم که اعراب ترس و وحشت فزاینده ای از ایران دارند قابل کتمان نیست ولی این امر حاصل پروژه موفق ایران هراسی آمریکا در منطقه بوده است زیرا همین توان نظامی با درک مشترک از امنیت منطقه میتوانست در خدمت همه کشورهای خلیج فارس و ایجاد امنیت پایدار قرار بگیرد. بررسی موضع‌‌گیری‌ها و اقدامات خصمانه و خودزنی های کشورهای عربی خاورمیانه در مورد برنامه هسته‌ای ایران نشان می‌دهد که کشورهای عربی در فضای توهم «ایران‌هراسی» که از سوی غرب ساخته شده است افتاده‌اند. از این منظر وارونه‌نمایی، تهدید قدرت نظامی و معنوی و حتی قریب‌الوقوع بودن تهدید از سوی ایران در چارچوب پیگیری برنامه‌ هسته‌ای صلح‌آمیز نسبت به حاکمیت دولت های عربی سبب برخی اقدامات واکنشی بحران ساز و عواقب ناگوار آن از سوی آنها شده است.

البته در مباحث مربوط به امنيت خليج فارس، برخی از محققين فاکتورهايی را که به صورت سنتی از عوامل موثر در سيستم امنيتی خليج فارس تلقی نمی شدند نيز افزوده اند. چنين عواملی پيچيدگی محاسبه را بيشتر می کنند. مثلا، در يک مونوگرافی تحت عنوان (Building Security in the Persian Gulf)که در سال ۲۰۱۰ توسط موسسه راند (RAND Corporation) منتشر شده رابرت هانتر اين انديشه را مطرح می کند که تحولات افغانستان و پاکستان و تاثيرات آن بر ايران را هم بايد به عنوان يک عامل تاثير گذار بر روابط کشورهای خليج فارس در نظر گرفت. زیرا در بعد کلان تر افغانستان و پاکستان و حتی تاجیکستان و برخی دیگر از کشورهای قفقاز و آسیای میانه روزگاری نچندان دوری درون مرزهای سیاسی ایران بوده اند و با تجاوزات تاریخی انگلیس به صورت واحدهای سیاسی جدا درآمده اند لذا حضور قدرتمند و همگرایی ایران با این کشورها و نوع نگاه آنها بر قدرت ایران در خلیج فارس خواهد افزود.

حاکمان عرب حوزه خلیج فارس که سنگ بنای کشورشان در کمتر از پنج دهه پیش توسط استعمار بریتانیا بنا نهاده شد امروز همچنان در اندیشه اداره مملکت به شیوه عشیره ای و خودکامگی گذشته هستند و مردم را رعیتی می پندارند که سلطان یا پادشاه ارباب آنها بشمار میرود و حق انتخابی ندارد. مردم در سیستم های خودکامگی عربی خلیج فارس هیچ نقشی در تعیین سرنوشت کشورشان ندارند و کشور بدون پارلمان مردمی و ریاست مردمی به شیوه قرون وسطایی اداره میگردد و جالب اینکه آمریکا و انگلستان دو کشوری که ادعای آزادی و حقوق بشر دارند به دلیل چپاول منابع هیدروکربنی و حضور نظامی نامشروع در مهد انرژی دنیا یعنی خلیج فارس هم پیمان اصلی این کشورهای غیرمردمی هستند و از تداوم آنها حمایت میکنند.

