قراردادهای سیاسی- امنیتی انگلستان با شیوخ خلیج فارس

قراردادهای سیاسی- امنیتی انگلستان با شیوخ خلیج فارس

در آغاز قرن نوزده استعمار انگلستان كه حضور قدرت های محلی و خارجی را مانعي جدي در راه توسعه تجاری خود در خلیج فارس می دانست، با طرح مسئله دزدي دريايي، سعي كرد اين قدرت را از میان بردارد.طرح حمله به راس الخيمه از 1805 مطرح شد.اما مسائل داخلی هند مانع انجام اين طرح بود. انگلستان در سال 1809 نيروي عظيمي را به راس الخيمه فرستاد كه به دلايل مختلف نتوانست به هدف خود دست يابد.در نتيجه مسئله به زماني ديگر موكول شد

موزه خلیج فارس

ژئوپلتیک خلیج فارس

اسناد خلیج فارس

نقشه های خلیج فارس

برگزیده هفته

آمار سایت


بازدید روز

۲۵۲

بازدید دیروز

۱۲۱۱

بازدید ماه

۳۶۵۰۵

بازدید کل

۹۲۸۸۰۲۰

افراد آنلاین

۱۰۶

قراردادهای سیاسی- امنیتی انگلستان با شیوخ خلیج فارس

تاریخ:۱۳۸۹/۱۱/۲۱

قراردادهای سیاسی- امنیتی انگلستان با شیوخ خلیج فارس
در قرن 19 میلادی و نتایج آن

 

نویسنده: سلمان قاسميان
دانشجوی دکتری تاریخ ایران دوره اسلامی از دانشگاه اصفهان

دانلود کامل پژوهش


چكيده:
در آغاز قرن نوزده استعمار انگلستان كه حضور قدرت های محلی و خارجی را مانعي جدي در راه توسعه تجاری خود در خلیج فارس می دانست، با طرح مسئله دزدي دريايي، سعي كرد اين قدرت را از میان بردارد.طرح حمله به راس الخيمه از 1805 مطرح شد.اما مسائل داخلی هند مانع انجام اين طرح بود. انگلستان در سال 1809 نيروي عظيمي را به راس الخيمه فرستاد كه به دلايل مختلف نتوانست به هدف خود دست يابد.در نتيجه مسئله به زماني ديگر موكول شد.در سال 1819 شرايط براي انجام عمليات فراهم گشت و حمله به راس الخيمه موجب نابودي كامل ناوگان دريايي قواسم شد.سپس قرارداد 1820 كه نخستين پيمان رسمي انگلستان و شيوخ خلیج فارس به حساب مي آيد و عامل شكلگيري شيخ نشين هاي خليج فارس به حساب می آید، به امضا رسيد.قرارداد 1820 قرارداد های متعدد دیگری را به دنبال داشت که نتیجه آن ها جز تسلط همه جانبه انگلستان و به تبع آن غرب بر خلیج فارس نبود و شیوخ را به طور روز افزون وابسته به بلوک غرب کرد. در این مقاله به روند انعقاد قراردادهای سیاسی-امنیتی قرن 19 که به تسلط انگلستان بر خلیج فارس شد می پردازیم.


كليد واژه:خليج فارس، انگلستان، قراردادهای سیاسی-امنیتی،قرن نوزدهم.


مقدمه:
خليج فارس در طول تاريخ خود جز در چند مقطع كوتاه،حضور قدرت هاي خارجي را به خود نديده است. در دوران پاياني قرن پانزدهم پرتقالي ها به عنوان پيشگامان دول غربي به خليج فارس وارد شدند. اين وضع همراه با ضعف روز افزون سياسي و اقتصادي ايران و عثماني در آغاز قرن نوزده شرايط مناسبي را براي دستيابي انگلستان به اهداف خود فراهم نمود. از طرف دیگر به دنبال سقوط سلسله صفوي و انتقال مركزيت تجاري ايران به سواحل شمالي يعني بوشهر ، قبيله قواسم با در دست گرفتن بخشي از ناوگان دريايي ايران، مستقر در راس الخيمه، در خليج فارس ظاهر شدند و بخشي از تجارت خليج فارس را در دست گرفتند. بندر راس الخيمه خود يكي از بنادر ساحلي خليج فارس است كه در طول تاريخ بخشي از محدوده عمان ساحلي و از مراكز اصلي نفوذ ايران در عمان بوده است. با ظهور سلسله قاجاريه و آغاز جنگ های قفقاز توجه ايران به نواحي شمالي جلب شد و انگلستان نیز با درك تهديداتي كه در آينده متوجه هند بود سعي كرد تا مراكز اصلي نفوذ به هند، يعني كابل، قندهار و تنگه هرموز را تحت كنترل خود در آورد و از آنجايي كه در اين زمان قواسم راس الخيمه قدرت روز افزوني را در تنگه هرمز كسب نموده بودند، نابودي آنان ضروري مي نمود. اين مهم نهايتاً در سال 1820م/1235ه ق م به ثمر نشست و انگلستان اولين قرارداد رسمي خود با شيوخ خليج فارس را به امضا رساند.


