نقش بازیگران در امنیت خلیج فارس و مرزهای جزایر سه گانه
تاریخ:۱۳۹۱/۰۲/۱۷
نقش بازیگران در امنیت خلیج فارس و مرزهای جزایر سه گانه
ایران با امارات عربی متحده
روح الله پورطالب
كارشناس ارشد مطالعات منطقه اي گرایش خاورمیانه
چكيده
در پایان قرن بیستم و در آغاز قرن بیست و یکم، «امنیت» بیش از هر زمان دیگری مورد توجه واقع و به ابعاد گوناگون آن توجه شده است. مفهوم امنیت هم در سطوح فردی، جمعی، ملی، منطقه ای و جهانی مطرح می گردد و گفتمان امنیت، منزلت و جایگاه و حساسیت خاص و مسلطی نسبت به دیگر رویكردها كسب كرده است. در این مقاله سعی شده نقش بازیگران در امنیت خلیج فارس با توجه به اصول و مبانی نظری که تحت عنوان رهیافت نظری مجموعه امنیتی باری بوزان برای شناسایی منطقه خلیج فارس استفاده شود. در خليج فارس نزديك به 130 جزيره كوچك و بزرگ وجود دارد كه درباره حاكميت بر بعضي از آنها بين كشورهاي كرانه اش اتفاق نظر وجود دارد. يكي از پرهياهوترين مسائل مربوط به ادعاهاي امارات عربي متحده نسبت به جزاير ايراني تنب كوچك و بزرگ و ابوموسي مي باشد. بديهي است كه ماهيت چنين ادعايي نمي تواند غيرسياسي باشد. هر چند كه ادله سست و بي بنيان هم بر آن اضافه مي شود. براي روشن نمودن حق ايران در ادعاهاي ياد شده بررسي جوانب تاريخي و حقوقي و مسائل مرزی در چهارچوب قواعد و اصول حقوق بين الملل و نظریه های ژئوپلیتیکی مي توان ابزاري براي دفاع از امنيت، حاكميت و منافع ملي ايران باشد. روش كار در اين مقاله به صورت توصيفي و تحليلي مي باشد و جمع آوري مطالب به صورت كتابخانه اي و منابع اينترنتي است. اين مقاله ازسه بخش تشكيل شده كه در بخش اول آن به كليات مقاله مي پردازيم، بخش دوم، نگاهی به بازیگران منطقه خلیج فارس اختصاص دارد، در بخش سوم به مرزهای جزایر سه گانه ایران و ادعاهای امارات عربی متحده خواهيم پرداخت، در پايان هم يك نتيجه گيري از مباحث ارائه مي دهيم.
كليد واژه ها:
امنیت خلیج فارس، امنیت ملی، جزایر سهگانه، مرز، ایران، شورای همکاری خلیج فارس
مقدمه
تاکنون عمده ترين نگراني کشورهاي منطقه و قدرت هاي بزرگ غربي در منطقه ي خليج فارس، مسئله ي «امنيت» بوده است. پس از جنگ جهاني دوم، انگلستان به عنوان قدرت مسلط منطقه، نظم سنتي را، که از پيش ايجاد کرده بود، همچنان حفظ نمود. در سال 1971، با خروج انگليسي ها، آمريکا با اجراي سياست معروف «دو ستوني» در قالب آموزه ي نيکسون، نظام امنيتي منطقه را شکل داد. اما در سال هاي پاياني دهه ي هفتاد، جرياناتي که در منطقه رخ دادند، اين نظام را از بين بردند؛ تا اينکه در اوايل دهه ي 1980، يک نظام امنيتي جديد به نام «شوراي همکاري خليج فارس»، در حاشيه ي جنوبي به وجود آمد که با حمله ي عراق به کويت، ناتواني آن نيز به اثبات رسيد.
