خليج فارس و اهميت آن در تدوين راهبرد امنيت ملي
تاریخ:۱۳۸۹/۰۸/۱۱

خليج فارس و اهميت آن در تدوين راهبرد امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران
چكيده
تضمين امينت ملي از مهمترين شاخصههاي يك حكومت پويا و مقتدر است كه رجال سياسي، نظامي و امنيتي حاكميت خود را متعهد به تأمين آن ميدانند. در گفتمان مدرن، امنيت عبارت است از نيل به سطحي از اطمينان خاطر براي تحصيل و صيانت از منافع ملي به تعبير «رابرت ماندل» امنيت ملي شامل تعقيب رواني و مادي ايمني است و اصولاً جزء مسؤوليت حكومتهاي ملي است. بر همين اساس تدوين راهبرد امنيت ملي از راهبرديترين اقدامات نرمافزاري در جهت تامين امنيت ملي محسوب ميشود. نگاه مدرن به امنيت، نگاهي چندسويه است و طيفي از عوامل (فرصتساز و تهديدآفرين) را شامل ميشود كه در زمينههاي گوناگون فرصت ظهور و بروز پيدا ميكنند. يكي از عوامل مهم در اين زمينه عامل ژئوپليتيك و موقعيت سرزميني است. كشور ايران به علت قرارگرفتن در منطقه راهبردي حساس خاورميانه از يك موقعيت ويژهاي برخوردار است. بطوريكه نه تنها خود يك كانون ژئوپليتيكي محسوب ميشود، بلكه با 6 حوزه مهم ژئوپليتيكي در ارتباط ميباشد. اين حوزهها با عنايت به وزن و موقعيت خود در تدوين راهبرد امنيت ملي ايران تاثيرگذار هستند. اما در ميان اين حوزهها حوزه پليتيكي خليج فارس به خاطر شأن ژئوپليتيكي در معادلات سياسي، اقتصادي، فرهنگي و امنيتي در منطقه و جهان، نقش بسيار فعال و تعيينكنندهاي در امنيت ملي ايران دارد. بر اين مبنا، در اين مقاله سعي ميشود به روش كتابخانهاي و از طريق روش شناختي توصيفي- تحليلي رابطه و تاثير حوزه ژئوپليتيكي خليج فارس را در اين خصوص از زواياي اصلي بررسي و روشن نماييم.
كليد واژهها: راهبرد، امنيت ملي، ژئوپليتيك، خليج فارس.
مقدمه
منطقه خليج فارس در طول چند دهه گذشته مهمترين منطقه جهان محسوب شده و در قرن جديد نيز همچنان در سياستهاي بينالمللي نقش مهمي خواهد داشت. دلايل زيادي براي اهميت خليج فارس وجود دارد. اول آنكه ذخاير عظيمي از نفت و گاز جهان در كشورهاي ساحلي و درون خليج فارس نهفته و تمركز يافته است. به عبارت ديگر در افق تأمين نيازهاي نفت و گاز جهان منطقه ديگري به غناي خليج فارس وجود ندارد تا بتواند انرژي كشورهاي دنيا بويژه قدرتهاي صنعتي و يا در حال رشد و توسعه در آمريكا، اروپا، ژاپن، چين، كره و شبه قاره هند را در قرن جديد تأمين كند.
بنابراين اين منطقه به دليل ذخاير عظيم انرژي آن و موقعيت ژئوپلتيكياش، به مهمترين منطقه جهان تبديل شده است. بنابر يك راهبرد بينالمللي، قدرت جهاني در اختيار كساني است كه بر منابع و خطوط انرژي تسلط داشته باشند، بر اين اصل قدرتهاي فرامنطقهاي براي بسط سلطه خود بر اين منطقه در حال رقابت هستند. اين رقابتها، تنشها، بحرانها و جنگها از زمان تسلط امپراطوري بريتانيا آغاز شده و امروز نيز توسط قدرتهايي چون آمريكا، اروپا، روسيه، چين، هند، پاكستان و تركيه ادامه دارد. كشور جمهوري اسلامي ايران با قرار گرفتن در ضلع شمالي خليج فارس، 1534 كيلومتر (از دهانه اروندرود تا شماليترين نقطه در تنگه هرمز) از ساحل اين پهنه آبي را دربرداشته و پيوندهاي فرهنگي، تاريخي و سرزميني با اين حوزه دارد. در نتيجه با توجه به جايگاه و وزن ژئوپليتيكي اين حوزه و پيوندهاي عميق جغرافيايي و ژئوپليتيكي ايران با آن، نقش و اهميت راهبردي خليج فارس بر امنيت ملي ايران مسلم ميگردد.
1) امنيت ملي
تعاريف و نظريهها
ميزان توسعه مفهومي هر واژه را ميتوان با بررسي ميزان تأليفات موجود درباره آن مفهوم روشن ساخت. براي مثال در خصوص مفهوم مهمي چون قدرت، مشاهده ميشود آثار علمي قابل توجهي به رشته تحرير درآمدهاند كه ابعاد تجربي و نظري موضوع را مورد تأمل قرار دادهاند.
از همين رو ميتوان از قدرت به مصداق مفهومي كه متناسب باشرايط امروزي توسعه يافته است ياد كرد. اما مفهوم امنيت ملي عليرغم اهميتي كه دارد، نتوانسته همپاي تحولات فزاينده داخلي و بينالمللي رشد كند، به گونهاي كه (باري بوزان) از امنيت به مثابه يك مفهوم عقب مانده ياد ميكند كه تا سال 1980 كار جالب توجهي درخصوص تعريف و روزآمدكردن آن صورت نگرفته است.