مطالعه رويدادهای منطقه حاکی از محيط تشنج وتوسعه روابط خصومت آميز بين کشورهای غرب آسیا و خاورمیانه می باشد که بيانگر اين ضرورت است که ساختار امنيت منطقه ای نيازمند بازسازی بنیادین است تا با الگویی مشترک جهت صلح و ثبات و استقرار نظامهای مردمی گامهای اساسی برداشته شود. در فضای تنش و تقابل امروزی تنها منافع آمریکا با فروش میلیاردها دلار جنگنده و تانک و تسلیحات مختلف نظامی تامین میگردد و مردم منطقه فقیر و فقیر تر و صلح و ثبات به صورت یک رویای دست نیافتی می گردد. متاسفانه حاکمان عربی منطقه چشم خود را بر واقعیت های تاریخی بسته اند و با بر دوستی همچون آمریکا تکیه کرده اند که فاقد هرگونه ثبات و پایبندی سیاسی و اخلاقی است. آمریکا بارها ثابت کرده است که هر زمان و هر لحظه که منافع اش ایجاب کند همه قراردادها و پیمانهای سیاسی را لغو میکند و به دشمن اصلی همان کشور تبدیل می شود. لذا دشمنی با جمهوری اسلامی ایران همسایه ای همیشگی که یکی از قدرت های اصلی غرب آسیا بشمار میرود در حکم خودزنی سیاسی سران عرب منطقه بحساب می آید زیرا ایران بارها به شیوخ حوزه خلیج فارس هشدار داده است در زمین دشمنان ایران بازی نکنید و به جای تبدیل خلیج فارس به انبار تسلیحات ناکارآمد نظامی همسویی و همگرایی را میان کشورها با ایجاد یک نظام امنیتی بومی و منطقه ای برقرار سازید. اما روند سیاسی کنونی منطقه خلیج فارس نشان از افزایش خودزنی حاکمان عربی دارد که در نهایت می تواند با افزایش تحریم های نفتی بر علیه ایران موجب منهدم کردن همه سکوهایی نفتی آنها گردد و در آمدملی آنها به سرعت سقوط کند. جمهوری اسلامی بارها هشدار داده است توان نظامی کافی برای مقابله با دشمنان منطقه ای و فرامنطقه را دارد و در صورتیکه منافع اش در فروش نفت به آسیا قطع شود قطره ای نفت از خلیج فارس نیز خارج نخواهد شد. این بدان معنی نیست که تنگه هرمز مسدود شود بلکه بدان معنی است که همه سکوهای نفتی عربی، خطوط لوله و ذخایر آنها با موشکهای متعدد ایران منهدم میگردد تا در این جنگ ویرانگر، بازیگران عرب که نقش مهمی در مناقشات امنیتی منطقه داشتند عواقب اقدامات خصمانه خود را درک کنند و از سوی دیگر بحران سراسری انرژی، اقتصاد غرب را به مرحله سقوط کشاند.

در شرایط عادی 17 تا 18 میلیون بشکه نفت خام از تنگه هرمز عبور می‌کند که در صورت آغاز درگیری نظامی در تنگه هرمز و خلیج فارس در مرحله اول عرضه حدود 9 میلیون بشکه در روز به بازارهای جهانی متوقف می شود و در مراحل بعد با منهدم کردن سکوهای نفتی عربی و خطوط لوله ای صادرات نفت به کل قطع میگردد که این امر می تواند بزرگترین شوک تاریخ بازار نفت جهان باشد. عربستان در 5 نقطه در شرق خود ذخایر زیرزمینی استراتژیک ایجاد کرده است که ظاهرا این ذخایر در مدینه، جده، ریاض، ابها و قسیم قرار دارند؛ ظرفیت این مخازن حداقل 12 میلیون بشکه ارزیابی شده است. ظرفیت اسمی خط لوله حبشه-فجیره امارات نیز که به تازگی راه اندازی شده است 1.8 میلیون بشکه در روز است که برای رسیدن به این سطح از ظرفیت حداقل 5 ماه زمان نیاز دارد و حتی در این صورت هم تنها قادر به صادرات 65 درصد از میزان صادرات فعلی کشور امارات است. در مجموع انهدام کامل خطوط لوله، سکوهای نفتی و جریان نفت در منطقه نخستین اولویت ایران در برخورد با هرگونه درگیری نظامی جبهه استکباری غرب خواهد بود که عواقب ناگوار آن بر زندگی همه ملتهای جهان تاثیرات منفی خود را خواهد گذاشت.