در پي فروپاشي پيمان «ورشو» و نظام جهاني دو قطبي در آغاز دهه ي 1990، مفهوم «امنيت» در منطقه ي خليج فارس به گونه اي غيرقابل تصور دگرگون شد. در رابطه با مفهوم «امنيت»، گمان تهديد اتحاد شوروي (سابق) جاي خود را به نگراني درباره ي کشمکش هاي فزاينده ي سرزميني در درون منطقه داده است. اين دگرگوني حضور نظامي ادامه يابنده ي بيگانگان را در منطقه توجيه مي کند، که آن نيز به نوبه ي خود، از منابع ناامني در خليج فارس محسوب مي شود. در برابر اين تهديدات جديد منطقه اي، ناظران آگاه به راه حل اجتناب ناپذير منطقه اي مي انديشند و آن اتحاد منطقه اي فراگير با شرکت همه ي قدرت هاي کرانه اي خليج فارس و در تعامل با نيروهاي خارجي حاضر در منطقه است.
امنیت در خلیج فارس یکی از دغدغه های اصلی تولید کنندگان منطقهای نفت و مصرف کنندگان بزرگ آن در سراسر جهان بوده و هست. ایده یک پیمان امنیت منطقه ای پیشنهاد جدیدی نیست در واقع، این ایران بود که پس از خروج نیروهای استعماری بریتانیایی از منطقه، خواستار ترتیبات منطقهای برای خلیج فارس شده بود(مجتهد زاده، 1380 : 5).
علاوه بر امنیت منطقه خلیج فارس می بایست به جایگاه «انرژی» در منطقه خلیج فارس سخن به میان آورد. از 1003 میلیارد بشکه کل ذخایر اثبات شده نفت در جهان 663 میلیارد بشکه آن در خلیج فارس قرار دارند، نفت خلیج فارس از ویژگی هایی مانند بازدهی بالای چاهای نفت، پایین بودن هزینه تولید، ارزان بودن هزینه حمل و نقل، کیفیت بالای نفت خام، امکان کشف ذخایر جدید و بالا بودن میزان ذخایر چاهای نفت برخوردار است. هر چند در سالهای اخیر پوششهای فراوانی در جهت جایگزین کردن نفت با دیگر منابع انرژی صورت گرفته و در مواردی موفقیتهایی نیز به دست آمده اما به هیچ وجه از اهمیت نقش حیاتی و حساس نفت کاسته نشده بلکه با توجه به افزایش نیازهای جهانی تنوع فراوده های آن به عنوان ماده اولیه در صنایع رو به گسترش پتروشیمی بر اهمیت آن افزوده شده است(جعفری ولدانی، 1388 : 121).
نگاهی به سه جزیره کوچک در کناره تنگه هرمز و مباحث امنیتی و نظامی استراتژیک این جزایر این مبحث را مورد تاکید قرار می دهد که اين سهجزيره كوچك كه هم اكنون موضوع مباحث مرزي ميان ايران و اميرنشين امارات قرار گرفتهاند، درحقيقت تا مدتها بخشي از مجمعالجزاير هرمز شناخته ميشدند و كسي آنها را با اسامي مستقل نميشناخت اما با كشف منابع نفتي در فلات قاره و نيز صفبندي بلوك شرق و غرب در خلال دهههاي پنجاه تا نود ميلادي و ايجاد شرايط جنگ سرد، هر وجب از سرزمينهاي حوزه خليجفارس ارزش طلا پيدا كرد و بر سر سابقه مالكيت برخي از جزاير آن ادعاهايي بروز نمود. اصل ادعاها به حكومت موقتي و غيرمستقل طايفهاي بهنام «قاسميها» بر برخي از جزاير و مناطق ساحلي خليجفارس بازميگردد كه داستان و حكايت مفصلي دارد و از نظر حقوق بين الملل ادعايي مهمل بشمار ميرود اما بههرحال براي ما كه از طريق خليجفارس به آبهاي آزاد جهان دسترسي داريم و نيز مصمم به تشكيل بلوك قدرتمندي از كشورهاي مسلمان ميباشيم، ارزش ژئوپليتيك سواحل و جزاير خليجفارس نيازي به توصيه و تاكيد ندارد. علاوهبراين حفاظت از حدود و ثغور مرزي و حفظ تماميت آنها ما را به شناخت هرچهبيشتر تاريخ و جغرافياي سرحدات بري و بحري ملزم مينمايد و كوتاهي در اين امر ميتواند منافع ملي ما را خدشهدار سازد.