البته نبايد فراموش كرد كه در همين دوران آثار نوشتاري افرادي چون (هدلي بول) ، (برنارد برودي) ، (فرانك تراگر) و (فرانك سيموني) ارائه ميشوند كه در زمان خود آغازگر راه تازهاي در حوزه امينت ملي شناخته ميشوند.
برخي انديشمندان همانند (ريچارد بارنت) نيز به ارائه تعاريف تند و راديكالي در ارتباط با امنيت ملي پرداختهاند و اظهار ميكنند: امنيت ملي مفهومي است كه ذيل آن هر كاري ممكن است انجام پذيرد. به عبارتي امنيت ملي پوششي است براي انجام گرفتن هر نوع اقدام و عمل.
البته اين قبيل رأيهاي راديكالي و يكجانبه توسط نظريهپردازاني چون (كلودزيج) تعديل شده، بدين صورت كه وي اساساً معتقد است حوزه مفهومي امنيت ملي بايد وسيع باشد تا بتواند تنوع مصداقي موجود در عصر خود را پوشش دهد. وجود چنين وسعتي در حوزه مفهوم امنيت ملي است كه عملاً سياستگذاران مختلف را قادر ميسازد تا از آن متناسب با شرايط ويژه كشور خود بهره ببرند و اين يعني كارآمدي عيني هر چه بيشتر مفهوم امنيت ملي.
با توجه به آنچه ذكر شد براي عدم پردازش دقيق و علمي مفهوم امنيت ملي علل متعددي را ميتوان در نظر گرفت كه از آن جمله، دلايل زير قابل توجه هستند:
اول: پيچيدگي ذاتي مفهوم امنيت ملي كه ميزان رغبت محققان را كاهش ميدهد.
دوم: حاكميت ديدگاه واقعگرايانه كه منجر به سلطه مفهوم قدرت و تبعي شدن مفهوم امنيت نسبت به مفهوم قدرت شده و همين امر استقلال مفهومي امنيت ملي را از بين برده است.
سوم: رويه جنشهاي ضدرئاليستي در اواخر دهه 1970م. بهگونهاي بود كه ضمن نفي شديد رئاليسم به معرفي مفهوم جذاب صلح از خود پرداختند و در نتيجه مفهوم امنيت ملي در حاشيه قرار گرفت.
با تأمل بر نظريات ارائه شده و دلايل عقيم ماندن مفهوم امنيت ملي، نكتهاي كه خودنمايي ميكند اين است كه اين مفهوم در هر زمان در راستاي مفاهيم ديگري از قبيل قدرت، تماميت ارضي، بقاي كشور و… تبيين و بهكارگيري شده است. بر همين اساس نگارنده اين سطور به ارائه تعاريفي با توجه به مفاهيم رايج كنوني در عرصه بينالملل ميپردازد.
برخي از پژوهشگران كنوني امور بينالملل، حفظ موجوديت كشور، امنيت ملي و وحدت ملي را واژههاي مختلفي ميدانند كه متوجه يك معني و پديده ميباشند كه، بقاي كشور است.
حفظ موجوديت كشور كه گاهي از آن به نفع حياتي نيز تعبير ميشود، بالاترين و بنياديترين هدفي است كه همه كشورها بدون استثناء در پي تحصيل آن هستند. بنابراين حفظ موجوديت كشور يعني امنيت ملي، هدفي است كه اگر به مخاطره بيافتد، مردم و دولت آماده هرگونه فداكاري در راه آن بوده و در راه آن حتي دست زدن به جنگ را نيز سزاوار ميشمارند. براساس چنين تعبيري، والر ليپمن بود و نبود امنيت را وابسته به توانايي كشور در دفع حمله نظامي ميداند.
تعريف ديگر براساس مفهوم منافع ملي است. اگر منافع ملي را مجموعه منابع و اهدافي كه دولتها در پي كسب آن هستند بدانيم، حفظ و حراست از دستاوردهاي منافع ملي بر عهده امنيت ملي است. در نهايت با توجه به آنچه گفته شد، ميتوان نتيجه گرفت كه امنيت ملي به روندهاي زير اطلاق ميشود:
• حفظ تماميت ارضي، حفظ جان مردم، بقاء و تداوم سامانه اجتماعي و حاكميت كشور (سياسي، اقتصادي، فرهنگي).
• حفظ و ارتقاء منابع حياتي كشور.
• فقدان تهديد جدي از خارج نسبت به منافع ملي و حياتي كشور، چراكه امروز سازگار كردن محيط با اهداف داخلي بسيار مهم است.
عوامل تعيين كننده امنيت ملي
در تعيين وضعيت امنيت ملي هر واحد سياسي، عوامل و مراحل بسياري نقش ايفا ميكنند كه ميتوان آنها را در دو سطح، عوامل مربوط به محيط داخلي و عوامل مربوط به محيط خارجي معرفي نمود.
الف) عوامل مرتبط با محيط داخلي
در عرصه محيط داخلي، عوامل بسياري در امنيت ملي اثر گذارند. البته خصوصيات ملي كورها بسيار متفاوت بوده و به عوامل متعددي بستگي دارد. كه برخي از مهمترين عوامل داخلي عبارتند از:
عوامل روانشناختي
اين عوامل شامل موضوعاتي چون برداشتهاي ذهني، هنجارها و باورها، ارزشها و افكار عمومي ميشوند كه در سياستگذاريها بهطور اعم و در تعيين راهبردهاي ملي بهطور خاص تاثير گذارند.