قدرت دریایی جمهوری اسلامی ایران به باور دوست و دشمن توانایی مقابله با آمریکا در خلیج فارس را دارد به طوری که روز ۲۷ ژوئیه 2012 «واشنگتن پست»، با اشاره به مانور «پیامبر اعظم-۷ » در تیرماه امسال نوشته است که توان تهاجمی و تدافعی ایران از سال ۲۰۰۹ به این سو افزایش چشمگیری یافته است و به انواع موشک‌های ضد کشتی مانند موشک «کرم ابریشم» مجهز شده است. بنا بر این ارزیابی‌ها، دقت هدف‌گیری موشک‌های کوتاه برد ایران به شدت بالا رفته است و استفاده هم‌زمان از آن‌ها در ترکیب با صدها قایق مجهز به تجهیزات جنگی سنگین، می‌تواند حتی برای مدرن‌ترین ناوگان دریایی ارتش آمریکا که هرکدام میلیاردها دلار قیمت دارند خطر جدی باشد. زرادخانه ایران اکنون به موشک‌های بالیستیکی مجهز است که می‌توانند حین پرواز کشتی‌های جنگی آمریکا را نشانه روند. کشتی‌های جنگی آمریکا به سیستیم‌های دفاعی مختلف مجهز هستند، اما ایران با حمله هم‌زمان از جهات مختلف برای خنثی کردن توان دفاعی آمریکا پیش‌بینی لازم را کرده است. استراتژی جدید تنها شامل موشک‌های ضد کشتی نیست، بلکه مجموعه‌ای از زیردریایی‌های کوچک، هلی‌کوپتر‌و صدها قایق رزمی و مین گذاری را هم شامل می‌شود. این تنها بخشی از توانمندی دریایی ایران در خلیج فارس است که بی اغراق مدرن ترین ناوگان جنگی دنیا را از پا خواهند انداخت، لذا با استناد به این توان بالقوه تلاشهای کشورهای کوچک و فاقد جایگاه استراتژیک عربی برای رسیدن به سطح قوای نظامی با ایران تلاشی عبث و کودکانه و تنها در جهت منافع آمریکا محسوب میشود.

این یک واقعیت است که امروزه جمهوری اسلامی ایران کشوری است هسته ای با پتانسیل های متعدد سیاسی، اعتقادی، نظامی و موجب گردیده است، اسرائیل امروز در دنیا ضعیف تر از هر زمان دیگر قرار گیرد و در مقابل کشوری مانند آمریکا که خود را حاکم جهان میداند همه جانبه ایستادگی کند و پرچم حق و عدالت را برافراشته نگه دارد. نیروهایی استشهادی ایران در سراسر دنیا از شمال آفریقا تا حاشیه خلیج فارس از قفقاز تا آسیای میانه و از اروپا تا آمریکای جنوبی حضور دارند و تسلط بر تنگه راهبردی هرمز و خلیج فارس نیز از موئله های قدرت این کشور بشمار میرود. ایران با حدود 6 میلیون مهاجر در اکثر کشورهای جهان بیشترین سطح مهاجرت را در دنیا به خود اختصاص داده است و این مسئله به صورت بالقوه یک اهرم قدرت برای ایران در سطح دنیا محسوب می شود و در صورت نیاز میتواند از بخش اندکی از آن به صورت بالفعل استفاده کند. دکترین نظامی ایران در صورتی که روند کنونی اتحاد عربی- غربی بر علیه ایران تداوم بخشد و منافع حیاتی ایران با گسترش تحریم ها به چالش کشیده شود دور از انتظار نیست که به این نتیجه برسند که اقتصاد دنیا را با راهکارهای ایرانی به مرحله سقوط بکشاند و این حقیقت تلخ که خودزنی حاکمان عرب منطقه با کوبیدن بر طبل ضرورت تضعیف هرچه بیشتر ایران از عوامل مهم و تاثیرگذار این بازی خطرناک است انکار ناپذیر است و پیش بینی نتیجه این بازی عربی آمریکایی به جز باخت – باخت برای طرفین و کشورهای اروپایی در پی نخواهد داشت.



دیدگاه خود را بیان کنید