حال با توجه به مباحث مطرح شده در رابطه با امنیت و انرژی منطقه خلیج فارس و همچنین مباحث جزایر سه گانه می بایست به نظریه های موجود در روابط بین الملل که از جمله به مطالعهی نظریه مجموعه امنیتی منطقهای باید پرداخت.
بخش اول :كليات مقاله
چارچوب نظری مجموعه امنیتی باری بوزان
مفهوم «امنيت»
تعريف فرهنگهاي لغات از «امنيت»، عبارت است از: «در معرض خطر نبودن يا از خطر محافظت شدن. » «امنيت» همچنين عبارت است از: «رهايي از ترديد، آزادي از اضطراب و بيمناکي، و داشتن اعتماد و اطمينان موجه و مستند. » امنيت خواه فردي، ملي يا بين المللي، در زمره ي مسائلي است که انسان با آن مواجه است. امنيت به صورت وسيع، در مفهومي به کار گرفته شده است که به صلح، آزادي، اعتماد، سلامتي و ديگر شرايطي اشاره مي کند که فرد و يا گروهي از مردم احساس آزادي از نگراني، ترس، خطر يا تهديدات ناشي از داخل يا خارج داشته باشند(ربیعی، 1383: 44). از سوي ديگر، امنيت پديده اي متأثر از مؤلفه هاي مادي - ذهني به شمار مي آيد که ديگر چونان دوران جنگ سرد، نمي توان آن را در ذيل ملاحظات نظامي تعريف نمود(آرلیتل، 1381: 59).
واژهي «امنيت» ابتدا در ادبيات سياسي آمريکا شديداً متداول گرديد. سپس تغييرات مهمي که پس از جنگ جهاني دوم در سياست بين الملل پديد آمد، موجب شد اين مفهوم کارايي بيشتري پيدا کند. بوزان ، که رهيافت مفهومي وسيعي از مسئلهي امنيت ارائه مي دهد، اصطلاح «امنيت» را يک مفهوم توسعه نيافته تلقي مي کند. کتاب باري بوزان منبع معروفي براي اغلب مباحث مربوط به بحث «امنيت» در روابط بين الملل است(بوزان، 1378: 15) .وي در کتاب خود، پنج دليل براي عقب ماندگي مفهوم «امنيت» ارائه مي دهد که چرا مفهوم امنيت مورد غفلت واقع شده است. به نظر وي، تأکيد صرف بر مقوله ي «امنيت ملي»، کافي نيست. در مجموعه روابط بين الملل، مهم ترين نهادها، کشورها هستند، اما دولت ها خود مي توانند منشأ تهديد نسبت به موضوعات خود باشند که اغلب تحت عنوان «امنيت» توجيه مي شوند. بنابراين، «امنيت» مفهومي است در معرض برداشت هاي مختلف. به دليل آنکه اصولاً سياست سازان و نظريه پردازان سياسي «امنيت» را با توجه قدرت ملي تعريف مي کنند، نوعي وحدت نظر نامناسب رايج گشته است. برخي از محققان هم، که بيشتر به مقولهي امنيت پرداختهاند، اسير بحث هاي مبتني بر قدرت گرديده اند. به عبارت ديگر، «امنيت» همان معنا و مفهومي را پيدا مي کند که گوينده قصد دارد آن را تعبير کند. جايگاه امنيت به عنوان يک ارزش سياسي بحث انگيز و استعمال نامناسب آن، اين اصل را به اثبات رسانده است که بايد درباره اش تحقيقات دانشگاهي ژرف و عميقي به عمل آيد. در نتيجه، «امنيت» در عبارت باري بوزان، مفهومي واضح تر و عميق تر از شأن و منزلت کنوني آن پيدا مي کند.