وضعيت جغرافيايي
در تدوين راهبردهاي امنيت ملي كشورها وضعيت جغرافيايي چه از لحاظ وضعيت قرار گرفتن آن بر روي كره زمين و چه از لحاظ فاصله آن تا آبهاي آزاد و ارتباط آن با كشورهاي مجاور تاثيرگذار هستند. البته گفته ميشود كه به دليل ظهور سلاحهاي مدرن از ميزان اهميت وضعيت جغرافيايي تا حدي كاسته شده است، اما بيترديد عامل جغرافيايي همچنان يكي از عوامل تعيين كننده در راهبرد امنيت ملي كشورها است. بنابراين هنوز هم در تدوين راهبرد امنيت ملي، مسائل جغرافيايي از جمله كميت و كيفيت منابع طبيعي، مساحت جغرافيايي، شكل و موقعيت جغرافيايي و ژئوپليتيكي، ميزان منابع موجود و توانايي بهرهبرداري از اين منابع داراي اهميت بسياري ميباشند.
مسائل اقتصادي
امروزه پويايي اقتصاد در سطوح ملي، منطقهاي و بينالمللي، همراه با موضوعاتي از قبيل تنظيم منابع، تكنيكهاي پيشرفته توليد، آموزش سرمايه انساني، بازاريابي، امور مالي، بازرگاني و مجموعه قوانين و قراردادهايي كه تمامي اين فعاليتها را به يكديگر پيوند مي دهد، بسيار پيچيده شده است و چگونگي كاربرد آن در راهبرد امنيت ملي به يكي از عوامل موفقيت يا شكست آن راهبرد تبديل شده است.
مسائل نظامي
در تدوين راهبرد امنيت ملي، مسائل نظامي مختلفي مطرح ميشوند. اينكه كشور بايد به چه تسليحاتي دست يابد؟ چه حملات تروريستي ممكن است عليه منافع كشور روي دهد؟ كشورهاي رقيب و دشمن در صورت جنگ احتمالي، از چه توانمنديهاي نظامي برخوردار خواهند بود و براي مقابله با آنها از چه ابزارهايي استفاده ميشود؟ با توجه به پيشرفتهاي فني در ساخت جنگافزارها و خصلت جهاني تهديدات بالقوه، استحكامات مرزي كشورها ديگر به آساني گذشته جلوي خطرات را نخواهند گرفت. از اينرو با توجه به اوضاع جديد جهاني و راهبرد متناسب با آن، در بعد نظامي، كشور بايد تواناييهاي ذيل را در اختيار داشته باشد:
- توانايي و امكانات برقراري امنيت ملي در كشور
- تواناييهاي تسليحاتي متعارف براي بازدارندگي و پيروزي در جنگها
- امكانات نيروي پليس و نيروهاي امدادي بشردوستانه
به علاوه جوانب غيرنظامي بايد بهصورت كافي تأمين مالي شده و سازماندهي شوند تا اقتدار و مسووليتپذيري و پاسخگو بودن آنها افزايش يابد.
مسائل اجتماعي
مسايل اجتماعي از قبيل تغييرات جمعيت شناختي كه ميتواند توازن اجتماعي متفاوتي را به همراه داشته باشد، پير شدن يا جوان شدن جامعه هر يك مستلزماتي را به دنبال ميآورد و اين موضوع تنشهاي فرهنگي و اجتماعي را تشديد ميكند. مساله مهاجرت، ميزان بيكاري و يا نرخ اشتغال، ميزان سواد و برخورداري از تحصيلات عالي كميت (اندازه جمعيت) و كيفيت (سطح مهارت و معلومات) منابع انساني، ميزان نابرابريهاي اجتماعي، تركيب قومي/ نژادي/ مذهبي جمعيت (متجانس بودن يا نامتجانس بودن جمعيت)، تركيب جمعيت (ماهر/ غيرماهر، پير/ جوان) هر يك ميتوانند در تدوين راهبرد امنيت ملي تاثيرگذار باشند.
تأثير فناوريهاي نوين
ابزارهاي علمي و تكنولوژيكي كه در آينده ساخته ميشوند، ممكن است فرصتها و تهديدهايي را پيش روي امنيت ملي قرار دهند. همچنين ويژگي عمومي فناوريهاي جديد، دگرگونيهاي عمدهاي در الگوهاي سنجش ايجاد ميكند. تأثيرات اجتماعي، فرهنگي و سياسي اين ابزارها و كشفيات نوين علمي و نوآوري و چالشهاي بسياري را كه پديد ميآورند كه ميتوانند در امنيت ملي و تدوين راهبرد آن موثر باشند.
ب) عوامل مرتبط با محيط خارجي
كشورها در خلأ به سر نميبرند. در تحليل راهبرد، ناديده انگاشتن شرايط خارجي و تاثير فضاي جغرافيايي و حوزههاي ژئوپليتيكي و ژئواستراتژيكي پيراموني به ايجاد تصويري نادرست و مبهم از اوضاع و احوال ميانجامد و به تبع آن تدوين راهبرد را با موفقيت قرين نميسازد.