قراردادهاي صلح عمومي در خليج فارس عنوان قراردادهايي است که از سال 1806م اغاز شد و به تدريج به قرار دادهاي تحت الحمايکي آبادي هاي کوچک سواحل جنوبي خليج فارس از راس مسندم تا کويت انجاميد. نتیجه نهایی این قراردادها در ابتدا تسلط انگلستان بر سواحل جنوبی خلیج فارس و نهایتا شکل گیری شیخ نشین های عربی در سواحل خلیج فارس بود. از جمله زمينه هاي سياسي انعقاد قراردادهاي صلح عمومي را بايد ضعف سياسي ايران دانست. از اين رو خلا قدرت در اين منطقه از 1800م به بعد عاملي در توجه سياسي و نظامي انگلستان به اين منطقه بود. طرح نفوذ در ميان شيوخ خليج فارس با سفر سرجان ملکم به اين منطقه در 1799م مطرح شد. در واقع سياست معاهدات صلح عمومي با برنامه هاي او آغاز شد. با اين وجود انگلستان تا 1819 گرفتار شورش هاي هند بود که از زمان ناپلئون اين کشور را درگير کرد. ملکم معتقد بود که انگلستان براي ممانعت از حضور قدرتي ديگر همچون فرانسه بايد در ميان قبايل ساحلي نفوذ کند.


بهانه انعقاد قراردادهاي صلح با شيوخ در درجه اول وجود نا امني يا دزدي دريايي بود. اولين قرارداد مربوط به 1806م است. در سال 1805م کشتي مورينگتون مورد حمله قرار گرفت و از اين رو زمينه براي اقدام فراهم شد. در سال 1221ق/1806 م، فردي به نام«استون» از سوي فرمانرواي هند مأموريت يافت تا در مسقط راجع به چگونگي مقابله با دزدان دريايي با سلطان مسقط به گفتگو بپردازد.


او ابتدا با سلطان مسقط به گفتگو پرداخت. همچنين مذاکراتي ميان ستون و نماينده شيخ راس الخيمه در مورد برقراري صلح ميان انگلستان و شيخ صورت گرفت که در اين زمينه به توافقاتي نيز دست يافتند. به استون دستور العمل هايي راجع به عدم تحريک ايران و عثماني داده شد. استون در مسقط با سيد سعيد-سلطان مسقط- همراه شد. حمله مشترک استون و سيد سعيد به کشتي هاي شيوخ به صلح انجاميد. در اين معاهده اوليه و شش ماده اي که بين استون وعبدالله بن کروش -نماينده شيخ راس الخيمه- منعقد شد انگلستان امتيازاتي را براي شيخ قائل شد و شيخ راس اخيمه به کمپاني هند شرقي تضمين داد که به کشتي هاي تجاري با پرچم انگلستان حمله نشود. در مقابل شيخ اجازه کشتي راني در بنادر هند را به دست آورد. استون سعي کرد زمينه را براي مداخلات بيشتر در آينده فراهم کند. به اين معني که طبق ماده پنج شيخ راس الخيمه به دليل مقيد بودن به اصل جهاد، ميتوانست اين معاهده را باطل اعلام کند. حاکم هند در اواخر همان سال معاهده را امضا کرد. در طي دو دهه نخست قرن نوزده انگليسي ها به بهانه لزوم محو دزدي دريايي اين منطقه از طرفي با بزرگترين دزد دريايي تاريخ خليج فارس يعني رحمه بن جابر همپيمان شدند و از طرفي حملات محدود شيخ راس الخيمه را دزدي دريايي دانسته و به دنبال فرصتي براي نشان دادن خود به عنوان حافظ امنيت منطقه بودند. از اين رو در سال 1814 نخستين تلاش براي انعقاد معاهده اي اينچنيني به عمل آمد.