الگوهاي امنيت منطقه اي
اگر مفهوم«امنيت منطقهاي» را، از نظر ترکيب واژگاني در نظر بگيريم، داراي دو واژه «امنيت» و «منطقهاي» است(پاتریک ام،1380: 40)
هر دو واژه پيچيده است و تعريف قابل قبول مشترکي براي آنها وجود ندارد، و شايد بهترين راه براي نزديک شدن به اين موضوعات قياس و مقايسه باشد. پس با توجه به مشکلات نظري فراواني که دربارهي اين دو واژه وجود دارد، با توجه به بررسي نظريه هاي موجود، فقط تعريفي منطقي مي توان ارائه کردکه عبارت است از اينکه «امنيت منطقه اي» مجموعهي تمام تصورات و تعبيرات از امنيت ملي است که اعضاي يک نظام منطقه اي در زماني خاص آن را به کار مي برند. بنابراين، امنيت يا ناامني منطقه اي مي توانند از مجموعه سطوح کشمکش در يک منطقه، اعتبارات نظامي و نهادها و اتحاديه هاي جمعي به دست آيد(افتخاری،1381: 266)
در سراسر قرن بيستم، دولت ها به همسايگان نزديک خود به عنوان منابع بالقوه تهديد يا ايمني مي نگريستند. با تمرکز بر اين همسايگان، دولت ها در جستجوي ايجاد قواعد و هنجارهايي بودند که براساس آن قواعد، در يک مجموعهي منطقه اي خاص، اقدام کنند. باري بوزان معتقد است:
«ماهيت ارتباطي امنيت، فهم الگوهاي امنيت ملي يک دولت را بدون درکي اساسي از وابستگي متقابل الگوهاي امنيت منطقه اي، که در آن وجود دارد، ناممکن مي سازد. » (بوزان، 1378: 55)
در اينجا، «منطقه» به عنوان مجموعه اي از دولت ها تعريف مي گردد که به لحاظ جغرافيايي، در نزديکي يکديگر واقع شده اند. در اينجا، به اختصار نظام هاي امنيت منطقه اي مورد بررسي قرار مي گيرند(ماز، 1379: 47).
1. دفاع دسته جمعي : اين مفهوم، نظريه اي امنيتي در دوران پس از جنگ جهاني اول بوده که در چارچوب «جامعه ي ملل» متحد متجلي گرديد. مهم ترين هدف دفاع دسته جمعي حفاظت متقابل اعضا نسبت به يکديگر در برابر تهديد خارجي است. در اين نظام، مقابله و بازدارندگي نه به صورت انفرادي، بلکه به صورت جمعي انجام مي شود و اعضا متعهدند در برابر تهديد، واکنش دسته جمعي نشان دهند و هيچ يک از اعضا مجاز به کنار کشيدن نيست(فریدمن، 1375: 319)
دفاع دسته جمعي يا اتحاد، مسلط ترين شکل امنيت منطقه اي در قرن 19 و 20 بوده است. اتحادها، ساختارهايي هستند که به موجب آنها، بازيگران منطقه اي درصدد يافتن متحداني از بين دولت هاي همفکر درباره ي تحصيل درکي از دشمن يا تهديد مشترک هستند. به دليل اينکه اتحادها در ابتدا از دولت هاي همفکر براي يکي شدن در مواجهه با تهديد دشمن مشترک تشکيل شده، به ندرت داراي سازوکارهاي حل و فصل منازعات براي تهديدات داخلي هستند.