به هر حال برخي از متغيرهايي را كه در سطح خارجي در اين زمينه بايد مورد توجه قرار گيرند، بدينگونه ميتوان تقسيمبندي نمود:
الف)محيط منطقهاي و جغرافيايي
1- پيوندهاي جغرافياي، تاريخي و فرهنگي با پيرامون
2- حضور و مداخله قدرتهاي بزرگ منطقهاي و فرامنطقهاي
3- موقعيت سوق الجيشي و ژئواستراتژيكي كشور در منطقه
4- قرار گرفتن در حوزههاي ژئوپليتيكي و پيرامون آن
ب) محيط بينالمللي؛
1- نوع نظام بينالملل
2- نوع رابطه بين قدرتهاي بزرگ
3- موقعيت راهبردي منطقه و نيز كشور در محيط بينالمللي
4- ارزشهاي مورد منازعه در سطح بينالملل
5- چگونگي عملكرد سازمانهاي مهم بينالمللي
موقعيت جمهوري اسلامي ايران در منطقه
حوزه ژئوپليتيكي خليج فارس در منطقه حساس خاورميانه پل ارتباطي ميان آسيا، آفريقا و اروپا ميباشد. ايران به عنوان يكي از كشورهاي مهم و راهبردي و از بازيگران اصلي و كليدي در اين حوزه محسوب ميشود. اين كشور در ضلع شمالي اين حوزه بيشترين ساحل را دارا ميباشد. اين عامل مهمترين نقش را در ارتقاء وزن ژئوپليتيكي ايران بازي ميكند. زيرا اين مرزها و سواحل بهعنوان دروازه ارتباطي كشور با ساير نقاط دنيا نيز محسوب ميشوند.
طبق جديدترين محاسبات انجام شده (1386ه.ش) توسط سازمان جغرافيايي نيروهاي مسلح از كل مرزهاي كشور، 56% يعني .5312.56كيلومتر را مرزهاي آبي تشكيل ميدهد. از اين مسافت 3416.56كيلومتر شامل مرزهاي دريايي و يا سواحل هستند و بقيه يعني 1896 كيلومتر را مرزهاي رودخانهاي و ساير عوارض آبي تشكيل ميدهد.
مرزهاي دريايي ايران كه بيشترين مسافت مرزهاي آبي را تشكيل ميدهد، در دو قسمت جنوب (سواحل خليج فارس و درياي عمان) و شمال (سواحل درياي خزر) كشور امتداد يافته است. مرزهاي آبي ايران در سواحل شمالي و جنوبي كشور در دوره حكومت قاجاريه آخرين تغييرات خود را سپري كرد و در دوره پهلوي و جمهوري اسلامي در چارچوب قوانين دريايي ملي ايران و بينالمللي (دومين قانون و سومين قانون دريايي در چهارچوب كنوانسيون 1982م) تعيين حدود شد.
مرزهاي دريايي ايران از نظر موقعيت و محل استقرار در سه منطقه امتداد دارد كه مرز آبي در ساحل خليج فارس نسبت به دو منطقه ديگر طولانيتر است.
• منطقه خليج فارس با طول 1534 كيلومتر (از دهانه اروندرود تا شماليترين نقطه در تنگه هرمز)
• منطقه درياي عمان با طول 1047 كيلومتر (از شماليترين نقطه در تنگه هرمز تا خليج گواتر آخرين ميله مرزي)
• منطقه درياي خزر با طول 835.3 كيلومتر
همانطور كه بيان شد در مجاورت ايران حوزههاي ژئوپليتيكي متعددي قرار دارند كه در تدوين راهبرد امنيت ملي كشور تاثيرگذار هستند. اين حوزهها عبارتند از:
1- حوزه ژئوپليتيكي خليج فارس شامل ايران و 6 كشور حوزه خليج فارس.
2- حوزه ژئوپليتيكي قفقاز- آناتولي كه شامل تمام كشورهاي ايران، روسيه، ارمنستان، آذربايجان و گرجستان ميشود.
3- حوزه ژئوپليتيكي عمان و اقيانوس هند شامل ايران، پاكستان، هند، عمانو امارات متحده عربي.
4- حوزه ژئوپليتيكي فلات ايران شامل ايران، پاكستان و افغانستان.
5- حوزه آسياي مركزي شامل ايران، تركمنستان، تاجيكستان، قزاقستان و ازبكستان.
6- حوزه ژئوپليتيكي درياي مازندران شامل 5 كشور ساحل درياي خزر (روسيه، ايران، آذربايجان، قزاقستان، ازبكستان و تركمنستان)
كشور ايران در منطقه خاورميانه بخصوص در سه حوزه خليج فارس، قفقاز و آسياي مركزي به لحاظ امنيت ملي بيشترين تاثيرپذيري را دارد.