در مارس 1814م/1229ه ق، نمايندگان کمپاني هند شرقي انگليسي سعي کردند تا مستقيماً با شيخ راس الخيمه وارد مذاکره شوند. همزمان محمد علي پاشا نيروهاي خود را به نجد فرستاد که تهديدي براي شيوخ شبه جزيره بود. (قاسم، ج1، 253،عبد الغني، 169) نماينده اي از سوي امير وهابي و شيخ راس الخيمه به نام حسين بن محمد بن قيس به بوشهر فرستاده شد و طي ملاقات با نماينده سياسي موفق شد تا معاهده صلح و همپيماني را با نماينده کمپاني هند شرقي به امضا برساند. اين قرارداد اگر چه يک سال بيشتر دوام نداشت اما دومين گام در در انعقاد قراردادهاي تحت الحمايگي با شيوخ خليج فارس بود. (العابد، 1986) در اين معاهده شش ماده اي مقرر شده بود که بنادر سواحل جنوب شرقي خليج فارس از مسندم تا شبه جزيره قطر بر روي اتباع انگلستان باز خواهد بود و تجار انگليسي اجازه خواهند داشت تا آزادانه در اين مناطق رفت و آمد کنند ، به هنگام لنگر انداختن کشتي هاي انگليسي در اين بنادر همکاري لازم بايد با آنان صورت گيرد و شيخ حسين بن رحمه –شيخ راس الخيمه-نماينده اي را به بمبئي بفرستد و معاهدهاي رسمي را با انگلستان به امضا برساند. (Saldanha, precise Correspoundens, 55-57)


اين معاهده يک سال دوام آورد و در 1816 برايدج همراه هيئتي از سوي حاکم هند براي فشار بر شيوخ در انعقاد معاهده اي ديگر به راس الخيمه رفت. (Bukingham, 1830, Vol:II, 250-74) هيئت انگليسي سعي داشتند منطقه را نا امن نشان دهند تا از اين طريق قرارداد مفصل تري با شيوخ به امضا برسانند. اما شيخ ارشد سواحل جنوبي يعني راس الخيمه با تعجب ادعاهاي آنان را کذب خواند و اعلام کرد که اتباع او هرگز به کشتي هاي بريتانيايي هجوم نبرده اند. مشاجرات بالا گرفت و شيخ آنان را مجبور به ترک راس الخيمه کرد. نمايندگان پس از آن که با دفاع سرسختانه شيخ مواجه شدند، آنجا را ترک کردند. پس از مدتي به دستور فرمانده ناوگان گلوله باران راس الخيمه آغاز شد. و مهاجمين به ناچار پا به فرار گذاشتند. بوکينگهام –مترجم هيئت-با نگراني تمام اعلام کرد «ما در تلاشهايمان شکست خورديم »( Ibid, 275-76 )


انگلستان که شاهد بود ساحل نشينان خليج فارس همچون حکام هند به راحتي حاضر به پذيرش تحت الحمايگي نيستند در سال 1819 پس از خلاصي از شورش هاي هند با حدود 4000 نيرو و چند کشتي جنگي سواحل جنوبي خليج فارس از مسندم تا بحرين و احسا را فتح و با معاهده صلح عمومي 1820 را با شيوخ به امضا رساندند. علی‌رغم این واقعیت كه در سال 1819 قدرت ناوگان دریایی قواسم برای كمپانی هند شرقی انگلستان به حد تهدید رسیده بود، (هاولی، 1377، ص 152) اما شرایط منطقه‌ای و بین المللی نیز این كشور را واداشت تا به منظور تثبیت موقعیت سیاسی خود در منطقه خلیج فارس كه به دنبال بروز خطر ناپلئون ضرورت آن نمایان شده بود تلاش كند. (قاسم،1998 ج1، صص278-279) مهمتر از همه اینكه در سال 1818-1819 شرایط برای نیروهای انگلیسی به خلیج فارس و پاك‌سازی نیروهای مخالف فراهم بود، علاوه بر گرفتاری ایران و روسیه در مرزهای قفقاز كه دست انگلستان را در اعمال نفوذ در سواحل ایران باز گذاشته بود و این كشور از بابت تعهداتی كه طبق قرارداد 1814 (I,ak’ مهدوی،1355، 208)در مورد حاكمیت ایران براین دریا داده بود ازاد می گذاشت، عوامل دیگری نیز باعث تشویق نیروی دریایی انگلستان بود:


1-خطر ناپلئون كه برای مدتی توجه انگلستان را به خود جلب كرده بود در این زمان به‌طوركلی رفع و شخص ناپلئون تا زمان مرگ تحت نظارت كامل نیروی دریایی انگلستان بود.
2- انقلاب‌های داخلی هند،به‌خصوص انقلاب مهاراتا كه مدتی فرمانروای كل هند را از توجه به خلیج فارس باز‌داشته بود در سال 1819 به طور كامل رفع شد. ( Kelly,1968,p.149)
3- نیروی وهابیون، پس از سال‌ها حضور در سواحل شبه جزیره عربستان كه به خصوص در مورد جنگ 1809 شناص ضربه سختی را به نیروهای انگلیسی وارد كرده بود در اواخر سال 1818 به دست محمدعلی‌‌پاشا متلاشی شد و درعیه به دست ترك‌ها افتاد.


در‌نتیجه این شرایط موقعیت ویژه‌ای برای این كشور در اعمال هرچه بیشتر نفوذ خود در خلیج فارس و كنترل مسیر تجاری هند به بصره و بوشهر فراهم شد. (Saldanha, Précis of Correspondence ,1986, p.95) در دسامبر 1818 و ژانویه 1819 یك ناو جنگی نیروی دریایی سلطنتی انگلستان به نام عدن H.M.S.EDEN عملیات گسترده‌ای را علیه قواسم اغاز كرد. هم زمان كشتی كنوال CONWAI هفده كشتی قواسم را در بحرین به غنیمت گرفت. به‌علاوه نیروهای انگلیسی با‌ توجه به اهمیت ناوگان دیگر شیوخ همچون بحرین و لنگه به این بهانه كه آنان در دزدی دریایی شریك قواسم هستند به آنان نیز یورش می بردند. (Ibid,pp.94-95)


تداركات حمله سال 1819 از سال 1818م/1233ه ق آغاز شد.(ویلسون،1366 ص207) و دستور داده شد كه راجع به حجم و كیفیت نیروی لازم نیز تحقیق شود. بمبئی نتایج این بررسی‌ها را همراه با یكی از فرماندهان جنگ 1809 به نزد حاكم كل هند فرستاد. او همچنین نامه بروس راجع به تجمع شیوخ در نزد حسن‌‌بن‌رحمه و اتحاد آنان را همراه اسمیت فرستاد. نیپن در این نامه به ضرورت تشكیل سریع این نیرو تأكید داشت. فرانسیس واردن یكی از مسئولین كمپانی هند شرقی تاكید داشت كه ما باید قشم را به یك پایگاه تبدیل كنیم، كشتی‌های انگلیسی باید آزادانه در بنادر و جزایر خلیج فارس رفت و آمد كنند، تمامی منطقه وكشتی‌های موجود در آن باید تفتیش و كشتی مخالفان را توقیف كنیم. این فرمانده اعتقاد داشت كه 3000 نیرو برای این عملیات لازم است. در این میان نامه‌ای به شیراز فرستاده شد تا رضایت حاکم فارس نیز حاصل شود.


در 1819م/1234ه ق تصمیم نهایی اتخاذ شد و سرلشكر سرویلیام گرانت كایر major General William Grant kier به عنوان مسؤول عملیات انتخاب شد. او طی دو دستورالعمل مأموریت یافت كه تمام كشتی‌ها و ساز و برگ‌ تجاری قواسم در رأس‌الخیمه و دیگر نواحی مشخص شده در نقشه را منهدم كند، نیروی او تنها متوجه نابودی ناوگان دریایی آنان باشد و به مأموریت‌های دیگر فرستاده نشود. بعلاوه او باید پس از بركناری شیخ رحمه از ریاست قواسم صقر یا فردی دیگر را كه پایبند به عقاید وهابیت نباشد و مردم نیز او بپذیرند را به ریاست قواسم برگزیند.(ویلسون،1366 ص209)

ادامه در دانلود...



دیدگاه خود را بیان کنید