2. امنيت دسته جمعي : تفاوت «امنيت دسته جمعي» با «اتحاد» در اين است که در اتحاد، اعضا به طور قطع، دولت هاي همفکر نيستند، بلکه تنها درباره ي عدم استفاده از زور در حل اختلافات توافق نموده اند و براساس اين قاعده، در مقابل هر خشونتي به طور جمعي واکنش نشان مي دهند. اساسا اهداف و وظايف امنيت دسته جمعي را مي توان در قالب سه عنوان و مجموعه بيان کرد: حفظ صلح و جلوگيري از وقوع جنگ، احياي صلح و بازگرداندن صلح پس از نقض و از بين رفتن آن، و ايجاد صلح و صلح سازي که به دنبال جلوگيري از خطر بازگشت جنگ، پس از پايان يافتن آن صورت مي گيرد. امنيت دسته جمعي درصدد است رفتار بين المللي را نه تنها از طريق جلوگيري کردن از متجاوزان، بلکه از طريق تحول ماهيت رقابت آميز تعاملات دولت ها تنظيم نمايد. در اين نوع از امنيت، صلح به صورت دسته جمعي و در صورت لزوم، از طريق يک واکنش تأديبي برقرار مي شود و همه ي اعضا مسئوليت مشارکت در يک تهديد بازدارنده ي کلان و در صورت لزوم، اجراي آن را مي پذيرند(همان، 359).
با پايان جنگ سرد، امنيت دسته جمعي به عنوان مبناي بالقوه ي ايجاد امنيت جهاني و منطقه اي دوباره مطرح شد، ولي به دليل آنکه قدرت هاي بزرگ بار ديگر درباره ي چندين موضوع مهم امنيتي به مخالفت با يکديگر برخاستند، به منصه ي ظهور نرسيد.
3. امنيت همنوا : کليفورد کوپچيان معتقد است: يک نظام همنوا، که تنها قدرت هاي بزرگ زمانه را دربرمي گيرد، نظام عملي تري براي يک ساختار امنيت منطقه اي به شمار مي آيد. در يک نظام همنوا، گروه کوچکي از قدرت هاي بزرگ براي جلوگيري از تجاوز با يکديگر کار مي کنند. اعضا به واسطه ي تعهد رسمي نسبت به واکنش عليه تجاوز، با يکديگر کار نمي کنند، بلکه براي حل و فصل اختلافات يا بحران ها، بيشتر مذاکرات غيررسمي را در پيش مي گيرند (عبدالله خانی، 1383: 325).
4. امنيت مشترک : با اينکه در اين رهيافت بر امنيت نظامي بيش از هر چيز تأکيد مي شود، ولي «امنيت» وابستگي متقابل همه ي دولت ها در يک نظام بين المللي تعريف مي شود. در مجموع، بايد دانست که «امنيت مشترک» يک نظريه ي امنيتي يا يک نظام امنيتي نيست، بلکه يک ايده ي امنيتي است که روح غالب بر آن همکاري به جاي رقابت و اتفاق عمل به جاي خوداتکايي و تحصيل و حفظ امنيت و ثبات جهاني است. اين ايده بر موضوعاتي مانند خلع سلاح، امنيت از طريق همکاري به جاي رقابت و اقداماتي براي کنارگذاشتن حملات غافلگيرکننده استوار است.
5. امنيت فراگير : امنيت جامع درصدد بود دامنه ي تمرکز سنتي به صرف نظامي امنيت ملي را گسترش دهد تا علاوه بر نشان دادن امنيت در سطوح جهاني، منطقه اي، دو جانبه و داخلي، مسائل سياسي و اقتصادي را نيز دربرگيرد (همان،326)
6. امنيت مبتني بر همکاري : همانند امنيت مشترک و امنيت جامع، امنيت مبتني بر همکاري علاوه بر گسترش دادن مفهوم «امنيت» فراسوي دغدغه هاي سنتي نظامي، که شامل نگراني هاي اقتصادي، اجتماعي و محيطي مي شود، براي عمق بخشيدن به فهم متقابل بودن امنيت تلاش مي کند.