خليج فارس هارتلند انرژي جهان
خليج فارس به عنوان يك راه آبي و دريايي از همان سپيدهدم تاريخ ارزش فراواني داشته و به مثابه برخوردگاه تمدنهاي بزرگ خاورباستان پيشينهاي چندين هزارساله دارد. اين حوزه علاوه بر پيشينه تاريخي و تمدني 565 ميليارد بشكه نفت معادل 63درصد كل ذخاير نفتي شناخته شده جهان و 30 تريليون مترمكعب گاز طبيعي كه برابر 28.5درصد كل ذخاير شناخته شده گاز دنيا، بيترديد بزرگترين و مهمترين انبار انرژي جهان محسوب ميشود. اين موفقيت براي دهههاي طولاني در قرن آينده دوام خواهد داشت. عامل عمدهاي كه نفت و گاز خليج فارس را براي ايالات متحده، اروپاي غربي و ژاپن بسيار حياتي ميسازد، دشواري بسيار در جايگزين ساختن نفت و گاز وارداتي منطقه توسط منابع ديگر انرژي مانند زمين، خورشيد، دريا و هيدروژن است. آمار و ارقام نفتي بيانگر اين واقعيت است كه بخش قابل توجهي از ذخاير ثابت شدهي نفت و گاز طبيعي دنيا در كشورهاي منطقهي خليج فارس قرار دارد. به عبارت ديگر حدود دو سوم ذخاير گاز طبيعي جهان در اين منطقه نهفته است. نفت پايه كليه روابط اقتصادي در منطقه و نيز پايهي كليه روابط اقتصادي كشورهاي منطقه با جهان است. چنين موقعيت ممتازي اين منطقه را همواره در معرض انواع تهديدات و تهاجمات قرار داده است كه امنيت ملي ايران نيز تحت تاثير اين تهديدات قرار دارد.
اهميت خليج فارس و تنگه هرمز براي امنيت ملي ايران
وجود منابع سرشار نفت و گاز در اين منطقه از جهان، مطرح بودن خليج فارس به عنوان مهمترين آبراه بازرگاني جهاني، مطرح بودن خليج فارس به عنوان مهمترين آباره بازرگاني جهاني، مجاور بودن با مركز ثقل انقلاب اسلامي و كانونهاي الهامبخش نهضتهاي اسلامي و ضد استكباري و نزديكي آسياي ميانه و قفقاز از جمله عواملي هستند كه به اين نقطه از جهان ويژگي خاصي بخشيده و آن را به عنوان دهليز هارتلند جهان معرفي كرده است. از بعد ديگر حضور بيگانگان از جنبه نظامي كه خود متاثر از عوامل فوق است توجه جهانيان بخصوص ايران اسلامي را به تحولات اين منطقه حساس معطوف نموده است.
جمهوري اسلامي ايران در حالي كه بيشترين مرز مشترك را با خليج فارس دارد و صادرات خود بهويژه نفت و نيز وارداتش را از طريق اين آبراه به انجام ميرساند و در شرايطي كه از منابع دريايي بهره ميبرد و با در اختيار داشتن جزايري كه كنترل ايران بر تنگه هرمز و تردد كليه شناورهاي جنگي و تجاري برقرار ميسازد، برخورد لازم ميداند كه حضور خود را در خليج فارس تقويت نمايد و تحركات سياسي- نظامي منطقه را با دقت و تيزبيني مورد توجه قرار دهد تا بتواند در تحكيم امنيت ملي خود گامهاي موثري را بردارد.
كنترل و تسلط بر خليج فارس ميتواند تاثيرات عميقي بر حيات اقتصادي و ارتباطات بازرگاني و تحكيم امنيت ملي و سياسي ما با جهان خارج داشته باشد.
جمهوري اسلامي ميبايست متناسب با اهميتي كه خليج فارس از آن برخوردار است نسبت به گسترش و توسعه توان خود در اين منطقه اقدام كند. خليج فارس شاهرگ حياتي كشور بزرگ ايران است. راه ارتباطي ما با دنياي آزاد از آبراه خليج فارس و تنگه هرمز ميگذارد. لذا جا دارد كه توجه كامل نظام اسلامي به خليج فارس و تنگه هرمز معطوف شود.
سمت و سوي بحرانهايي كه در دو دهه اخير در منطقه خليج فارس به وجود آمده و نيز حضور گسترده نيروهاي نظامي بيگانه و بهويژه آمريكا در منطقه خليج فارس همه حكايتگر آن است كه قدرتهاي بينالمللي و منطقهاي همواره درصدد انكار و تضعيف موقعيت منطقهاي ايران برآمدهاند. سياست نظام جمهوري اسلامي بر حفظ امنيت منطقه توسط كشورهاي منطقه و خروج بيقيد و شرط نيروهاي بيگانه از منطقه و ايجاد جو تفاهم و دوستي بين كشورهاي منطقه با تكيه بر مشتركات و نيز همكاريهاي متقابل جهت رفع نيازهاي يكديگر استوار است.
در سطح منطقهاي عواملي چون اختلافات سياسي، اقتصادي و تاريخي و رقابتهاي سنتي ميان دولتهاي ساحلي و خود تنگه هرمز كه آن را به صورت يك آبراه نيمه بسته درآورده و همينطور محروم بودن بعضي از كشورهاي حاشيه خليج فارس از ساحل مرغوب و گسترده مانند عراق كه ادعاي تملك كويت و اروندرود را داشته، همه و همه دست به دست هم داده و اين منطقه را از نوادر و مناطق جهان قرار داده كه بر سر تسلط آن درگيريهاي متعددي بين كشورهاي ساحلي صورت پذيرفته است.
منابع ناامني ايران از حوزه خليج فارس
الف) منابع منطقهاي
فقدان مشروعيت داخلي و در نتيجه ضعف داخلي كشورهاي جنوبي خليج فارس و عدم اتكاي آنها به ملتهايشان از دو جهت منجر به آسيب وارد شدن به كشورهاي منطقه ميشود. اول اين كه زمينههاي همكاري و همگرايي را از بين ميبرد و باعث دور افتادن كشورها و موضعگيري در مقابل يكديگر ميشود. دوم اين كه موجب حضور كشورهاي قدرتمند براي برقراري امنيت و پركردن خلأ قدرت در اين منطقه ميباشد. اين امر باعث شد كه؛ در ميان مناطق جهان سوم، در دوران پس از جنگ جهاني دوم، تنها منطقه اي كه با توجه به تواناييهاي بالقوهي داخلي به شدت تحت نفوذ سياسي و اقتصادي بينالمللي قدرتهاي بزرگ باقي ماند، خاورميانه بود.