در اين نوع از امنيت منطقه اي، تلاش مي شود دولت ها به جاي رقابت، به همکاري با يکديگر بپردازند. امنيت مبتني بر همکاري در پي ايجاد ابزارهايي است براي چالش با مخاطرات پايدار يا تهديدات نوظهور، غلبه بر سوءظن هايي که منجر به ايجاد خطرات سياسي مي شود، و کاهش موانعي که بين جوامع، حکومت ها و کشورها به دنبال دوره هاي استعمار، پيش از استقلال و جنگ سرد ايجاد گرديد(بیلیس، 1379: 86). اصطلاح «امنيت» مبتني بر همکاري، بيش از رويارويي بر مشاوره، بيش از بازدارندگي بر اطمينان، بيش از تنبيه بر ممانعت، بيش از پنهان کاري بر شفافيت، و بيش از يک جانبه گرايي بر وابستگي متقابل تأکيد مي نمايد.
به نظر مي رسد اين رهيافت از امنيت منطقه اي بهترين نوع امنيت را براي منطقه ي خليج فارس باشد؛ زيرا امنيت مبتني بر همکاري براي تسهيل پيوند بين طيف وسيعي از مسائل سياسي، اقتصادي و اجتماعي شده و درصدد ايجاد اعتماد بين دولت هاي منطقه از طريق بحث، مذاکره، همکاري و توافق است.
بخش دوم : نگاهی به بازیگران منطقه خلیج فارس
در مباحث مربوط به امنیت خلیج فارس سه نوع بازیگر وجود دارد که عبارتند از شورای همکاری خلیج فارس، ایران و آمریکا می باشند.
شورای همکاری و نقش آن در مسائل خلیج فارس
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با احساس خطر ناامنی رهبران کشورهای حاشیه خلیج فارس نسبت به آینده حکومت های خود در مقابل گسترش انقلاب اسلامی و نیز با توجه به سیاست آمریکا در منطقه برای ایجاد کمربند امنیتی، در بهمن ماه سال 1359 (فوریه 1980)، رهبران شش کشور حاشیه خلیج فارس یعنی عربستان سعودی، کویت، قطر، بحرین، عمان و امارات عربی متحده، در شهر طائف عربستان و در حاشیه کنفرانس طائف در یک اجلاس غیر رسمی طرح تشکیل شورای همکاری خلیج فارس را پی ریزی کردند(موسی زاده، 1388: 332). اگر چه در تشکیل شورای همکاری خلیج فارس بر همکاری اقتصادی تاکید شده است ولی مسئله تامین امنیت زمینه اصلی تشکیل شورا بوده و در حقیقت امنیت دسته جمعی اعضاء، هسته مرکزی فعالیت شورا را تشکیل می دهد. از جمله مهمترین اقدامات اعضای شورای همکاری خلیج فارس تشکیل نیروهای واکنش سریع است که در پایان پنجمین اجلاس سران کشورهای عضو شوراء در کویت، تشکیل یک نیروی واکنش سریع سیزده هزار نفره در مقابله با تهدیدات خارجی تاکید شد. هر چند که به علل گوناگون این نیرو مدت زیادی دوام نیاورد(همان، 333).