فقدان مشروعيت داخلي به بيثباتي سياسي ميانجامد و بيثابتي سياسي به اختلافات ميان كشورها دامن ميزند و درنتيجه بازتاب منطقهاي، احساس ناامني شديد را در پي دارد. احساس ناامني دو نتيجه بسيار منفي و بلندمدت بر رشد و توسعه سياسي اقتصادي منطقه و بخصوص امنيت ملي ايران ميگذارد:
1- مسابقه تسليحاتي
2- حضور نيروهاي بيگانه براي ايجاد امنيت
در خليج فارس، امنيت و مشروعيت حوزهي قدرت به قدري به دنياي بيرون از مرزها وابسته است كه هر روز جابهجايي قدرت و تغيير ماهيت و جهتگيريها تابع منافع بينالملل است. عامل بيروني با استفاده از ضعف داخلي، نقاط اختلاف را تشديد ميكند و سياست در خاورميانه را هم سو با منافع بينالمللي و نه منافع كشورهاي منطقه شكل ميدهد. ناهمگوني ساختارهاي سياست خارجي آنها تأثير ميگذارد و بر همكاريهاي منطقهاي و به همان ميزان بر امنيت خليج فارس نيز تأثيرگذار است.
اختلافات دروني ميان كشورهاي منطقه يكي از مهمترين عوامل ناامني در منطقه است. اين اختلافات هم در روابط ايران و اعراب و هم در روابط دروني اعراب مشهود است. روابط ايران و همسايگانش به شدت از اختلافات شيعه و سني و ايدئولوژيهاي ناسيوناليستي رنج ميبرد. موارد ديگر اختلاف بر سر چيرگي و تسلط بر خليج فارس بوده است كه همواره ميان ايران و عربستان و عراق (زمان صدام حسين) نوعي رقابت وجود داشته است.
اختلافات ايران و امارات متحده عربي بر سر جزاير ابوموسي، تنب كوچك و تنب بزرگ، از قبل انقلاب تاكنون و پشتيباني شوراي همكاري خليج فارس از ادعاي امارات از ديگر عوامل اختلاف است. اختلاف دروني ميان اعراب و اختلافات مرزي و مواضع ناهمگون در قبال مسأله اسرائيل از جمله مشكلات و موانع ساختاري در روابط اعراب است.
ايران در منطقه خليج فارس با چند موضوع راهبردي روبروست كه در تدوين امنيت ملي آن تاثيرگذار است:
1- مسائل امنيت تحميل شده: نظام جهاني با تضعيف جهان دو قطبي و دخالت آمريكا در خليج فارس شكل تازهاي به خود گرفت. آمريكا سياست مهار دوگانه را جايگزين سياست سنتي خود يعني ترويج موازنه قوا كرده بود. اين سياست به جهت انزواي ايران از معادلات منطقهاي در خدمت منافع ايالات متحده بود. در اين زمينه برژينسكي با وجود مخالفت با سياست مهار دوگانه ايالات متحده تأكيد ميكند كه: مبناي سياست آمريكا در خليج فارس بايد همچنان مبتني بر ادامه تعهد و تضمين امنيت متحدان و حفظ جريان نفت باشد.
موضوع راهبردي حوزه خليج فارس در مورد ايران؛ امنيت منطقهاي و امنيت دستهجمعي است كه براي ايران اهميتي حياتي دارد. محيط امن زمينهساز توسعه و تحكيم امنيت ملي و محيط ناامن باعث عقبماندگي و بحران امنيت است. در عين حال توسعه عامل اساسي در امنيت محيط و امنيت ملي به شمار ميرود. بنابراين مسئله امنيت در خليج فارس از موضوعات راهبردي است كه ايران در منطقه با آن روبرو ميشود.
با درنظرگرفتن قدرتهاي خارجي و كشورهاي منطقه و منافع متضاد و ناسازگار در منطقه بر پيچيدگيهاي امنيت در خليج فارس افزوده ميشود، حضور قدرتهاي دريايي آمريكا در خليج فارس، اشغال افغانستان و عراق، تأمين امنيت اعراب و رژيم صهيونيستي توسط آمريكا، از جمله مسائلي است كه بر ابهامهاي معماي امنيت در خليج فارس و منطقه ميافزايد. اكنون با روند روبه رشد جهاني شدن در نظام بينالملل ناامني در يك منطقه و عدم توازن قدرتها با توجه به موقعيت ژئوپليتيكي و ژئواستراتژيك خود موجب ناامني ديگر مناطق خواهد شد. اين مسئله امنيت جهاني را نيز مورد پرسش قرار ميدهد و تروريسم را تحقق ميبخشد.