با توجه به زمان تشکیل شورای همکاری خلیج فارس تا به حال این شورا نتوانسته است مسائل مربوط به مناقشات خلیج فارس را حل و فصل نماید . از جمله این مناقشات :
1- جنگ عراق علیه ایران
2- جنگ عراق علیه کویت
3- جنگ آمریکا علیه عراق (1991)
4- جنگ آمریکا علیه عراق (2003)
5- اختلافات مرزی بین اعضا و همسایگان
6- بیداری اسلامی در منطقه
را می توان نام برد. این شورا نتوانسته است اصلی ترین کار خود را که همان تامین ثبات و امنیت در این منطقه بر مبنای ظرفیت و توان نیروهای بومی بوده است را عملی نماید. (همان، 333)
از زمان تشکیل شورای همکاری خلیج فارس تا پایان جنگ عراق علیه ایران، روابط نظامی – امنیتی اعضاء شورا و آمریکا در چهارچوب کمک به عراق و بسیج امکانات و همکاری با ایالات متحده برای جلوگیری از تفوق و پیروزی جمهوری اسلامی ایران قرار داشت. اما با پایان جنگ عراق علیه ایران و حمله عراق به کویت و به دنبال آن فروپاشی اتحاد شوروی، روابط دفاعی – امنیتی اعضاء شورا و ایالات متحده وارد مرحله جدیدی گردید. به ویژه اینکه در ابتدای دهه 1990 دیدگاه نظم نوین جهانی ایالات متحده مطرح گشت و خلیج فارس به عنوان منطقه ای راهبردی از اهمیت فوق العاده ای برخوردار شد و ایالات متحده سهم عمده ای در تاثیر گذاری بر وضعیت موجود و مولفه های منطقه خلیج فارس ایفا کرد. برنامه نظم نوین جهانی در برخورد با اعضای شورای همکاری خلیج فارس براساس قواعد زیر استوار بود :
الف: تاکید بر هم پیمانی، حفظ امنیت و ثبات سیاسی
ب: استمرار تقویت همکاری های نظامی دوجانبه با آمریکا
ج: انبار کردن سلاحهای پیشرفته آمریکا در منطقه برای مواقع لزوم
د : استفاده از شورای همکاری خلیج فارس به عنوان بازار اصلی مصرف صنایع اسلحه سازی غرب و خاصه آمریکا(اشلقی، 1385: 95 )
عوامل چندی حکایت از آن دارد که خلیج فارس می تواند منطقه همکاری بین کشورهای همسایه باشد. از آن جمله این منطقه از لحاظ تاریخی مشکلاتی را که بعضی مناطق دیگر جهان حتی اروپای صلح آمیز امروز تجربه کرده اند را فاقد می باشد. مناطق مختلف اروپا تاقبل از جنگ دوم جهانی شاهد خونریزی و کشمکش بود و هم اکنون در صلح و صفا و همکاری با یکدیگر به سوی همگرایی بیشتر پیش می رود(نوع پرست، 1387: 78 ). برای کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و بهرهمندی ازمنابع نفتی، مشکلات اقتصادی مختلفی ایجاد شده است. از جمله این که چگونه از سطوح بالای زندگی در کشورهای خود در شرایطی حفاظت نمایدکه با کاهش نسبی بهای نفت، جمعیت رو به رشد و انتظارات فزاینده جمعیت تحصیلکرده روبه رو هستند. کشورهای شورای همکاری خلیج فارس با مشکلات عظیم کارگران میهمان از آسیا مواجه می باشند که در صورت زوال شرایط اجتماعی در این کشورها، مستعد ایجاد مشکلات سیاسی نیز هستند (کمپ، هارکاوی،1383 :324)
روابط جمهوري اسلامي ايران با شوراي همکاري خليج فارس به دو مقطع تقسيم مي شود: مقطع جنگ تحميلي و دوران پس از جنگ تحميلي.
مقطع جنگ تحميلي: «شوراي همکاري خليج فارس» قريب هشت ماه پس از آغاز جنگ تحميلي (22 سپتامبر 1980) توسط عراق و زمينگير شدن نيروهاي آن کشور در خاک ايران تأسيس شد. کشورهاي عرب جنوب خليج فارس از همان آغاز جنگ در جهت راه کار آمريکا در قبال جمهوري اسلامي ايران مبتني بر مهار انقلاب اسلامي و جلوگيري از بالندگي آن در منطقه قرار داشتند و کمک هاي ذي قيمتي را در اختيار عراق قرار دادند. با اين مقدمه، مي توان به تشريح موضع عمومي شورا در قبال جنگ تحميلي و شناخت استراتژي آن در قبال جمهوری اسلامی ایران و در خصوص جنگ پرداخت.