2. مسابقه تسليحاتي: از ديگر موضوعات راهبردي كه ايران در منطقه با آن مواجه است، مسابقه تسليحاتي است. مسابقه تسليحاتي نتيجهي چيرهخواهي در منطقه است. پس از فروپاشي شوروي، راهبرد آمريكا بر ايجاد توازن قوا در منطقه و جلوگيري از ظهور قدرت سلطهطلب در منطقه، زمينهساز مسابقه تسليحاتي بوده است. از دهه 90 تاكنون كشورهاي منطقه دهها ميليون دلار براي ساخت نيورهاي مدرن نظامي جهت بازدارندگي و تهديد همسايگان خود هزينه كردهاند و خليج فارس منطقهاي است كه براي سلاحهاي پيشرفته جنگي بسيار اشتهاآور است. منطقهاي كه مخالفتهاي سياسي موجود به تداوم مسابقه تسليحاتي منجر شده است.
موضوع ديگري كه در ناامني رواني منطقه سهم دارد، هراس كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس از برتري قدرت نظامي ايران پس از صدماتي است كه در جريان جنگ خليج فارس از برتري قدرت نظامي ايران پس از صدماتي است كه در جريان جنگ خليج فارس به ارتش عراق وارد كرده است. به ويژه در جريانات اخير برنامههاي جديد تسليحاتي ايران در كاربرد نظامي، اين هراس شدت بيشتري گرفته است. با وجود اين كه هزينههاي نظامي ايران سيار كمتر از كشورهاي حاشيه خليج فارس است، ولي در اثر تبليغات آمريكا، اين احساس ناامني از ناحيه ايران همواره در منطقه روبه افزايش است. اين احساس تهديد، شعلهور شدن آتش مسابقه تسليحاتي را در پي دارد.
بنابراين مخربترين عامل در جهت دستيافتن به توسعه امنيت ملي، سياسي و اقتصادي شركت در “بازي تسليحاتي” است. كشورهاي خاورميانه بيشترين آمار خريدهاي تسليحاتي را به خود اختصاص دادهاند. اين موضوع از مهمترين عوامل ناامني در منطقه است و تا زماني كه اين روند متوقف نشود، نه تنها منطقه امن و باثبات نخواهد شد، بلكه به طور فزاينده شاهد ناامني زيادي خواهيم بود. زيرا از مهمترين اهداف ايالات متحده و ساير كشورهاي توليدكننده تسليحات در منطقه، به ويژه در خليج فارس دامن زدن به اين مسابقه تسليحاتي و فروش هر چه بيشتر جنگافزار در جهت تأمين منافع اين قدرتها است.
ب. منابع فرامنطقهاي
منظور از عوامل فرامنطقهاي به طور خاص تأكيد بر نقش حضور قدرتهاي فرامنطقهاي بهويژه ايالات متحده در منطقه است كه در شرايط كنوني حضور جدي در منطقه داشته و خواهان ايفاي نقش انحصاري در منطقه خليج فارس است و اين مسئله حتي موجب نارضايتي برخي متحدان اروپايي آن شده است. آمريكا در پي جلوگيري از ظهور برتري و تسلط توسط كشورهاي منطقه است. برنامهريزان راهبردي ايالات متحده معتقدند كه آمريكا منافع وسيعي در جلوگيري از ظهور هر قدرت منطقهاي دارد. آمريكا منافع وسيعي در جلوگيري از ظهور هر قدرت منطقهاي دارد. آمريكا در حكم يك عامل فرامنطقهاي همواره درصدد القاء تفكر ايران خطرناك و هستهاي در جهت به خطر انداختن منافع كشورهاي منطقه و جهان است. مخالفتهاي شديد در مورد پرونده هستهاي ايران و تهديدات و همسو كردن افكار عمومي با سياستهاي توسعهطلبانه و يك جانبهگرايانه خود از ديگر مشكلات فراروي جمهوري اسلامي در زمينه امينت ملي است.
آمريكا با تغيير رژيم عراق درصدد وارد كردن رژيم جديد آن به سامانه و نظام همكاريهاي امنيتي منطقهاي است تا ج.ا.ا را تحت فشار بيشتري قرار دهد. طرح راهبرديتر آمريكا در اين حوزه، تغيير مسير نگرانيهاي اعراب از اسراييل به سمت ايران و القاي ضرورت تشكيل يادگيري مشترك به اصطلاح ميانهروهاي خاورميانه (منظور عربستان، مصر، اسراييل، فتح، جريان حريري و اردن) در برابر تندروها (ايران، سوريه، حماس و حزبالله) امضاي پيمان سازش بين اعراب و اسراييل و وارد كردن اسرائيل به معادلات امنيتي، اقتصادي و سياسي در خليج فارس است.
نتيجهگيري
1- با عنايت به اهميت و شان ژئوپليتيكي، ژئواكونوميكي و ژئواستراتژيكي منطقهاي و جهاني خليج فارس اين حوزه بعنوان مهمترين كانون امنيتي ايران محسوب ميشود كه در تدوين راهبردي امنيت ملي و دكترين امنيت در كشور جمهوري اسلامي ايران بايد به اين مقوله توجه جدي به عمل آيد.
2- از نظر منابع ناامني ايران در حوزه خليج فارس به لحاظ فرامنطقهاي، آمريكا بعنوان مهمترين دشمن ايران و عمدهترين بازيگر فرامنطقهاي حاضر در خليج فارس نقش اساسي و محوري را در امنيت ملي ايران ايفا ميكند. آمريكا طي دوران حضور دو دههاي خود در خليج فارس، نه تنها بخش عمدهاي از توان و انرژي دفاعي- امنيتي ايران را به خود مشغول كرده است، بلكه در مواردي به طور مستقيم عليه امنيت، منافع و تماميت ارضي ايران از اين حوزه وارد عمل شده است.