شورا با وجود گرايش هاي فاحش به سمت عراق، در طول جنگ همواره از اينکه ايران يا عراق به عنوان يک قدرت مطلق در خليج فارس از جنگ بيرون بيايد و موازنه ي قوا بين ايران و عراق بر هم بخورد و در نتيجه، منطقه تحت تأثير سلطه ي يک قدرت واحد درآيد، بيم داشت. از اين رو، اين احتمال، که شورا خواستار پيروزي کامل عراق بود، ضعيف مي نمايد(باقری ،1386: 126)
مقطع پس از جنگ تحميلي: در اين دوران، روابط ايران و شوراي همکاري تحت الشعاع ادعاي ارضي امارات عليه جمهوري اسلامي قرار گرفت. در سال 1371 اولين اجلاس سران شورا پس از طرح ادعاهاي واهي امارات بر سر جزاير ايراني برگزار گرديد که اوج ادعاهاي مربوط به جزاير نيز در آنجا مطرح شد.( بيانيهي پاياني شورا در سيزدهمين اجلاس سران، در ابوظبی 1992) جمهوري اسلامي ايران همواره با اعتقاد راسخ به اصول پايدار رعايت حسن همجواري و برقراري و توسعهي روابط دوستانه با همسايگان خود، به منظور بي اثر ساختن توطئه هاي مخالفان ثبات و امنيت پايدار در منطقهي حياتي خليج فارس، در سال هاي اخير کوشيده است با پيروي از سياست صبر و خويشتن داري و تنش زدايي و اعتمادسازي، حسن نيت خود را براي حل و فصل اختلافات نشان دهد و با تأکيد بر پاي بندي خويش به تفاهمات في ما بين و حل اختلافات از طريق مذاکرات و گفت وگوهاي مسالمت آميز، کشورهاي منطقه را به منافع حياتي شان در سايه ي ثبات و امنيت در منطقه متوجه نمايد(همان).
جایگاه جمهوری اسلامی ایران در امنیت خلیج فارس
در برداشتهای رئالیستی از امنیت، گروهی از نظریه پردازان علم سیاست، امنیت را با توانایی و قدرت یک کشور برابر دانسته اند. در این برداشت جامعه بین المللی به صورت صحنه ای از رقابت و نزاع ترسیم شده است که بازیگران اصلی آن دولتهای مستقل می باشند . عدم وجود یک مرجع فوق ملی، تعارض منافع و رقابت دائمی برای تامین منافع از اصول مسلم و پذیرفته شده در بازی بازیگران این صحنه محسوب می گردد. تعارض رقابت و منافع دائمی برای کسب و حفظ منافع شرایطی فراهم می آورد که هر بازیگر در پی آن است که تا با حذف رقبا منافع خود را به طور کامل تامین نماید، فقدان یک مرجع برای داوری و حل اختلاف بازیگران ایجاب می کند که هر یک از واحدهای ملی خود مجبور به دفاع از منافعشان در مقابل رقبا باشد، در نتیجه هر بازیگر کسب قدرت را برای دفاع از خود شرط اولیه بقا می شمارد(عزتی، 1388: 246).
منطقه خلیج فارس، منطقه ای است که در آن مشکل امنیت به شدت احساس می شود، یکی از دلایل این اشکال تلاش کشورهای منطقه برای تثبیت امنیت از طریق رویارویی و کشمکش بوده است. همان طوریکه که یک کشور سعی می کند امنیت خود را از طریق اقدامات یک جانبه مانند جنگ افزار های پیشرفته افزایش دهد، سایر کشورهای منطقه، به نوبه خود دست به اقداماتی می زنند که برای افزایش امنیت آنها برنامه ریزی شده است(شهابی، 1386: 125).
پس از انقلاب اسلامی، ایران در سیاستهای منطقه ای خود، تکیه بر نیروی نظامی رو کنار گذاشت و بسیاری از قراردادهای خرید جنگ افزار را لغو و به جای آن بر ایدئولوژی اسلامی تاکید کرد. همچنین جمهوری اسلامی وابستگی به غرب را کنار گذاشت وبه سیاست نه شرقی، نه غربی روی آورد و با هرگونه دخالت خارجی در منطقه مخالفت ورزید( معین الدینی، 1385 : 140).
ادامه در دانلود...