3- يكي از قابليتهاي شاخص حوزه خليج فارس در ايفاي نقش مهم در امنيت ملي ايران نسبت به ساير حوزهها، تعامل امنيت داخلي و تماميت ارضي ايران در اين حوزه با سيستم و نظام امينت منطقهاي موجود است. تاثيرپذيري امنيت ملي ايران از متغيرهاي امنيتي بيروني و رفتارها و اقدامات بازيگران منطقهاي و فرامنطقهاي و يا تاثيرگذاري متقابل ايران بر اين محيط و سيستم، يك نظام و ساختار و وضعيت پيچيده و حساس را موجب شده است.
4- موقعيت ممتاز ژئواكونوميكي خليج فارس به واسطه ذخاير ثابتشدهي نفت و گاز طبيعي دنيا در خليج فارس، يعني حدود دو سوم ذخاير ثابتشدهي نفت دنيا و يك چهارم از ذخاير گاز طبيعي جهان در اين منطقه باعث شده از اين منطقه بعنوان هارتلند انرژي ياد شود. با توجه به اينكه نفت پايه كليه روابط اقتصادي در منطقه و نيز پايهي كليه روابط اقتصادي كشورهاي منطقه با جهان است و همچنين وابستگي شديد كشور ايران به توليد و صدور نفت در تامين بودجه كشور اهميت بيبديل اين حوزه را نسبت به ساير حوزهها در تاثيرگذاري بر امنيت ملي ايران به روشني مشخص مينمايد.
5- گسترش مسابقه تسليحاتي در ميان كشورهاي حوزه خليج فارس مهمترين مختلكننده امنيت ملي محسوب ميشود. افزايش فروش تسليحات نظامي به منطقه، يعني ايجاد فضايي تهديدآميز براي كشورهاي منطقه و مجبور ساختن آنها به افزايش خريدهاي نظامي، اين موضوع از مهمترين عوامل ناامني در منطقه است و تا زماني كه اين روند متوقف نشود نه تنها منطقه امن و باثبات نخواهد شد بلكه به طور فزاينده شاهد ناامنيهاي گستردهاي خواهيم بود.
6- همگراييها و واگراييها، اختلافات ارضي و مرزي بين كشورهاي منطقه خليج فارس و سياستهاي توسعهطلبانه برخي كشورها در كنار دسيسه و دخالتهاي بيگانگان از مهمترين عواملي است كه صلح و امنيت منطقه را تهديد ميكند. اين اختلافات تاكنون نقش برجستهاي را در شكلدهي به روابط سياسي- اقتصادي بين كشورهاي منطقه ايفا نموده است. ريشه اصلي واگرايي در منطقه خليج فارس را ميتوان در همين اختلافات ارضي و مرزي جستجو كرد. اين اختلافات نه تنها صلح و امنيت منطقه را مورد مخاطره قرار داده است بلكه همگرايي را كه از طريق تكوين همكاري و رفع سوء تفاهمها ميسر ميگردد را نيز با مشكل مواجه كرده است. بين 8 كشور منطقه خليج فارس حدود 50 مورد اختلاف ارضي و مرزي وجود دارد (جعفري ولداني و حقشناس، 177: 1372).
منابع
1- خليج فارس، دهليز هارتلند جهان، روزنامه رسالت به نقل از سايت آفتاب 11 ارديبهشت 1386
2- سريعالقلم، محمود (1374)، شناخت خليج فارس در قالب مباني نظري، اطلاعات سياسي- اقتصادي، سال دهم، شماره اول و دوم.
3- ذوالفقاري، مهدي (1384)، پيامدهاي حضور آمريكا در منطقه، روزنامه رسالت، 26 اسفند 1384.
4- رنجبر، مقصود (1378)، ملاحظات امنيتي در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، پژوهشكده مطالعات راهبردي، چاپ اول.
5- زنگنه، حميد؛ استراتژي ملي؛ سايت باشگاه انديشه 2/6/1383.
6- شريفزاده، علي؛ خليج فارس مهمترين كانون امنيتي ايران؛ روزنامه سرمايه به نقل از سايت آفتاب.
7- صفوي، رحيم (1378)؛ مقدمهاي بر جغرافياي نظامي ايران- جلد اول؛ انتشارات سازمان جغرافيايي نيروهاي مسلح
8- عبداللهخاني، علي (1383)، كتاب امنيت بينالملل-1: فرصتها، تهديدات و چالشهاي فراروي امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران، تهران: مؤسسه فرهنگي و مطالعات و تحقيقات بينالملل ابرار معاصر تهران، چاپ اول.
1- K.J. Holsti, International Politics, Englewood Cliffs: N.J. Prentice-Hall, 1988, P.321.
2- Several Problems of Setting up the National Security, By Naruhiko Ueda, Available at: http://www.drc-jpn.org/AR-2E/ueda-e.htm
3- http://clinton2.nara.gov/WH/EOP/NSC/Strategy (Sept. 2003)
4- Berzeinski Zbigniew and Brent Scowcarft and Richard Morphy, (1909), Differanttiad ontaimant, Foreign Affairs. (may/june)
5- http://www.tik.ir/.1385
6- http://www.bashgah.net 1383
7- http://www.aftab.ir/1386
نويسنده:محمد حسن نامي
منبع:فصلنامه نگاه 2- شماره 5